دغدغههاي احمد سميعي گيلاني در روزهاي نقاهت
سوداي فرهنگ 102 سالگي نميشناسد
گروه هنر و ادبيات| ديروز ايسنا مطلبي منتشر كرد كه از مرخص شدن احمد سميعي گيلاني از بيمارستان و سفرش به شهر زادبومش، رشت خبر ميداد. چهل و چند روز پيش گزارش شده بود كه سميعي گيلاني، مترجم، ويراستار و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي، روز سهشنبه 6 ديماه در منزلش در تهران دچار حادثه شد و آسيب ديد. حادثه از اين قرار بود كه اين نويسنده و مترجم سرشناس بر اثر زمين خوردن دچار شكستگي لگن شد. دو روز بعد از آن خبر داده شده بود كه احمد سميعي گيلاني كه روز سهشنبه دچار حادثه و بستري شده بود، روز پنجشنبه هشتم ديماه تحت عمل جراحي قرار گرفت. حالا خبرها حاكي از بهبود وضعيت جسماني اين نويسنده و مترجم سرشناس است. خبر اخير ايسنا از اين قرار بود كه احمد سميعي گيلاني كه در پي شكستگي لگن بستري بود، از بيمارستان مرخص شد و براي دوران نقاهت به رشت رفت. همچنين از قول جعفر شجاع كيهاني، عضو هياتعلمي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و معاون گروه ادبيات معاصر نقل شد كه حال احمد سميعي گيلاني خوب است. به هر حال، در كوران خبرهاي ناگوار، خوب بودن حال استادي چون سميعي گيلاني، شايد قدري محل تسكين باشد. گفته شده كه او در رشت تحت مراقبت دختر خود قرار دارد. غريب اينكه شجاع كيهاني از دغدغه پابرجاي فرهنگي استاد سميعي گيلاني گفت: «استاد سميعي در اين وضعيت نيز پيگير فعاليتهاي فرهنگستان است. به عنوان معاون گروه ادبيات معاصر فرهنگستان، گزارش فعاليتها را به او منتقل ميكنم و در جريان فعاليتها است.» احمد سميعي گيلاني كه تا 102 سالگي خود تنها 21 روز فاصله دارد، مترجم، ويراستار، نويسنده و عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. او تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت گذراند و سپس دانشجوي دانشگاه تهران شد. اواخر دهه ۱۳۴۰ به عنوان ويراستار در موسسه انتشارات فرانكلين آن زمان مشغول خدمت شد و به موازات آن دوره كارشناسي ارشد زبانشناسي را در دانشگاه تهران گذراند. او در كنار حرفه ويراستاري، چند كتاب در زمينه آيين نگارش و ويرايش تاليف كرد و مقالههاي ارزشمندي در مجلات متعددي نظير پيك جوانان، كتاب امروز و رودكي به چاپ رسانيد. سميعي كار ترجمه را با برگرداندن رمان «دلدار و دلباخته» از ژرژ ساند شروع كرد و بعدا آثاري را از نويسندگان بزرگي مانند ژرژ پرك و گوستاو فلوبر به فارسي برگرداند. از آثار او ميتوان به ترجمه «دلدار و دلباخته» ژرژ ساند، «خيالپروريهاي تفرجگر انزواجو» ژان ژاك روسو، «چيزها»ي ژرژ پرك، داتا گنجبخش (زندگينامه و تعاليم شيخ ابوالحسن عليبن عثمان هجويري، «چومسكي» جان لاينز، «هزيمت يا شكست رسواي امريكا» ويليام لوئيس و مايكل لهدين، «ساختهاي نحوي» نوآم چامسكي، «ديدرو» پيتر فرانس، «سالامبو» گوستاو فلوبر، «تتبعات» مونتني و تاليفاتي چون «ادبيات ساساني»، «شيوهنامه دانشنامه جهان اسلام» و «نگارش و ويرايش» اشاره كرد. بيشك در جريان انتشار اين اخبار، يك چيز بيش از همه ميدرخشد. اينكه سوداي فرهنگ برخلاف بسياري از حوزهها سن و سال نميشناسد. سميعي گيلاني با پيگيريها و حساسيتهاي مداومش در ارتباط با وضعيت فرهنگستان با ما از جانِ عاشقي حرف ميزند كه تا هوشمند است، چيزي عزيزتر و شايستهتر از فرهنگ براي عاشقي نميشناسد.