همه چيز در دقايق پاياني
نيوشا طبيبي
آن روزها كه تلويزيون بيننده و مقبوليت داشت و مردم برنامههاي مناسبتي و ويژه نوروزي را دنبال ميكردند و برايش انتظار ميكشيدند، از نيمههاي اسفند تب توليد سريالها و فيلمها و برنامهها بالا ميگرفت. حجم كارها زياد ميشد و در بيشتر مواقع برنامه به صورت روزانه توليد و تدوين و همان شب روانه آنتن ميشدند. نوروز، ماه رمضان يا ايام ديگري كه تلويزيون خود را مقيد به توليد برنامههاي متناسب با آنها ميديد، دفعتا و ناگهاني سر نميرسيدند. چيزي نبودند كه مديران و برنامهسازان با آن ناگهاني مواجه شوند، اما هر سال اين معضل تكرار ميشد. تصميمگيران يك سال براي كار وقت داشتند اما تا اسفند پشت گوش ميانداختند. چرخهاي از عجله، سمبلكاري، صرف هزينههاي بيمورد و اضافي و خطاهاي غيرقابل اصلاح به علت ضيق وقت، هر سال و هر سال تكرار ميشدند و امروز هم سبك و سياق برنامهسازي چنين است. اين شيوه در اركان ديگر سياستسازي و سياستگذاري و اجرا هم رايج است و مختص تلويزيون نيست. بيتدبيري و سمبلكاري، صرف وقت و هزينه براي امور بيهوده و به دور از مهارت و كارشناسي و دانش، غالبا هزينههاي عظيم مادي و معنوي را بر مردم و كشور تحميل كرده و ميكند.
تصميمات لحظه آخري در موضوع آب چنين هستند. با پيش بينيهاي نسبتا دقيق آب و هوايي و ابزارهاي بسيار پيشرفتهاي كه امروز در دسترس هستند و همچنين برآورد ميزان ذخاير و مصرف و البته گنجايش و ظرفيت زيستي مناطق مختلف كشور، لابد ميتوانستيم در مدت بيست سال گذشته تدابيري براي مديريت آب بينديشيم و به مرحله اجرا درآوريم. ايران سابقه چندهزارسالهاي در مديريت استحصال و مصرف آب دارد. تجربه چندين قرن كشور كه مبتني بر همين اقليم به دست آمده، ميتوانست بزرگترين راهنماي مديران آب كشور باشد. پيوند آن دانايي و تجربه تاريخي با دانش نو و ابزارهاي امروزي بدون ترديد نتيجه، درخشاني به بار ميآورد. اما به جاي همه اين تدابير در تمامي سالهاي گذشته، مديراني كه بر صنعت و منابع آبي كشور حكم راندهاند، همواره مسيري پر هزينه و اشتباه رفتهاند. نتايج حاصله از تصميمات چندين دهه اين مديران تا امروز خشكيدن درياچهها و تالابها، حفر چاههاي عميق و پديدآمدن ابرفروچالههاي متعدد در سراسر سرزمين ايران است.
در تمام سالهاي گذشته، مديران آبي كشور با اينكه ابزارهاي متعددي براي سنجش بارش، ميزان مصرف و ذخاير در اختيار داشتند، از بروز خشكساليها و بارش كم و زياد غافلگير شدند و مانند ما مردم عادي زبان به انتقاد گشودند و خودشان را از مسووليت فاجعه در حال وقوع مبرا و بياطلاع دانستند. هزاربار مردم متهم به اسراف در مصرف آب شدهاند. ترديدي نيست كه الگوي مصرف آب در ايران متناسب با مشخصههاي سرزمين ما نيست (كه گناه اين خود به گردن حكومت و نظام آموزشي است كه نتوانستهاند فرهنگ صحيح مصرف آب در ايران را عمومي كنند)، اما مصرف آب خانگي درصد اندكي از مجموعه عظيم هدررفت آب در ايران است. صنعت و كشاورزي ايران به دليل جانماييهاي غلط، كشتهاي آببر و بيحاصل از دلايل اصلي از بين رفتن منابع آبي هستند.برپايي سدها بيتوجه به مطالعات زيست محيطي و ظرفيتهاي زيستي و اقليمي مناطق و پاي فشردن بر سياستهاي غلط توسعهاي كه در آنها محيط زيست و ميراث فرهنگي را اموري زائد و مزاحم ميدانند، سبب خشكي درياچهها، تالابها و رودخانهها شد.
خشكيدن زاينده رود، رودي كه در تمام تاريخ در جريان بوده و هرگز گزارشي از خشكيدن و از بين رفتنش نديدهايم، نتيجه همين بيتدبيريهاست. برداشت از سرچشمههاي رود و احداث تونلهاي متعدد براي انتقال حقابه اين رودخانه به مناطق مجاور سبب از بين رفتن و خشكيدن آن شد. از بين رفتن هر رودخانه به معني از ميان رفتن هزاران اكوسيستم، متاثر شدن مردم حوضه آبريز از پيامدهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و تاريخي آن است.
نتايج وقوع خشكسالي، تجمع مردم در يك ناحيه و بر هم خوردن تراز مصرف آب، احداث صنايع آب بر در بيابان، كشت محصولاتي كه نياز به آبياري فراوان دارند و صرفه اقتصادي چنداني هم ندارند، حتي از آمدن نوروز و آمادگي برنامهسازي براي آن در تلويزيون قابل پيش بينيتر هستند. اما ظاهرا عدهاي فكر ميكنند فقط با شعار ميتوانند منابع و ذخايري هم براي كشور به وجود بياورند.
وقتي صحبت از احداث شهرهاي جديد است، يا به هر قيمت ميخواهند وعده كارشناسي نشده احداث چهارميليون مسكن را عملي كنند، آيا به تامين منابع آب و ديگر ملزومات زندگي شهري هم فكر كرده اند؟ ميدانند احداث چهارميليون مسكن با واگذاري زمين نيازمند تامين چهارميليون انشعاب جديد آبي در مدت زمان كوتاهي است؟ آيا براي تامين اين ميزان مصرفكننده جديد، منابع آبي، سياستگذاريها، زيرساختهاي صنعتي لازم را فراهم آورده اند؟ يا مشكلاتي بر مشكلات جدي و عميق آبي و زيست محيطي ايران اضافه خواهند كرد و گره بر گره خواهند زد؟