چرا شهرداري تهران زبالههاي محله ما را جمع نميكند؟
چند دهه پيش، روزنامهها ستون ارتباطات مردمي داشتند. اين ستون، از محتواهاي پرطرفدار و پرخواننده روزنامهها بود. محتواي اين ستون پيامهايي بود كه مخاطبان به صورت تلفني به تحريريه روزنامه ميگفتند و با انتشار آن در روزنامه به گوش شهردار، استاندار، وزير و وكيل ميرسيد. در دهه هفتاد عمده خواست مردم از شهرداريها، آسفالت كردن معابر و جمعآوري منظم زبالههاي شهري بود. جذابيت اين پيامها كوتاه بودن آنها بود. شهروندان در يك پيام خيلي خلاصه و صريح حرفشان را ميزدند؛ چيزي شبيه پستهاي شبكه اجتماعي توييتر بود، چون روزنامه اجازه نميداد شهروندي سفره دلش را باز كند و ديگر فضا براي حرفهاي مابقي شهروندان باقي نماند. براي مثال كسي زنگ ميزد و ميگفت: «من احمد هستم. ساكن محله جمهوري. چرا شهرداري زبالههاي اين منطقه را جمع نميكند؟»
به هر حال اگر شهروندي به روزنامه زنگ ميزد و از ناكارآمدي شهردار محلهشان گلايه ميكرد، در روزنامه چاپ ميشد و نهتنها زمين و زمان با خبر ميشدند، بلكه حتي الان بعد از گذشت دهها سال همچنان در آرشيو كتابخانهها ثبت و ضبط باقي مانده است.
در چند سال اخير، اين ستون روزنامهها از رونق افتاده و شهرداريها تلفنهاي اختصاصي راهاندازي كردهاند و ديگر جز خودشان كسي از كمبودهاي شهري باخبر نميشود. همه انتقادات شهروندان در پستوي بايگاني مديران شهري انبار ميشود و معلوم نيست به آن بها بدهند يا نه؟!
برخلاف دهه شصت و هفتاد كه مساله اصلي شهر آسفالت معابر و جمعآوري زباله بود الان مشكلات شهري، شكل جديدي پيدا كرده و سازماني متولي جمعآوري زباله شده و اين موضوع نظم و نسق گرفته است. ضمن آنكه چون زباله با چشم ديده ميشود و به سرعت بوي تعفن ميگيرد، به محض آنكه شهرداري در جمعآوري آن تعلل كند، اعتراض شهروندان بلند ميشود. اما بعضي زبالهها ميكروسكوپي هستند. هرچند حتي بوي تعفن هم دارند اما چون با چشم ديده نميشوند بسياري از شهروندان نميدانند بايد از چه چيزي گلايه كنند. نمونه آشكار اين نوع زبالههاي ميكروسكوپي، آلودگي هواست. كثافتهاي زيرجثهاي كه بوي تعفن ميدهند ولي چون ديده نميشوند شهرداري هم براي جمعآوري آن به تكاپو نميافتد.
الان چندين سال است كه شهرداري تهران و كلانشهرها هيچ اعتنايي به اين زبالههاي ميكروسكوپي نميكنند. درحالي كه راهحل جمعآوري آن در دنيا تجربههاي موفقيتآميزي داشته اما انگار مديران شهري ايراني چندان باوري به تجارب ديگر شهرهاي دنيا ندارند و به جاي آنكه حمل و نقل عمومي را توسعه دهند و خطوط اتوبوس و مترو را سراسر گسترش دهند، سوداي پلسازي و بزرگراهسازي دارند. به نظر شهرداران نمره بزرگراهسازي بهتر معدل عملكرد آنها را بالا ميبرد تا تلاش كنند زبالههايي كه با چشم ديده نميشود را جمع كنند.
عجيب آنجاست در شرايطي كه شهر درگير روزهاي سخت آلودگي است، شهرداري تهران -به عنوان الگوي شهرداران- درباره قيمت دلار موضع ميگيرد و جوانان را به ازدواج توصيه ميكند و حتي وقتي از اعضاي شوراي شهر ميپرسند كه چرا با شركتهاي اتوبوسسازي داخلي قرارداد منعقد نميكنيد و نقدينگي براي اين شركتها فراهم نميكنيد! پاسخ ميدهند كه ميخواهند اتوبوسهاي جام جهاني قطر را بياورند. حالا آلودگي ادامه دارد! پروژه واردات اتوبوسهاي قطر شكست خورده و شركتهاي داخلي اتوبوسسازي، بهرغم آمادگي براي تامين بخشي از نياز ناوگان اتوبوسراني شهرها، منتظر قرارداد از جانب وزارت كشور هستند.
اما مردم زنگ ميزنند به روزنامهها و ميگويند: شهرداري مدتي است كه اين زبالههاي ميكروسكوپي را جمع نكرده است!