نقد روششناختي مطالعات دينپژوهي، اهميت و چالشها
نگاه روشمند به دين
دكتر سيدحسين حسيني
«مطالعات دينپژوهي» با چالشهاي بسياري روبهرو است و از جمله آنها، آسيبهاي روشي/ روششناختي است. اين دست آسيبها ميتوانند قسيم آسيبهاي معرفتشناختي، روانشناختي، جامعه شناختي، اخلاقي، پديدار شناختي، فلسفي، هرمنوتيكي، زبانشناختي، يا آسيبهاي تمدني قرار بگيرند.
با اين همه، اهميت نگاههاي متديك در مطالعات دينپژوهي، كاملا مورد توجه است، چراكه به مثابه نقاط كليدي و تعيين ساختارها عمل ميكنند. مطالعات روشي، چارچوبهايي را وضع ميكند كه مسير حل و تحليل مسائل در افق آن قواعد و اصول، پيش خواهد رفت و بدينسان طرح پرسش و طراحي مساله و سپس شيوه ورود و خروج براي پاسخ و تحليل مساله به دست «روش» سپرده ميشود. بنابراين آنچه بيش از پاسخ وجودي و عدمي به پرسشهاي علمي اهميت دوچندان دارد، ساختارها و چارچوبهاي روشي است كه نقش قوانين حاكم و تعيينكننده را دارند. «هرمان باندي» تاكيد ميكند كه در علم چيزي مهمتر از روش وجود ندارد و به واقع كه درست گفته است (ر.ك: پوپر، كارل ريموند، 1389، اسطوره چارچوب در دفاع از علم و عقلانيت، ترجمه علي پايا، تهران، انتشارات طرح نو، ص8).
از جمله اين چالشها كه در زاويه نقد روش شناختي مطالعات دين پژوهي ميتوان به مصاديقي از آن اشاره كرد، اين نمونهها هستند:
1. جزيينگري (در مقابل كلينگري) به معناي نگاههاي تك بعدي يا تعميم احكام جزيي بر يك كل يا تحليل يكجانبه متون و منابع ديني.
2. سطحينگري (در مقابل رويكردهاي عميق) به معناي سادهلوحي يا سادهانگاري يا كليگويي و برداشتهاي ذوقي و سليقهاي از متون و منابع ديني.
3. آنارشيست روشي (در مقابل انضباط روشي) به معناي پرشهاي روشي مكرر و فقدان نظاممندي متديك.
4. فقدان رويكرد فلسفه تاريخي در مقابل حصر در منقولات تاريخي و محدود شدن به چارچوبهاي تاريخ تحليلي بدون دراختيار داشتن رويكردهاي فلسفي.
5. فقدان نگاه سيستمي به معناي تشتت و نبود نظم منطقي در مقابل رويكردهاي منظومهاي.
6. عموميسازيهاي غيرفني مسائل ديني به معناي سادهسازيهاي مخرب يا سياسي كردن مسائل پيچيده علمي يا مُدواژه (buzz word)
7. رويكردهاي التقاطي يا تلفيقي در مقابل ديدگاههاي تركيبي به معناي جمع ناموزون و ناهماهنگ متون ديني با نظريههاي علمي ماديگرا يا تزيين نظريههاي معاصر غربي با ظاهر آيات و روايات اسلامي
8. گردگويي يا مغالطه آدمك پوشالي/كاريكاتوري
9. مصادره به مطلوب يا دور باطل
10. مغالطه توسل به ناداني
11. عدول از مبنا به معناي عدم پايبندي به لوازم منطقي يك مبناي پذيرفته شده و مقبول
12. فقدان نگاه مسالهمحور در مقابل نگاه موضوعمحور به معناي اتخاذ رويكرد غيرمتديك و غيرروشمند يا عدم اولويتبندي مسائل و توهم مسالهمندي
13. كميت گرايي
14. تحريف ادعا يا مساله
15. علتيابي ناقص
16. تعصبورزيهاي افراطي
17. سوءگيريهاي غيرعلمي
19. فقدان توجه به لوازم و چارچوبهاي پژوهشهاي جمعي، سازماني و اجتماعي در مقابل آسيبهاي پژوهشهاي فردي
و 20. ظاهرگرايي ديني
قابل توجه است كه اولا اين تقسيمبندي، جنبه حصري ندارد و موارد و مصاديق پيشياد، به صورت استقرايي استحصاء شدهاند. ثانيا اصطلاح «دينپژوهي» در اينجا برابر با مفهوم
religious study است كه حوزه وسيعي از مجموعه دينپژوهي در رشته-گرايشهاي گوناگوني را در بر ميگيرد و ثالثا اگرچه بحث دقيق و فني آسيبهاي دينپژوهي در هر گرايش خاصي، مختص آن است اما فعلا و در اين سلسله يادداشتها به آسيبهايي ميپردازيم كه جنبه عموميتري داشته و در قلمروي وسيعي از ديسيپلينهاي شناخته شده متعارف، با آنها دست به گريبان هستيم. در اين مجموعه درصدد هستيم به تدريج برخي از اين آسيبها را طرح كرده و با مصاديقي از آنها در جامعه علمي آشنا شويم. اين داستان ادامه دارد اگر خدا بخواهد...
استاد حوزه و دانشگاه