حميد ابوطالبي، ديپلمات و مشاور سياسي رييسجمهور پيشين در گفتوگو با «اعتماد»:
غرب در حال عاديسازي هرگونه تخاصم و تهاجم با ايران است
سارا معصومي
رابطه ايران با كشورهاي اروپايي با سرعت غيرقابل پيشبيني در مسير تنش بيشتر حركت ميكند و به نظر ميرسد كه ارادهاي هم در هيچكدام از دو طرف براي مديريت اين وضعيت وجود ندارد. در تازهترين اين تحولات پارلمان اروپا با راي قاطع از شوراي اين اتحاديه خواسته كه نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را در ليست گروههاي تروريستي قرار دهد و هرچند كه اين رايگيري لازمالاجرا نبوده اما فضاي حاكم بر دو طرف را بهشدت تحتالشعاع قرار داده و سنگين كرده است. در چنين فضايي به نظر ميرسد كه تكههاي پازل وابستگي بيشتر و بيشتر ايران به روسيه يك به يك در حال در كنار هم قرار گرفتن است. حميد ابوطالبي، ديپلمات كه سابقه حضور در سفارتخانههاي ايران در ايتاليا، بلژيك، استراليا و اتحاديه اروپا را دارد معتقد است كه اگر بحران به وجود آمده در رابطه ايران و اروپا از هر دو طرف مديريت نشود شايد دو طرف به سمت قطع كامل روابط حركت كنند. ابوطالبي در بخشهايي از اين گفتوگو نسبت به برهم خوردن توازن استراتژيك در سياست خارجي ايران هشدار داده و به برخي از تبعات آن به اختصار اشاره ميكند.
در چند روز اخير شاهد رايگيري در پارلمان اروپا به نفع قرار گرفتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ليست به اصطلاح گروههاي تروريستي اتحاديه اروپا بوديم كه البته براي اجرايي شدن به تاييد در شوراي اروپا نياز دارد. با اين وجود نميتوان از كنار تبعات سياسي شكل گرفتن چنين فضايي ميان ايران و اروپا ساده گذشت. فكر ميكنيد هزينههاي شكلگيري چنين فضايي در اين مرحله چيست؟
ايران و غرب وارد بحراني عميق و چالشهايي ويژه شدهاند؛ رابطه ايران و اروپا هم در همان مسيري است كه شبيه رابطه ايران و امريكا شود. اين امر نتيجه سياستورزيهاي يكسال و اندي اخير در داخل و خارج و در رابطه با اروپا و بيتوجهي به تبعات بر هم زدن توازن استراتژيك منطقهاي است. تبعات آن هم همان تبعاتي است كه اقدامات امريكا ايجاد كرد، البته به وجهي گستردهتر و البته اكنون با اضافه شدن اروپا عميقتر. از آنجا كه در اين يكي، دو سال ما اصولا افراطيتر از سياستورزيهاي دوران جنگ سرد عمل ميكنيم، انتهاي اين مسير نيز به نظر من قطع كامل روابط با غرب خواهد بود.
منظور شما از برهم زدن توازن استراتژيك منطقهاي چيست؟
من پيش از اين به كرات مطرح كرده بودم كه اروپا يكي از مراكز ثقل ديپلماسي ايران و متوازنكننده روابط خارجي كشور در برابر روسيه و چين و بحرانها است و تاكيد كرده بودم كه هرگونه تنش مهم در روابط ايران و اروپا، معنايي جز بحراني ساختن ديپلماسي كشور و از ميان رفتن توازن حياتي سياست خارجي ايران نخواهد داشت. متاسفانه توسعه همكاريهاي امنيتي - نظامي رو به رشد ايران و روسيه توازن استراتژيك منطقه را بر هم زده و اعراب را بر آن داشته تا با توسعه روابط با چين، عراق، كرهجنوبي و... از يكسو و اسراييل و غرب از سوي ديگر، گامهايي ويژه براي برقراري دوباره اين توازن راهبردي فروريخته شده- با دعوت از آنان به حضور نظامي و امنيتي- بر دارند. آنگونه كه در اين رقابت استراتژيك، تواناييهاي منطقهاي ايران كاهش يافته و روسيه و ايران قادر به ايجاد چالشهاي هژمونيك نباشند.
به نظر ميرسد كه تنش در رابطه ايران با اروپا بر مناسبات غيرغربي ايران هم تاثير گذاشته و شاهد هستيم كه در چند ماه اخير تعداد موضعگيريهاي ضدايراني از سوي مقامهاي كشورهايي چون كره جنوبي و عراق هم افزايش پيدا كرده است.
اين واكنشها از مدتي قبل تا حدودي قابل پيشبيني بود و علامتهاي روشني در مورد آنها وجود داشت. در اين ساختارِ در حال پيدايش و جديد است كه سخنان چينيها، اظهارات مقامات عراقي، اجلاس آتي روساي جمهور روسيه، تركيه، سوريه و... معنا مييابد يا مثلا سخنان رييسجمهور كره جنوبي معناي بسيار دقيق و حسابشده خود را پيدا ميكند. معنايي خاص براي كشوري كه حدود يكصد و پنجاه نظامي ويژه در امارات دارد، در حال ساخت نيروگاه هستهاي بزرگي در آنجا است، قول سرمايهگذاري بيش از سي ميليارد دلاري گرفته است، شركتهاي عظيم و صاحبان صنايع بزرگ كره جايگاه تازهاي در منطقه يافتهاند و از همين رو، در سخنراني در جمع نظاميان كره، امنيت امارات، امنيت كره جنوبي ميشود و ايران و كره شمالي صفت «دشمن مشابه» ميگيرند. دشمناني تهديدكننده كه داراي خطرات مشابه موشكي و پهپادي و هستهاي هستند.
سوالي كه در چند ماه اخير در افكار عمومي داخلي بسيار پرسيده شده و شايد پاسخهاي كم و بيش مشابه هم دريافت كرده اين است كه انگيزه روسيه از كشاندن پاي ايران به جنگ اوكراين چه بود؟
روسيه هم در تلاش است با برهم زدن نقش توازنآفرين منطقهاي ايران، موقعيت تازهاي براي خود ايجاد كند. به ويژه آنكه ميكوشد تا پس از كشيدن ايران به بحران اوكراين با موضوع پهپادها و... و مطرح شدن ايران در شوراي امنيت سازمان ملل، اروپا را نيز در غياب امريكا آرام آرام از معادلات خارجي ايران حذف كرده و با وابستهسازي بيش از پيش سياست خارجي ايران به روسيه، جايگاه خود را در منطقه برتري داده و از آن براي ايجاد توازن در تجاوز به اوكراين از يك طرف و مقابله با تحريمها از طرف ديگر بهرهگيري كند.
از سوي ديگر همزمان با بحرانيتر شدن روابط روسيه و انگليس به دليل تحويل تانكها و توپهاي هويتزر و ادوات سنگين نظامي انگليسي به اوكراين، روابط و تعاملات سياسي ايران و انگليس هم به گونهاي مشابه بحراني ميشود. آنگونه كه نميتوان اين ارتباط تنگاتنگ و همزماني و همساني سياستهاي روسيه و ايران در رابطه با اروپا و انگلستان را ناديده انگاشت. چراكه شباهتهاي سياستها و رفتارهاي روسيه و ايران در برابر اروپا و انگلستان نشان ميدهد كه تنشافزايي و بحراني كردن وضعيت در ديپلماسي هر دو كشور صورتي عميق يافته است. متاسفانه اين سياستها به انزواي روزافزون و غرق شدن ديپلماسيشان در ميدان و كنترل آن از سوي افراطيون منتهي شده است.
تبعات اين به اصطلاح شما توازنشكني و به زبان سادهتر بحران در رابطه ايران و اروپا براي تهران چيست؟
اين قدرت و امنيت ملي ايران است كه آسيبهاي غيرقابل جبران خواهد ديد و اين رشد و پيشرفت كشور است كه به مرحلهاي بحراني ورود پيدا ميكند. بر همين اساس است كه هشدار ميدهيم ايران نبايد به بخشي از سياست و ديپلماسي تجاوز روسيه به اوكراين تبديل شده و اروپا و غرب را از معادلات خود حذف كند اگرچه موضوع پهپادها، بحرانآفريني خود را كماكان حفظ خواهد كرد. واقعيت اين است كه بحران چند ماه اخير ايران با اروپا به هيچ روي به نفع كشور نيست و توانمنديهاي ايران در سياست خارجي را از بين خواهد برد و باز به همين دليل است كه ايران بايد خود را از اين ورطه هولناك خارج كرده و هشيار باشد كه پيروي از سياستهاي روسي، سرانجامي جز بيسرانجامي نخواهد داشت.
در حال حاضر با چه نقشه راهي ميتوان از اين تنش كاست؟ به نظر ميرسدكه اروپاييها از هر ابزاري براي تضعيف رابطه با تهران بهره ميبرند و شايد اراده سياسي در طرف مقابل براي كاستن از تنش نباشد.
بايد به بازسازي روابط ايران و غرب به ويژه با اروپا، به عنوان يك ضرورت اجتنابناپذير نگريست و از اين جهت به سياستهاي چهار دهه گذشته كشور برگشت. بايد پذيرفت كه صفتها و نسبتهاي نهفتهشده در رويكردهاي تند رتوريك مقامات عاليرتبه غربي - چه امريكا و چه اروپا - هرگونه تخاصم و تهاجم به ايران را در افكار عمومي جهانيان عاديسازي كرده و از هزينههاي آن ميكاهد. از اينرو، اين روندي نيست كه منفعتي از آن براي ايران عزيز حاصل شود. پس تا بيش از اين دير نشده بايد سياست داخلي و خارجي ما تحولات اساسي و تغييرات بنيادين كند.
ايران و اروپا وارد بحراني عميق و چالشهايي ويژه شدهاند
اروپا يكي از مراكز ثقل ديپلماسي و متوازنكننده روابط خارجي ايران در برابر روسيه و چين است
نقشه روسيه حذف آرام آرام اروپا از معادلات خارجي ايران است
ايران نبايد به بخشي از سياست و ديپلماسي تجاوز روسيه به اوكراين تبديل شود
بازسازي روابط ايران و اروپا يك ضرورت اجتنابناپذير است