خانواده و دولت مسوول توليد اعتياد خياباني هستند
نتايج يك تحقيق نشان ميدهد فقط 8درصد معتادان خياباني براي هزينه مواد مرتكب سرقت ميشوند
بنفشه سام گيس | نتايج يك تحقيق نشان ميدهد برخلاف ادعاي دستگاه قضايي و انتظامي درباره آمار بالاي ارتكاب به جرايم خرد توسط معتادان بيخانمان، تعداد بسيار كمي از معتادان خياباني براي تامين هزينه مواد يا حتي دوام آوردن در خيابانها، مرتكب جرايم خرد ميشوند و پيش از آن و با فراواني بيشتر، سراغ ساير روشهاي درآمدزا ازجمله تكديگري، جمعآوري ضايعات، فروش و توزيع مواد مخدر و... ميروند. اين تحقيق با عنوان «سببشناسي اجتماعي شكلگيري، استمرار و بازتوليد اعتياد خياباني در شهر تهران»، سال 1396 و توسط محمدرضا فروغي؛ مديركل سابق بخش مقابله ستاد مبارزه با مواد مخدر انجام شده و جمعيت نمونه تحقيق، 200 نفر از معتادان خياباني مقيم در اردوگاههاي درمان اجباري دولتي و غيردولتي بودهاند و اين كارشناس پيشكسوت در حوزه مقابله با موادمخدر كه سابقه طولاني مدت حضور در بخش صدور احكام براي جرايم و محكومان مواد مخدر هم دارد، عصر دوشنبه در نشستي كه براي بررسي و تبيين و آسيبشناسي اعتياد خياباني برگزار شد، در تشريح نتايج تحقيقي كه انجام داده گفت: «اعتياد خياباني كه به اعتياد سخت و كثيف هم معروف است، براساس شاخص DSM4 (شاخص طبقهبندي اختلالات رواني) بخشي از فرآيند گسترده اعتياد معروف به اعتياد تميز است. در واقع، معتادان خياباني، جدا شدهها از اعتياد تميز هستند. در بررسي و آسيبشناسي پديده اعتياد خياباني، كاركرد سه نهاد بايد مورد توجه باشد؛ نهاد خانواده كه در شكلگيري اعتياد خياباني نقش بسيار موثري دارد، نهاد همسانان كه چندان هم شناخته شده نيستند اما آنها هم معتاد خياباني هستند ولي زودتر از تازهواردها، به خيابان آمده و اين سبك زندگي را شروع كردهاند و باعث استمرار اعتياد خياباني ميشوند و درنهايت، نهاد دولت و حاكميت يا ساختارهاي متولي مداخلات درماني كه در بازتوليد اعتياد خياباني نقش دارند.»
فروغي ضمن اشاره به اينكه در سال انجام تحقيق (1396) برآورد شد كه در شهر تهران 8 الي 12 هزار معتاد خياباني و بيخانمان معتاد وجود دارد، افزود: «من در اين سه دهه با روشهاي مختلف برخورد با اعتياد مواجه شدهام؛ از مدل جزيره (تبعيد معتادان به جزاير متروك و فاقد امكانات در خليجفارس در ابتداي دهه 1370) تا مدلي كه قاضي احمد زرگر (حاكم شرع شهر تهران در مبارزه با مواد مخدر از ارديبهشت 1358 و دادستان مبارزه با مواد مخدر تهران از سال 1360 تا سال 1371) براي مقابله با معتادان اجرا كرد تا راهاندازي اردوگاه شورآباد كه بعدها به اردوگاه شفق تبديل شد. من حتي شاهد صدور احكام اعزام معتادان بودهام و معتقدم علت شرايط فعلي و آمار بالاي معتادان خياباني، كلاف سردرگمي است كه خودمان ايجاد كردهايم.»
در تحقيق انجام شده توسط اين كارشناس حوزه مقابله با مواد مخدر، سه سوال به عنوان محور تحقيق مطرح بود؛ اگر خانواده فرد معتاد، يك خانواده بدون نقص باشد هم، فرد معتاد به معتاد خياباني تبديل خواهد شد؟ گروه همسانها چه ويژگي و كاركردي دارند كه هم در جذب معتادان موثرند و هم باعث ماندگاري معتاد در خيابان با وجود دشواريهاي زندگي خياباني و در شرايط بيخانماني ميشوند؟ آيا سياستهاي حاكميت يا دولت در مسير مقابله با اعتياد خياباني دچار نقصان است؟
فروغي با استناد به نتايج پيمايش ملي انجام شده در سال 1394 كه نرخ شيوع اعتياد در كشور را 5.39درصد، تعداد مصرفكنندگان مواد را دو ميليون و 800 هزار نفر و تعداد معتادان بيخانمان را 120 تا 150 هزار نفر در كل كشور اعلام ميكرد، با انتقاد از نگرشي كه وجود معتاد بيخانمان را باعث كاهش حس امنيت و موجد آثار مضر بهداشتي ميداند، گفت كه دولت و حاكميت نه تنها برمبناي همين نگرش پيش ميرود، براي پيشروي با اين نگرش هم اصرار دارد. فروغي اشاره داشت كه باتوجه به ويژگيهاي اعتياد خياباني كه الگو و شيوه مصرف متفاوت، شرايط اسكان، وضعيت بهداشت و درمان و حتي برخورد كيفري متفاوت را رقم ميزند، محتواي نظريههاي علمي، جرمانگاري اعتياد خياباني را مورد تاييد قرار نداده، چراكه اعتياد خياباني به دليل نقص در كاركردهاي نهاد خانواده و ازجمله انسجام، تعهد، اعتماد، اعتقاد، وابستگي ايجاد ميشود. در اين تحقيق، عواملي به عنوان دليل شكلگيري اعتياد خياباني و توليد معتاد بيخانمان، استمرار و بازتوليد اعتياد خياباني مورد بررسي و تحليل قرار گرفت كه ازجمله اين عوامل ميتوان به تاثير ويژگيهاي اعتياد خياباني بر ماندگاري فرد معتاد و حتي بازگشت دوباره به خيابان بعد از ترخيص از درمان اجباري، شكلگيري رفتار موادجويانه در اعتياد خياباني، فقدان حمايت اجتماعي به عنوان عامل موثر در ترك داوطلبانه خانه، طرد از خانه و فقدان حمايت خانواده به عنوان عامل موثر در خياباني شدن يك فرد معتاد، تغيير الگوي مصرف و شدت بالاي مصرف به دنبال بيخانماني فرد معتاد، تاثير كسب تاييد و كسب حمايت و كسب هويت مشترك از گروه همسانان، تاثير حضور جبري در خيابان بر نگرش معتاد بيخانمان، ارتباط خرده فرهنگ ويژه اعتياد خياباني با استمرار بيخانماني معتاد، تبعيت از هنجارهاي گروه همسانان به عنوان شرط بقا، الزام به كسب مهارت زندگي خياباني، جذابيت انتخاب آزادانه سبك زندگي در دوره بيخانماني به عنوان عامل موثر در بازگشت دوباره به خيابان بعد از ترخيص از درمان اجباري، كسب حس تعلق و همدلي از گروه همسانان، تاثير درمان ناقص در عود اعتياد، كارآمد نبودن ترك اجباري، تاثير جمعآوريها و طرحهاي ضربتي غيرهدفمند، تاثير غربالگري و پروتكل درماني نامتناسب در اولين مرحله پذيرش معتادان بيخانمان در اردوگاههاي درمان اجباري، تاثير بيتوجهي به دستورالعملهاي مكمل روان درماني در دوره درمان اجباري، تاثير خودداري جامعه و خانواده از پذيرش و جذب بهبود يافته بعد از ترخيص از اردوگاه درمان اجباري و در نهايت، تاثير توقف درمانهاي مكمل و مستمر و مراقبتهاي بعد از ترخيص اشاره كرد.
تحليلي بر نتايج كمي و فردي اين تحقيق
در مروري كوتاه بر يافتههاي كمي از پاسخهاي مربوط به ويژگيهاي فردي پاسخگويان، ميتوان به نتايجي رسيد كه اگر مجريان طرحهاي جمعآوري هم، به جاي اصرار بر پاك كردن خيابانها از وجود معتادان بيخانمان و تلاش بر حذف آسيبديدگان اجتماعي از منظر عمومي، بر آسيبشناسي شكلگيري پديدههاي مشابه و ازجمله اعتياد خياباني تمركز ميكردند، امروز با شكست 96درصدي طرحهاي جمعآوري و درمان اجباري به دليل بازگشت بيش از 96درصد معتادان بيخانمان به اعتياد خياباني، آنهم اغلب در فاصله كمتر از 24 ساعت بعد از ترخيص از اردوگاههاي درمان اجباري مواجه نبوديم.
با نگاه اجمالي به يافتههاي كمي و فردي در نتايج اين تحقيق ميتوان برخي پيوستگيها را فهرستوار مورد اشاره قرار داد:
ارتباط سطح تحصيلات فرد يا والدين او با گرايش به مصرف مواد و شكلگيري اعتياد خياباني.
ارتباط وضعيت تاهل و بالا بودن آمار اعتياد در دوره تجرد و همچنين پيوستگي تجرد با اعتياد خياباني.
تاثير ناآرامي محيط خانه، تبعات رواني از دست دادن والدين و چالش در ارتباط اعضاي خانواده بر اعتياد و خياباني شدن فرد معتاد (حدود 50درصد پاسخگويان گفتهاند كه والدين ايشان متاركه يا فوت كرده يا ازدواج مجدد داشتهاند).
تاثير ويژگيهاي محل سكونت بر گرايش به مصرف مواد و استمرار مصرف تفنني و تبديل اين رفتار به اعتياد و وابستگي (بيش از 43درصد پاسخگويان ساكن مناطق جنوبي تهران بودهاند).
تاثير ارزشهاي انساني و اخلاقي بر اعتياد خياباني (بيش از 55درصد به دليل شرمندگي از خانواده، خانه را ترك كردهاند).
تاثير واكنش خانواده به اعتياد فرد و توجه به اينكه واكنش منفي خانواده ميتواند به خياباني شدن اعتياد و شدت يافتن اعتياد معتاد بيخانمان منجر شود (بيش از 19درصد معتادان خياباني توسط خانواده از خانه طرد شدهاند و 2درصد هم به دليل شاكي بودن خانواده از اعتياد فرد، خانه را ترك كردهاند).
تاثير تشديد مصرف و سوق يافتن به سمت مصرف پرخطر و ازجمله تزريق در صورتي كه معتاد بيخانمان در نواحي پرخطر، دور از شهر و دور از امكانات درماني و حمايتي ساكن باشد (بيش از 72درصد معتادان خياباني گفتهاند كه در محلهاي ناامن ساكن ميشوند و همچنين بيش از 40درصد گفتهاند كه در تغيير الگوي مصرف، هرويين را جايگزين كردهاند كه مصرف هرويين، چه به شكل استنشاقي و چه به شكل تزريق، در رده اعتياد پرخطر و در زمره اعتياد سنگين و مصطلح به تخريب قرار ميگيرد اگرچه كه فقط 10درصد پاسخدهندگان مصرف هرويين دارند).
يكي از مهمترين نتايج اين تحقيق، خط باطلي بر ادعاي چند ساله «نقش مستقيم معتادان خياباني در ناامن شدن فضاي شهرها» ميكشد. حداقل طي دهه اخير، مسوولاني كه مخالف ارايه خدمات كاهش آسيب اعتياد و موافق جمعآوري و ايزوله كردن معتادان بيخانمان بودهاند، مدعي شدهاند كه معتادان خياباني عامل اصلي افزايش سرقت و جرايم كيفري هستند با اين استدلال كه ايشان براي تامين هزينه اعتياد خود، مرتكب سرقت و زورگيري و خفتگيري ميشوند. مشاهدات «اعتماد» در گفتوگوهاي مكرر با معتادان خياباني يا بهبوديافتگاني كه سالهاي زيادي از دوره اعتياد خود را در بيخانماني سپري كردهاند، نشان داد كه اين افراد با وجود سقوط پرشتابي كه در دوره اعتياد و خيابانخوابي دارند، در وجودشان ميشود از ارزشهاي انساني سراغ گرفت (دو نمونه بارز در دهه اخير، انتقال دو كودك در حال مرگ به مركز درماني توسط دو معتاد بيخانمان است؛ دو كودكي كه توسط اعضاي خانواده مورد آزار جسمي منجر به بيهوشي قرار گرفته و به سطلهاي زباله پرتاب شدند كه پيكر نيمه جانشان توسط دو معتاد كارتنخوابي كه در سطل زباله دنبال غذا ميگشتند، پيدا و به بيمارستان منتقل شد). معتادان خياباني به ندرت مرتكب سرقت ميشوند چون
نه تنها توان جسمي براي سرقت و شتاب و سرعت كافي براي فرار از محل جرم ندارند، روشهاي ديگري غير از ارتكاب جرم براي درآمدزايي و تامين هزينه اعتياد خود را از همسانان ياد ميگيرند كه به گواه تكراريترين تصويري كه همگي ديدهايم، جمعآوري ضايعات خرد از سطلهاي زباله، پرطرفدارترين روش تامين هزينه اعتياد بين معتادان خياباني است. نتايج اين تحقيق هم نشان ميدهد كه كمتر از 8.5درصد معتادان خياباني براي تامين هزينه اعتياد خود مرتكب سرقت شدهاند و بيش از 91درصد، از روشهايي كه در قوانين كشور جرم محسوب نميشود، هزينه اعتياد خود را تامين ميكنند .
بخش ديگري از يافتههاي اين تحقيق در پرسشنامه فردي، حكايت بياثر بودن درمان اجباري و درمان داوطلبانه تحت اجبار است. بيش از 72درصد پاسخگويان از يك تا بيش از چهاربار سابقه درمان داوطلبانه تحت جبر داشتهاند و بيش از 73درصد پاسخگويان هم بيش از دو بار در طرحهاي جمعآوري معتادان بيخانمان دستگير و به مراكز درمان اجباري منتقل شدهاند.