درباره جواد بديعزاده به مناسبت سالمرگش
مردي براي همه عرصههاي موسيقي
عليرضا اميني
جواد بديعزاده يك موسيقيدان بزرگ و تاثيرگذار است و با توجه به فعاليتهاي گسترده، پرداختن به ابعاد هنري او در اين مقال كوتاه نميگنجد. در نتيجه بررسي ابعاد هنري او فرصت ديگر و بحث مفصلتري را ميطلبد؛ آنچه در اين يادداشت ميخوانيد، بيشتر بر پاسخ به اين پرسش تمركز شده كه چرا بديعزاده را سردمدار پاپ اجتماعي ميدانيم.
جواد بديعزاده بهواسطه موقعيت اجتماعي كه داشت، منزلش محفلي براي موسيقيدانان ايراني براي تبادل افكار بود به طوري كه بديعزاده ميتوانسته تمام نيازهاي جامعه روز خودش را در موسيقي پاپيولار اجتماعي بشناسد. همان طور كه در آن دوران ما منزل حاج آقا مجرد ايراني را به عنوان مركز تفكرات كلاسيك ايراني ميشناختيم، يعني همه كساني كه رديف موسيقي ايراني و آواز دستگاهي ميدانستند در آنجا جمع ميشدند؛ منزل سيدجواد بديعزاده محل حضور تمام موسيقيدانان اجتماعي بوده است.
بديعزاده در موسيقي پاپ اجتماعي پيشرو بوده و اين ناشي از ابعاد و موقعيتهاي بسياري است كه به اجمال در ادامه به آن خواهم پرداخت. اول اينكه همان طور كه اشاره شد، منزل بديعزاده محل رفت و آمد آهنگسازاني بود كه از دغدغههاي توده مردم ترانه ميساختند و همچنين ترانهسازها، فعالان اجتماعي، مجريهاي رسانه، گويندهها و... با توجه به اين موضوع بديعزاده پيامهاي اجتماعي و انتقادي خاصي از محيط پيرامون خودش دريافت ميكرده است. دوم موضوع تعليمات اوست؛ جواد بديعزاده از يك سو تحت تعليمات پدر و از سويي تحت تعليم موسيقي دايي خود اين هنر را در نابترين نوع خودش ميشناسد. سوم اينكه چون دست به قلم هم بوده، ضروريات جامعه خودش را نيز ميشناخته و از آنها هم براي خلق اثر استفاده ميكرده است. در ادامه اشاره كنم به اينكه فرهنگ عامه از يك سو ريشه در اعتقادات مردم و از يك سو ريشه در آداب و رسوم مردم دارد و بديعزاده اين فرهنگ را به خوبي ميشناخته است. من در دستنوشتههاي بديعزاده در منزل دخترشان، بانو الهه بديعزاده جزوههايي از ايشان را ديدم كه به تفسير اسامي چهارده معصوم پرداخته يعني ايشان از تمامي زواياي فرهنگ عامه با خبر بوده، براي همين در آثار او هم «يه پول خروس» و هم «شد خزان» را ميبينيم.
بايد دقت داشت كه بديعزاده اولين كسي است كه در قطعه «شد خزان» تفكر مينيمال را در موسيقي ايران مطرح ميكند. استاد سيدجواد بديعزاده در واقع تمام گونههاي اجتماع خود را ميشناخته به همين دليل كاري ميساخته كه موسيقي اصيل ايراني در نابترين نوع خودش را نشان ميدهد. شايد بهتر است اين طور گفته شود، درست است كه تمام موسيقيدانان ايراني اصيل به منزل آقاي مجرد ميرفتند ولي اين مساله دليل بر آن نميشود كه موسيقي كلاسيك ايراني در منزل بديعزاده وجود نداشته است. بديعزاده يك موسيقيدان جامعالاطراف بوده و علاوه بر تسلط بر فرهنگ عامه، موسيقي اصيل ايراني را به غايت ميشناخته و از آن استفاده ميكرده است.
مزاحي بين موزيسينها و پژوهشگران آن دوره وجود داشت كه ميگويند بديعزاده هرگز به رديف موسيقيدانها بدهكار نبوده يعني زماني كه يك تصنيف ميسازد تمام گوشههاي مهم آن دستگاه در آن اثر هست و اين نشاندهنده تسلط بالاي اوست.
طبيعي است كه بديعزادهاي كه دست به قلم دارد و موقعيت اجتماعي نيز دارد و با عناصر صاحب نفوذ اجتماع نيز رفت و آمد دارد، خالق آثاري ميشود كه همگي ماندگار هستند. چنين هنرمندي با چنين مختصاتي آثاري ميسازد كه مقدم و سردمدار تفكر پاپيولار هستند.
در اينجا لازم است كه توضيح بدهم آن چيزي كه ما امروزه به عنوان موسيقي پاپ ميشناسيم اصلا پاپ نيست. من بارها گفتهام موسيقي پاپ حال حاضر را بايد نامِ ديگري برايش نهاد. اگر ما آهنگسازي واروژان يا بابك بيات يا زلاند را با عنوان موسيقي پاپ بشناسيم، چه طور ميتوانيم آهنگهاي اين دوره را هم پاپ بناميم؟ اين آثار امروزي پاپ نيستند بلكه آهنگهاي تاريخ مصرفدار به شمار ميروند كه نميتوان به آنها پاپ گفت.
موسيقي پاپ و پاپيولار در تعبير عاميانه خودش ميآيد و داراي دو معنا در فرهنگ لغات است؛ عاميانه و عامهپسند. چيزي كه ما در موسيقي بديعزاده ميشناسيم پاپيولار عاميانه است؛ يعني اصلا شاهد تنزل در آثار بديعزاده نيستيم. حتي آثار طنز او از غناي ملودي موسيقي ايراني برخوردار است. به همين دليل ما ميبينيم كه اوج موسيقي پاپيولار در مفهوم عاميانه در آثار سيدجواد بديعزاده موج ميزند. اين نكته را فراموش نكنيم كه در تمام جريانهاي اجتماعي مهم در سالهاي ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ بديعزاده را ميبينيم و موسيقياش را ميشنويم. زماني كه استاد محمدرضا شجريان ميخواست وارد راديو شود و تست بدهد يكي از رجال مشهد نامهاي به سيدجواد بديعزاده ميدهد كه اين جوان مستعد است؛ شما او را بپذيريد. از سوي ديگر در تمام شوراهاي راديو ميبينيم كه بديعزاده حضور دارد. از ديگر سو شاهديم كه او با ترانههاي عاميانه خود در برنامهها و جنگهاي تلويزيون هنر خود را به ظهور ميرساند. بديعزاده در كنار رجالي همچون مهرتاش، پرويز خطيبي، غلامرضا روحاني و نورالله همايون سردمدار تفكر ادبيات ترانه در طنز عاميانه ميشود. از سوي ديگر زماني كه روحالله خالقي در سال ۱۳۲۲ اولين اركستر ملي را پايهگذاري ميكند و در سال ۱۳۲۳ اولين كنسرت را ميدهد باز هم شاهد نقشآفريني بديعزاده هستيم و ميبينيم كه يكي از نوازندگان آن سيدجواد بديعزاده بوده است.
همه اينها نشان ميدهد كه بديعزاده در تمام عرصههاي مهم موسيقي در سه، چهار دهه حضور فعال داشته است و حتي ردپاي او را در دوره ضبط صفحه ميبينيم كه چندين صفحه آواز كلاسيك ايراني را با تار عبدالحسينخان شهنازي دارد كه هنوز هم خوانندهاي وجود ندارد كه اين آواز را به كيفيت او بخواند يا حتي كپي كند به همين دليل در تمام عرصههاي هنر موسيقي در 40 - 30 سال بديعزاده حضور و فعاليت پررنگي داشته است، از اين جهت او را ميتوان هنرمندي ناميد كه جامعالاطراف است، هنرمندي كه علاوه بر تسلط بر شرايط اجتماعي در آهنگسازي، نوازندگي، خوانندگي و... تسلط داشته و موسيقي اصيل ايراني را نيز به طور كامل ميشناخته و از تمام آنچه داشته، براي تاثيرگذاري بيشتر كارهايش استفاده ميكرده است.
* موسيقيدان، پژوهشگر و آهنگساز