اين روزها
اين روزها كه ميگذرد، هر روز
احساس ميكنم كه كسي در باد
فرياد ميزند
احساس ميكنم كه مرا
از عمق جادههاي مهآلود
يك آشناي دور صدا ميزند
آهنگ آشناي صداي او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صداي آمدن روز است
آن روز ناگزير كه ميآيد
روزي كه عابران خميده
يك لحظه وقت داشته باشند
تا سربلند باشند
و آفتاب را
در آسمان ببينند
روزي كه اين قطار قديمي
در بستر موازي تكرار
يك لحظه بيبهانه توقف كند
قيصر امينپور