• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5389 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۰ دي

جامعه دوست‌داشتني

محمد صادقي

گاندي از سويي در مبارزه با ستم و بي‌عدالتي بسيار كوشا و خستگي‌ناپذير بود - و با قدرت و شهامت راه مي‌پيمود- و از سوي ديگر در پي اين نبود كه با هر روش، به هر شكل و به هر قيمت به پيروزي دست يابد. چنان‌كه هرگاه هواداران و پيروان او در اثر غلبه احساسات و هيجانات به كارهاي خشونت‌آميز روي مي‌آوردند و به كشتن يا آزار دادنِ ديگران مي‌پرداختند، در اعتراض به رفتار آنها روزه مي‌گرفت و به اين صورت كوشش مي‌كرد تا مبارزه براي برچيدن ستم و بي‌عدالتي به خشونت‌ورزي آلوده نشود. 
گاندي وسيله و هدف را جدا از هم نمي‌پنداشت و براي رسيدن به هدفي پاك استفاده از وسيله‌اي ناپاك را مجاز نمي‌دانست، زيرا براي پيروزي و خوشبختي همگان مبارزه مي‌كرد. او چنان‌كه در كتاب «مهاتما گاندي و مارتين‌لوتر كينگ و قدرت مبارزه عاري از خشونت» نوشته مري كينگ (ترجمه شهرام نقش‌تبريزي) آمده، مي‌گفت: «ترديدي ندارم كه اگر آموزش هنر سياه خشونت -كه قانون درندگان است-  به ميليون‌ها نفر امكان‌پذير است، پس هنر سپيد عدم‌خشونت نيز -كه قانون انسان تكامل‌يافته است- به مراتب امكان‌پذيرتر است.» بر همين اساس بود كه مقصود نهايي گاندي در مسير مبارزه، رسيدن به قدرت نبود بلكه مي‌كوشيد تا مردم قدرت يابند، يعني مستقل، اخلاقي و اصيل زندگي كنند تا جريان ستمگري و ستم‌پذيري نيز از كار بيفتد. او در دو جبهه مي‌كوشيد؛ يكي براي برخورداري بخشي از مردمي كه حقوق خود را از دست داده بودند و ديگري براي مقابله با استعمار بريتانيا. در هر دو جبهه نيز بر خشونت‌پرهيزي تكيه داشت و سرانجام نيز حركت رهايي‌بخشي كه با قدرتِ عشق ايجاد كرده بود به نتيجه رسيد. 
لويي فيشر در كتاب «گاندي و استالين» كه با ترجمه غلامعلي كشاني منتشر شده، با اشاره به سير مبارزه گاندي مي‌گويد كه برخي مردم خواهند گفت كه روش گاندي در بيرون از هند فايده نخواهد داشت و خود مي‌افزايد: «اما مگر تاكنون كسي آن را امتحان كرده است؟» اكنون كه سال‌ها از پرسش فيشر مي‌گذرد، به روشني مي‌بينيم كه آن روش در نقاط مختلفي از جهان، به ويژه در امريكا، آفريقاي‌جنوبي و چكسلواكي به كار گرفته شد و به نتايج درخشاني هم انجاميد. بنابراين بايد گفت وقتي ستم و بي‌عدالتي برقرار است، روش و انديشه گاندي راهگشا و سودمند است و چنين نيست كه در يك دوره زماني يا يك جغرافياي خاص يا در درون يك فرهنگ و تمدن كارساز بوده باشد، بلكه همواره مي‌توان آن را به كار بست. همچنين در نظر داشته باشيم كه خشونت‌پرهيزي در نظر گاندي به ‌طور كلي روشي براي زندگي است. اكنون و در اين مجال كوتاه، نگاهي داشته باشيم به جنبش مدني حقوق سياهپوستان كه هدايت آن را مارتين‌لوتر كينگ برعهده داشت. 
در جريان جنبش مدني كه از سال 1955 تا 1968 در جريان بود، سياه‌پوستان و به ويژه شخصيت‌هايي كه هدايت جنبش را برعهده داشتند زير فشار و آزار و اذيت فراواني بودند، مدام تهديد مي‌شدند، در خانه‌هاي آنها بمب مي‌انداختند و... اما رهبري جنبش هرگز اجازه نداد كه خشونت با خشونت پاسخ داده شود، زيرا آگاه بود كه با خشونت‌ورزي رسيدن به «جامعه دوست‌داشتني» ممكن نبود. چنان‌كه در كتاب «زندگي‌نامه خودنوشت مارتين ‌لوتركينگ» ترجمه محمدرضا معمار صادقي مي‌خوانيم، مارتين‌لوتر كينگ پس از آشنايي با انديشه‌ها و روش گاندي در مبارزه بود كه راه خود را پيدا كرد و توانست با گام‌هاي استوار در مسير عدالت‌طلبي و ظلم‌ستيزي حركت كند. انديشيدن درباره حركت گاندي در هند موجب شد تا او با قدرت و شهامت بالايي در مسير مبارزه قرار گيرد.
 او دريافت كه گاندي بر پايه خشونت‌پرهيزي، عشق و عدم ‌همكاري با قدرتِ‌ ستمگر توانست مردم را به حركت درآورد و از او آموخت كه نفرت محصول مبارزه خشونت‌آميز خواهد بود و خشونت‌ورزي فقط و فقط امواج بي‌رحمي را به جريان مي‌اندازد، در حالي كه خشونت‌پرهيزي است كه به ايجاد جامعه دوست‌داشتني مجال مي‌دهد. او مي‌گفت: «خواندن گاندي مرا متقاعد كرد صلح ‌باوري واقعي نه عدم ‌مقاومت در برابر شر بلكه مقاومت بي‌خشونت در برابر شر است. تفاوت ميان اين دو موضع از زمين تا آسمان است. گاندي با همان حرارت و قدرتي در برابر شر ايستادگي مي‌كرد كه مبارزان مسلح ايستادگي مي‌كردند، اما او به جاي نفرت با محبت ايستادگي مي‌كرد.» او باور داشت: «هر كس در سايه شمشير زندگي كند، جانش را نيز با شمشير از دست مي‌دهد... ما طرفدار خشونت نيستيم. ما مي‌خواهيم دشمن خود را دوست داشته باشيم. از شما مي‌خواهم دشمنان‌مان را دوست داشته باشيد. به آنها نيكي كنيد. آنها را دوست داشته باشيد و بگذاريد آنها نيز اين را بدانند... مي‌خواهم همه در اين سرزمين بدانند اگر من را از بين ببرند، اين نهضت از بين نخواهد رفت. اگر من را از بين ببرند، كار ما متوقف نخواهد شد، زيرا آنچه ما انجام مي‌دهيم درست است.»
مارتين ‌لوتركينگ با فهم اين نكته كه انقلاب‌هاي پيشين براساس «اميد و نفرت» شكل گرفته بودند و با انديشيدن درباره راهي كه گاندي پيمود، به انقلابي براساس «اميد و عشق» چشم دوخته بود. او با اشاره به سخني از لانگ‌فلو كه مي‌گفت: «در اين جهان انسان بايد يا پتك باشد يا سندان» باور داشت كه ما بايد پتكي باشيم كه «جامعه دوست‌داشتني» را شكل مي‌دهد، نه سنداني كه با پتك‌هاي پيشين شكل گرفته است. او چنين رويايي را نه براساس قدرت تام و تمام و فسادآور، بلكه قدرتي سرشار از عشق و عدالت امكان‌پذير مي‌دانست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون