گزارشي درباره هنر ديوارنگاري
و كاركرد آن در ايران
گرافيتي
چراغ روشنِ
تندترين انتقادها
دينا قاليباف
زماني با اسپري روي ديوارهاي شهرك اكباتان نقاشي ميكرده است. ميگويد يكبار وقتي براي تمرين گروهي روي ديوار دور هم جمع شده بودند، شهرداري يكي از دوستانش را گرفته است.
نامش «اطرس» است. هنرمندي كه زماني گرافيتي كار ميكرده و در حالِ حاضر لند آرت و اينستاليشن كار ميكند. براي او گرافيتي ابزاري است كه با نهادِ نقد ارتباط برقرار ميكند و فارغ از مكانهاي نمايش، تصويري آزاد و در ابعاد بزرگ به نمايش ميگذارد. تصويري هنرمندانه كه هدفش رساندن يك پيام است. پيامي كه در داخلِ نظم موجود از آن خبري نيست.
گرافيتي يا ديوارنگاري هنر ديرينهاي است كه پيشينه آن به دوران باستان باز ميگردد. هنري عمومي كه سعي دارد تا مخاطب هنر را دموكراتيزه كرده و تصويري را به نمايش بگذارد كه همجنسِ سليقه عموم مردم است. طرحها، نقشها يا نوشتههايي كه روي ديوارها به اجرا درميآيند، هنري هستند كه بيرون از بازار هنر و منطقِ آن توليد شدهاند و اساسا كالا نيستند.
در واقع شايد بتوان گفت گرافيتي همان هنرِ آزاد است. هنري كه در طولِ تاريخ گستردهتر شده و ماهيتِ ساختارشكن آن بسياري از هنرمندان و غيرِهنرمندان را واردِ عرصه اين هنرِ ديرينه كرده است. اگرچه گرافيتي در ايران سابقهاي طولاني ندارد اما اخيرا افراد بيشتري جذبِ اين هنر خياباني و امكاني كه براي بيان انتقادات سياسي- اجتماعي پيش روي ميگذارد، شدهاند. طوري كه وقتي در مركز شهر قدم ميزنيد، ديواري نيست كه خالي از نوشته، امضا، طرح و... باشد. اين استقبال از گرافيتي تا جايي پيش رفته كه ديگر تشخيصِ آن از ونداليسم كار سختي شده است؛ ماهيتي هنري اما با ظاهري خرابكارانه كه مشخص نيست چه چهرهاي پشت آن است؟
يك هنرمند گرافيتي هرگز شناخته نميشود و زيرِ سايه اسمي كار ميكند كه كم و بيش به شخصيتش ميخورد؛ ميرزا حميد، خاموش، نفير و... .
«اطرس» يكي از نامهايي است كه روزگاري در دنياي گرافيتي كار ميكرده است. او را در اينستاگرام پيدا كردهام و درخواستِ گفتوگو براي انتشار را به شرطِ استفاده از اسمِ هنرياش قبول كرده است.
حد و مرزهاي گرافيتي جابهجا شده است
«اطرس» مدام تاكيد دارد كه مدتي است كار گرافيتي انجام نميدهد. با اين حال گذري به آن دوران دارد: «ما هميشه پاي ديوارهاي بزرگ ميرفتيم و با آدمهاي مختلف آشنا ميشديم. آن زمان به ديوارهاي اكباتان گير نميدادند و ما ميتوانستيم آنجا كار كنيم. روي ديوارها كلي كار وجود داشت كه روي هم خشك شده بودند. بعد از مدتي شهرداري يكي از بچههاي ما را برد و ديگر همه چيز جمع شد.»
معني اسمش را شرح ميدهد و ماهيت گرافيتي را از ديدِ خودش تعريف ميكند: «اطرس به معني شجاع و نترس صفت يكي از سربازهاي قديمي ايراني بوده است كه جلوتر تبديل به حزب شدهاند. از نظر من ماهيت گرافيتي رساندن يك پيام است. براي برخي شايد ونداليسم باشد و براي برخي ديگر نه. صفر و صدي روي اين موضوع وجود ندارد. تعريفهاي مختلفي براي گرافيتي بيان ميشود. براي مثال هنري كه چيزي را در ابعاد بزرگتر روي ديوار بيان ميكند.»
«اطرس» در ادامه مثالي ميزند: «زماني كه شهرداري شهر را در انحصار خود ميگيرد تا پيامي را برساند، گرافيتي وارد ميشود و پيام خود را ميرساند. همين الان هم ميبينيم كه مردم چگونه از طريق گرافيتي پيام خودشان را ميرسانند. براي مثال زماني كه «اگزيت» روي در و ديوارهاي شهر اين كلمه را مينوشت، همه ميگفتند اين ونداليسم است اما آنها ميخواستند بگويند كه هميشه يك راه فراري وجود دارد و دنبال اين بودند كه يك تفكري را به مخاطب منتقل كنند.»
او كه سوژههاي مختلفي را روي ديوارهاي شهر كار كرده، درباره اين موضوع ميگويد: «من خودم بيشتر كلمهها را به صورت 3D كار ميكردم. شايد زماني فقداني را در جامعه ميديدم و آن را بيان ميكردم. اينكه چه سوژهاي روي ديوار كار شود، بيشتر بستگي به روحيه خود هنرمند دارد، اما همان زمان هم بچههايي بودند كه با تمِ اعتراضي روي ديوار كار اجرا ميكردند.»
اين صحبتهاي هنرمندي است كه مدتي است حالا به سمت اينستاليشن رفته است: «آرتيستهاي مختلفي هستند كه با رويكردهاي مختلفي موضوعات متفاوتي را دنبال ميكنند. رويكرد نحوهاي است كه هنرمند كار را ارايه ميكند.»
به پايان گفتوگو كه نزديك ميشويم، بالاخره سوالِ اصليام را مطرح ميكنم؛ درباره شعارهايي كه اين روزها وقتي در خيابانها كه راه ميرويم، اينجا و آنجا حتي روي آثار تاريخي ميبينيم؛ اينكه آيا طبقِ تعريف كلي اين شعارنويسيها هم هنرِ گرافيتي محسوب ميشوند؟
«اطرس» در پاسخ به اين پرسش توضيح ميدهد: «شعارنويسي روي در و ديوار گرافيتي محسوب ميشود و در واقع يك راهِ رساندن پيام است، اما بستگي دارد كه اين شعارها روي چه ديواري يا كجا نوشته شوند. كلماتي كه روي آثار تاريخي، كركره مغازهها و... با اسپري نوشته ميشوند، ونداليسم هستند. زماني كه ميخواستم امضاي خودم را روي ديوارهاي سطح شهر كار كنم، محدوديتهايي وجود داشت. براي مثال روي كركره مغازهها يا آثار تاريخي صد درصد نبايد اين كار انجام شود.»
در آخر هم انتقاد ميكند: «ما برخي حد و مرزها داشتيم و الان همه حد و مرزها دارند برداشته ميشوند و ديگر نميتوان به آن گرافيتي گفت.»
شهرداري تهران:
از گرافيتي حمايت هم ميكنيم
يك سوي هنر گرافيتي نهادي به اسمِ شهرداري است كه حياتِ آثار هنرمندان را تهديد ميكند. اين نهاد آثاري را كه روي ديوار اجرا شدهاند با امكاناتي كه در اختيار دارد، دوباره رنگ ميكند و انگار نه انگار كه زماني اين ديوار محلي براي نمايش تصويري آزاد بوده است.
براي بررسي اين مساله كه آيا شهرداري هنرمندان گرافيتي را تهديد ميكند و ابزاري براي حذف آنان محسوب ميشود يا نه، سراغ سيد شهابالدين شكيبا، رييسِ اداره نقاشي سازمان زيباسازي شهرداري تهران رفتم.
او مطلقا اين موضوع يعني سركوب هنرِ گرافيتي از سوي شهرداري را رد ميكند: «سه ماه پيش به واسطه دوستي به نام ابراهيم اسكندي كه موضوع پاياننامه كارشناسي ارشدش گرافيتي در ايران و جهان بود، برخي گرافيتي كارها را داخل تهران و شهرستانهاي مختلف شناسايي كرديم؛ آنهايي كه صاحب امضا بودند. حتي يك پاركي را در منطقه يك تهران شناسايي كرديم و تدارك اين را ديديم كه بزرگترين ديوار گرافيتي خاورميانه را كار كنيم.» شكيبا اضافه ميكند: «جلسهاي با مديرعامل سازمان زيباسازي گذاشتيم و قرار شد حتي امكانات مورد نياز هنرمندان مانند بالابر و اسپري رنگ هم تامين شود. ما كار را تا اينجا پيش برديم كه متاسفانه ناآراميهايي پيش آمد و نتوانستيم آن را پيش ببريم؛ لذا شهرداري و بهطور مشخص سازمان زيباسازي علاوه بر اينكه به آثار صدمهاي وارد نميكند، خودش حمايت هم ميكند. ما حتي موضوع هم براي ديوار، محيط زيست در نظر گرفته بوديم كه متاسفانه با حوادثي كه پيش آمد، كار را فعلا متوقف كرديم، اما قطعا در برنامه سال آيندهمان هست كه يك جشنواره يا رويدادي با موضوع گرافيتي در شهر تهران كار كنيم.»
رييس اداره نقاشي سازمان زيباسازي شهر تهران تاكيد دارد كه هنرمندان گرافيتيكار در انتخاب موضوع محدود نخواهند بود: «ما هنرمند را محدود نميكنيم اما گفتيم كه روي اين ديوار مثلا ترجيح اين است كه هر كسي با هر نگاهي روي موضوع محيط زيست كار كند. ذات هنر گرافيتي انتقاد است و ما بستر انتقاد را براي هنرمند فراهم ميكنيم كه بيايد حرف انتقادي خود را در شهر بزند. پس در واقع محدود كردني وجود ندارد.»
او به شعارنويسيهايي كه در سطح شهر ديده ميشوند، چنين واكنش ميدهد: «شعارنويسي كنش سياسي است كه گروهي اعتراض خود را از طريق آن نشان ميدهند و متاسفانه در اين ماجرا بيش از هر جايي زيباسازي لطمه خورد، چراكه روي كارهاي ماندگار و فاخر ما هم كه جزو پيشگامان هنر معاصر و انقلاب بودند، شعارنويسي شده است. من الان دو تيم گذاشتم كه شعارنويسي روي نقاشيهاي ديواري را به سرعت مرمت كنند. مردم طي سالها با اين تصاوير ارتباط برقرار كردند و ما ورود ميكنيم.»
جانِ كلام
شايد خيلي از مردم آنقدر به ديوارهاي شهر دقت نكنند كه مثلا اثري از ميرزا حميد را در كريمخان ببينند. شايد هم برخي آنقدر دقت كنند و علاقهمند شوند كه حتي بخواهند با خودِ هنرمند هم ارتباط برقرار كنند.
به هر روي، فارغ از نحوه مواجهه مخاطب عام با «گرافيتي»، اين هنر يك فانوس است. فانوسي كه در تاريكي مشكلات و محدوديتهاي نظام هنر به مددِ هنرمند آمده و امكاني براي بيانِ تندترين انتقادات را پيش روي او قرار ميدهد. فانوسي كه اينجا در كلانشهر تهران كمتر زماني پيش ميآيد كه رو به خاموشي برود يا به كلي فراموش شود. با هر سبك و سياقي، گرافيتي چراغِ انتقاد را همچنان روشن نگه داشته است.
هنرمند گرافيتي با نام مستعار اطرس:
اينكه چه سوژهاي روي ديوار كار شود، بيشتر بستگي به روحيه خود هنرمند دارد، اما همان زمان هم بچههايي بودند كه با تمِ اعتراضي روي ديوار كار اجرا ميكردند.
شعارنويسي روي در و ديوار گرافيتي محسوب ميشود و در واقع يك راهِ رساندن پيام است، اما بستگي دارد كه اين شعارها روي چه ديواري يا كجا نوشته شوند. كلماتي كه روي آثار تاريخي، كركره مغازهها و... با اسپري نوشته ميشوند، ونداليسم هستند.