ميوههاي زمين
اسدالله امرايي
نوشته كنوت هامسون با ترجمه قاسم صنعوي در انتشارت گلآذين منتشر شده است.«زمستان رسيد، مرد درختان بسياري بريد و در بخش معاملههاي سودمندي كرد. وقتي باز ميگشت كيسههاي آذوقه و ابزار كار با خود ميآورد. روزهاي سختي بود و او بايد بار سنگيني را در برف به دنبال خود بكشد، چون بزهايي داشت و كسي نبود كه به جاي او مراقب آنها بماند، مرد نميتوانست مدت درازي غايب بماند.» داستان ماجراي آدم و حوايي جديد است در فاصله زماني بسيار با هبوط آدم. مرد ايزاك نام دارد و زن اينگر. ايزاك مردي نيست كه از راه مطلوب خود انحراف يابد. عشق به زمين و طبيعت به او برجستگي خاصي ميدهد و گنج نهفته در زيرزمين- معدنهايي كه در زمينهايش كشف ميشوند- او را اغوا نميكند. آرمان او داير كردن زمينهاي باير است و آنچه هامسون در ماجراي او توصيف ميكند، خواستههاي قلبي او است: كنار آمدن با طبيعت و گريز از آنچه انسان را از طبيعت و زمين دور ميكند. كنوت هامسون برنده جايزه نوبل ادبيات است و توجه نويسندگان بزرگي چون رومن رولان و ماكسيم گورگي را به خود جلب كرده است.اين كتاب رمان عاشقانهاي است كه در يك محيط روستايي ميگذرد. ايزاك قصد دارد زميني باير را تبديل به مزرعهاي كند و ديار خود را ترك ميكند و براي آباداني اين زمين كه در نروژ قرار دارد تلاش زيادي ميكند.عشق به زمين و طبيعت به ايزاك ويژگيهاي منحصربهفردي ميدهد كه هيچ چيزي نميتواند او را از هدفش دور كند و منحرف سازد حتي معدن مسي كه در زمين مييابد او را اغوا نميكند، زيرا آرمان او آباد كردن زمين است و تنها خواسته قلبي اوست و از هرچيزي كه او را از خواستهاش دور كند، سخت گريزان است. اين كتاب سرشار از حس و عاطفه است، ماجراي شورانگيز دو انسان كه در پي چارهاي براي گريز انسان از هر آن چيزي كه او را با طبيعت بيگانه ميكند. ايزاك مردي با سلامت رواني كامل است و هيكلي درشت دارد او هيچ قدرت ماورايي ندارد، اما خواننده هيچ نزديكي با اين شخصيت به ظاهر ساده نميتواند حس كند. اين كتاب داراي آرامشي غيرمعمول است كه شايد كمتر كسي تجربه چنين آرامشي را داشته است و قدرتي اسطورهوار دارد و تاثيري بيمثال بر خواننده ميگذارد و شايد همين ويژگيها باشد كه اين رمان بزرگترين موفقيتهاي يكي از بزرگترين نويسندگان قرن بيستم ميلادي است. «هنگام كشتن موجودات، هرگز دلسوز نباش و نگو «موجود بيچاره». اين كار، آنها را قويتر و جان سختتر ميكند. اين را به خاطر داشته باش. شايد در زندان بوده و قصد پنهان شدن دارد، يا شايد فيلسوفي باشد كه به دنبال آرامش و صلح است؛ در هر صورت، او ميآيد، انساني در ميان اين انزواي بيكران قلبهاي جوان، اعماقي غيرقابل درك دارد.»