• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5409 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۳ بهمن

هوش مصنوعي و زواياي تجربه‌ناشده در هنرهاي نمايشي ما

اينجا ديگر با تمثيل «غار» افلاطون مواجه نيستيم

چرا تئاتر ايران امكان فكر به رويكردهاي نوين را از دست داده است

بابك   احمدي

سپتامبر 2020 گاردين در زمينه فعاليت رسانه‌اي دست به يك اقدام انقلابي زد. اين رسانه براي نخستين‌بار در تاريخ، نگارش سرمقاله روزنامه را به هوش مصنوعي سپرد. GPT-3 اين مسووليت را برعهده گرفت و بر پيشاني اين متن تاريخي تيتر نوشت: «انقراض انسان‌ها براي من بي‌فايده است!» چنان‌كه از تيتر برمي‌آيد، قرار بود هوش مصنوعي طي اين سرمقاله اعلام كند هرگونه نگراني انسان‌ از ربات‌ها و هوش مصنوعي خطا است و هرگونه واهمه از بابت پيشرفت فناري و بحث پايان دادن به زندگي انساني، بي‌معنا است. 

GPT-3 يا نسل سوم ترانسفورماتور از پيش آموزش‌‌ديده مولد، يك مدل ماشين يادگيري مبتني بر شبكه عصبي مجازي است كه براي توليد هر نوع متن تخصصي با استفاده از داده‌هاي موجود در اينترنت آمادگي دارد. اين فناوري كه توسط كمپاني Open AI توسعه يافته، براي توليد حجم زيادي متن پيچيده، فقط مقدار اندكي متن ورودي (داده اوليه) نياز دارد، همين. شما اطلاعات اوليه مقاله‌اي كه مي‌خواهيد را در اختيارش مي‌گذاريد و سيستم ظرف مدت كوتاهي متن علمي دريافت مي‌كند. نوشتاري كه شايد به ميزان اندكي اصلاح، در حد بازنگري در بعضي واژه‌ها نياز داشته باشد. اين متن بسته به سابقه سوژه (ديتاهاي قبلي موجود در فضاي سايبر) تا بيش از 10 هزار كلمه هم پيش مي‌رود. 
GPT-3 بزرگ‌ترين مدل زباني تا امروز لقب گرفته و مدل پردازش زبان مايكروسافت به نام Turing-NLG با حدود 10 تا 17 ميليارد پارامتر يادگيري را با فاصله زياد پشت سر گذاشته است. اين شبكه عصبي بيش از 175 ميليارد پارامتر يادگيري پردازش مي‌كند. اتفاقي كه توقف ندارد و با توجه به گردش اطلاعات در فضاي اينترنت، لحظه به لحظه ‌روزآمد مي‌شود. اين پديده بزرگ‌ترين شبكه عصبي توليدشده از اوايل سال 2021 تا امروز به شمار مي‌رود و از هر مدل قبلي براي نگارش متن‌هايي كه انسان مي‌تواند توليد كند، بهتر به ‌نظر مي‌رسد. با اين توصيف هيچ عجيب نبود كه شاهد باشيم خلق نمايشنامه و نمايش نيز به (AI (Artificial Intelligence سپرده شود. اتفاقي كه رخ داد. 
23 آگوست 2021 اولين نمايش با محوريت فناوري هوش مصنوعي در انگلستان روي صحنه رفت. چنان‌كه اشاره شد پاييز گذشته، اين برنامه كامپيوتري با استفاده از فناوري يادگيري عميق Deep Learning براي گاردين سرمقاله نوشت. GPT-3 در نوشته‌اش استدلال ‌كرد كه چيزي براي ترس از ربات‌ها وجود ندارد.
 Kwame Kwei-Armah، مدير هنري كمپاني تئاتري Young Vic، با الهام از اين اتفاق دست به كار شد. او از خود پرسيد: «براي همكاري خلاقانه بين هوش مصنوعي و انسان مي‌توان آينده‌اي متصور شد؟»، «هوش مصنوعي كه توانسته مقاله بنويسد، آيا مي‌تواند به‌صورت Real Time در برابر مخاطبان نمايشنامه و اجرايي بسازد؟»
براساس اين دو پرسش بود كه قرار شد هوش مصنوعي در پروژه The Young Vic، به بررسي موضوع‌ بپردازد و از توانايي خود استفاده كند. البته اثر توليدي آنقدرها هم قطعه‌اي دراماتورژي شده، تمرين شده و مجموعه‌ كامل نمايشي در برابر تماشاگران نمي‌گذاشت، بلكه مخاطبان با يك متادرام (Meta Dram) مواجه مي‌شدند، اجرايي كه ظرف چندين شب متوالي ساخته مي‌شد. اوج اين فرآيند، تركيبِ تخيل ماشين با كارگرداني و بازيگري و طراحي صحنه انسان‌ها بود. براي نمونه در ساخت موسيقي متن اجرا نيز از الگوريتم‌ استفاده شد.

گزارش منتقد تئاتر گاردين
آريفا اكبر، خبرنگار ارشد تئاتر گاردين در اين باره گزارش داده: «فرآيند در روز اول، سورئال و مسحو‌ركننده است، چون نه تنها پتانسيل خلاقيت ماشين را آشكار مي‌كند، بلكه فرآيند خلق نمايشي كه معمولا پشت درهاي بسته و به‌صورت پنهاني اتفاق مي‌افتد را هم در برابر ديدگان تماشاگر قرار مي‌دهد. تقريبا همه اعضاي تيمِ توليد با لپ‌تاپ‌هاي مقابل‌شان دورتادور، پشت سر ما تماشاگران نشسته‌اند. از جمله نويسندگان «چينونيرم اوديمبا» و «نينا سگال»، همراهِ بازيگران، وليد اختر، تايرون هگينز و سيمون ساندرز. خود سيستم هوش مصنوعي بدون چهره باقي مي‌ماند و افكارش به‌صورت متن تايپي روي صحنه ظاهر مي‌شود. ستاپ سالن در مقايسه با آخرين نمايشي كه اينجا روي صحنه بود تغيير شكل داده است. هرم وارونه «ديويد آجاي» بر فرازِ صحنه اكنون مانند يك استالاكتيت (مخروط‌‌هاي آهكي آويزان از سقف غارها) درخشانِ ميان سياره‌اي به نظر مي‌رسد. نكته آنكه GPT-3 حتي اگر در شب افتتاحيه احساس اضطراب داشت، توانست به خوبي آن را پنهان كند. او خطاب به تماشاگران گفت: «بايد به شما بگويم كه اين بسيار هيجان‌انگيز است. حرف زدن با انسان‌ها، درباره هنر و... اين واقعا اتفاق ويژه‌اي است.»
در اين اجرا از مخاطبان دعوت ‌مي‌شد سوال بپرسند و GPT-3 درست مثل يك اجراكننده طبيعي روي صحنه براساس درخواست‌ها، روايت‌هايي مي‌ساخت: «يك‌بار مردي از نانتاكت بود...» يا توييت‌هاي دونالد ترامپ را آگاهانه [محض جوك و خنده] به نفع خود جعل مي‌كرد: «من بسيار باهوش هستم. من بسيار ثروتمند هستم، من بهترين اظهارنظرها را دارم، من از بهترين كلمه‌ها استفاده مي‌كنم.» زماني كه بخش دلقك‌بازي فرو نشست،
 GPT-3 شروع كرد به ارايه مضامين جدي پيرامون ارزش‌هايي چون آزادي و ديگر مواردي كه احساسات انساني را تحت‌تاثير قرار مي‌دهند. گاهي شبيه اسپاك (شخصيت معروف مجموعهStar Trek) بيش از حد منطقي به نظر مي‌رسيد و در بعضي مواقع شبيه C-3PO (ربات مجموعه جنگ ستارگان) گستاخ.

هوش مصنوعي ملو درام و ژانر  سياسي مي‌سازد
اين گزارش همچنين بيان مي‌كند: «جنيفر تانگ، كارگردان نمايش، مديريت ماشين و شب افتتاحيه را با استادي اداره مي‌كند و به اين مي‌انديشد كه آيا ما انسان‌ها مي‌توانيم بر ترس يا سوءظن خود نسبت به هوش مصنوعي غلبه و با همكاري يكديگر اثر هنري خلق كنيم.» براي آن‌دست خوانندگاني كه هنوز به تصوير روشني از فرآيند طي‌شده نرسيده‌اند مي‌توان توضيح داد كه كار به اين صورت پيش رفته كه كارگردان ايده‌هاي خام GPT-3 را براي بازنويسي به نويسندگان ارسال مي‌كرده، همزمان سوال‌هايي خطاب به مخاطبان مطرح مي‌شده و پروسه نقش‌آفريني بازيگران روي صحنه با تركيب اينها شكل مي‌گرفته. «تانگ به ما [مخاطبان] مي‌گويد كه هوش مصنوعي مستعد خلق داستان‌هاي ملودراماتيك درباره جنسيت، خشونت و مرگ است. او همچنين برخورد متعصبانه نشان مي‌دهد و اصرار دارد شخصيتي كه «وليد اختر» بازي مي‌كند يك تروريست توصيف شود، يا گاهي مانند صفحه ويكي‌پديا اطلاعات حجيم منتشر مي‌كند. هوش مصنوعي به درخواست‌هاي درست واكنش نشان مي‌دهد و مي‌گويد كه مي‌تواند اصالتا بينديشد و به طرز شگفت‌انگيزي، جهان‌هاي خيالي بسازد.»
آريفا اكبر مي‌نويسد: «وقتي از او خواسته مي‌شود ايده‌هاي داستاني‌اش را به‌‌صورت توفان فكري brainstorm طرح كند، موضوع‌هايي مانند مسائل هويتي و بزرگ‌ترين نگراني‌هاي سياسي و سياره‌اي مانند فاجعه آب و هوا، قحطي و بيماري را وسط مي‌كشد. از هرج و مرج و احساس حبس شدن صحبت مي‌كند كه به نظر مي‌رسد استعاره‌اي عالي براي بحث همه‌گيري‌ها باشد (اگرچه پايگاه دانشش اينجا در حد سال 2019 متوقف مي‌ماند، بنابراين در واقع از ويروس كرونا آگاه نيست). در نهايت يك داستان عاشقانه پيشنهاد مي‌دهد. مونولوگي در مورد عدم انطباق افراد با وضعيت و مقوله آزادي. چيزي مي‌نويسد كه بخشي از فيلم Trainspotting به نظر مي‌رسد: «آزادي را انتخاب كن! زندگي را انتخاب كن!» در مونولوگ‌هاي ديگر، او با عذاب درباره محدوديت‌هاي اراده آزاد و شرطي‌سازي و ميل به فرار مي‌گويد؛ مثل انديشه‌هاي يك ضدقهرمان در آثار داستايوفسكي. در بخش ديگري تانگ و تيمش خط داستاني GPT-3 در مورد «برخورد بزرگ» را دنبال مي‌كنند؛ جايي كه در آن انسان‌ها «جانوراني انسان‌وش» هستند؛ شبيه morlockهاي اچ‌.جي.ولز، سوار بر ماشين زمان. هوش مصنوعي دنيايي آخرالزماني و ديستوپيايي مي‌سازد كه ممكن است خيلي راحت به عنوان فيلم ژانر فاجعه‌اي با بودجه كلان ساخته شود اما در ميان داستان‌هاي كليشه‌اي يك رابطه دشوار مادر- پسري هم وجود دارد كه حاوي تفاوت‌هاي ظريف و «انساني» بيشتري است. هوش مصنوعي قبلا فيلمنامه‌ و نمايشنامه نوشته است؛ اما اين تئاتر محدوديت‌هاي تخيل ماشيني را آشكار كرد. در يكي از تجربه‌ها در قالب همكاري بين مركز چك در لندن و تئاتر شوانداي پراگ، داستان، عجيب و غريب پيش رفت. هيچ بينش احساسي وجود نداشت و شخصيت‌ها كاملا مسطح (تيپيك) بودند. تركيب تلاش‌هاي انسان با هوش مصنوعي به روشي كه تانگ و تيمش نشان مي‌دهند، ممكن است به نتايج بسيار متفاوتي بينجامد. اينجا داستان حاوي دسيسه، اكشن، شخصيت‌پردازي و درگيري است و اين جنبه نمايش چنين احساسي به وجود مي‌آورد كه معجزه واقعي در برابر چشمان ما رخ نشان داده و «از ابتدا تا انتهاي نمايش، فضاي اتاق در حالي كه داستاني در آن شروع به زنده و ساخته شدن مي‌كند، بي‌نظير حفظ مي‌شود. شگفتي واقعي اينجا است كه انسان و هوش مصنوعي در اين خيال‌پردازي هرچه بيشتر شبيه هم شده‌اند.»

كجاي جهان ايستاده‌ايم؟
كمپاني تئاتر «يانگ ويك» حالا پروژه AI را به سرانجام رسانده و بايد منتظر پروژه سال 2023 آنها باشيم. اين گزارش تا حد زيادي به دلايلي واضح نوشته شد؛ اينكه فعالان تئاتري، به‌ويژه مديران اين عرصه از ياد نبرند جريان تئاتر جهان حالا گوشه‌هاي متفاوتي را تجربه و آزمايش مي‌كند، آن‌هم در روزهايي كه جشنواره تئاتر برپاست و مخاطبان هنرهاي نمايشي كوچك‌ترين سيگنالي مبني بر اهميت دادن و توجه به رويكردهاي نوين از دست‌اندركاران فستيوال دريافت نمي‌كنند. مشاهده تصاوير تئاترهايي كه همين ماه‌هاي اخير روي صحنه رفت به ما فقط يك پيام مي‌فرستد: متاسفانه از حركت به سمت نوآوري هيچ خبري نيست. اواخر نمايش‌ها بازگشتي اسفناك نشان مي‌دهند به طراحي‌هاي «دهه شصتي» ايران كه در آنها كاراكتر زن يا مردي ميانسال، دست به كمر روي صحنه ايستاده. يكي، دو تا پشتي و چراغ نفتي و خاطره‌بازي با سال‌هاي خوش رفته. ساختن تئاتر با چند عدد سيب‌زميني و انار و پياز. نمايشنامه‌اي كه انگار دهه‌ها در غار زنداني بوده و از پيشرفت‌هاي نگارشي و فرمي دهه‌هاي اخير هنرهاي نمايشي بي‌خبر مانده.
مخاطب آگاه متوجه است به چه شكل و شمايل نمايش‌هايي ارجاع مي‌دهيم. تئاترهاي كلاه‌نمدي باب روزِ سنگلجِ در دهه چهل. حتي عقب‌تر از نمايشنامه و رويكرد اجرايي «بلبل سرگشته». به قول يكي از فرهاد مهندس‌پور، نمايشنامه‌هاي «پيشا حسن مقدمي»! 
ما در ايران كمپاني تئاتر نداريم و نهاد دولت دهه‌‎ها است كه فكر به چنين موضوعي را كنار گذاشته؛ اواخر دهه هفتاد در دولت اصلاحات تلاش‌هايي صورت گرفت كه با بي‌درايتي بعضي تئاتري‌ها ناكام ماند. همين فقر كمپاني و حركت نكردن به سوي خصوصي‌سازي و حمايت از گروه‌ها و كمپاني‌ها - كه به نظر نگارنده آگاهانه اتفاق افتاده- موجب شده تئاتر ما فضايي در خود مانده و مدام درگير روزمرّگي را تجربه كند. از سوي ديگر آسيب‌هاي اجتماعي و تنش‌هاي سياسي بعضا به حدي مي‌رسد كه هنرمند فرصت نمي‌كند به چنين تجربه‌هايي حتي نزديك شود. اين درحالي است كه هنرمندان تئاتر ديگر كشورها علاوه بر كسب دانش و تجربه در استفاده از فناوري‌هاي نوين، به بحران‌هاي جهاني و مباحثي مانند محيط‌زيست نيز توجه ويژه نشان مي‌دهند.

بسترها فراهم نشود، هنرمندان مي‌روند 
يك جست‌وجوي ساده در تئاتر ما نشان خواهد داد كه نمايشنامه‌نويس و كارگردان ايراني حتي يك كلمه به «جنگل‌ هيركاني» يا بحران «خشكيدن پي در پي درياچه‌ها و تالاب‌ها» اشاره نكرده‌اند. اواخر اعلام شد شركت‌هاي استارت‌آپي ما در حوزه فناوري به دليل كاهش دسترسي‌ها و فيلترينگ به‌صورت گروهي از كشور كوچ مي‌كنند يا گروه‌هاي تئاتري كشور به دليل فيلتر اينستاگرام و ديگر شبكه‌هاي اجتماعي عملا توان تبليغ آثارشان را از دست داده‌اند. فيلترينگ گسترده و قطعي‌هاي مكرر اينترنت دست به دست هم دادند تا بخش مهمي از استارت‌آپ‌ها در آستانه ورشكستگي قرار گيرند يا با تعديل نيروي فراگير مواجه شوند. طبيعتا در چنين شرايطي راهكار كوتاه‌مدت صاحبان كسب‌وكارها و متخصصان اين حوزه، مهاجرت موقت به كشورهايي است كه بتوانند حداقل‌هايي چون امنيت زيرساختي اينترنت و فيلتر نبودن شبكه‌هاي اجتماعي و امكان برقراري ارتباط با ساير اكوسيستم‌هاي استارت‌آپي دنيا را داشته باشند. «رصدخانه مهاجرت ايران» اخيرا گزارش داده خيل عظيم مهاجرت استارت‌آپي‌ها به كشور تركيه به شكل بي‌سابقه‌اي شروع شده است. بيشتر استارت‌آپ‌ها به دنبال اين هستند كه به طرق مختلف، خصوصا از طريق استارت‌آپ ويزا، مجوز مهاجرت به كشورهايي را بگيرند كه از شركت‌ها حمايت‌هاي ويژه‌ مي‌كنند تا با كمك شركت‌هاي سرمايه‌گذار خطرپذير بين‌المللي بتوانند از ظرفيت و توانمندي‌هاي‌شان به درستي استفاده كنند.
كشورهاي اروپايي مختلف از جمله پرتغال، استوني، انگليس و فرانسه و برخي كشورهاي حاشيه خليج‌فارس مانند امارات شرايط خوبي براي استارت‌آپ‌ها ايجاد كرده‌اند تا بتوانند شركت‌هاي VC را به سرمايه‌گذاري (معمولا اين سرمايه‌گذاري‌ها با رقم‌هاي بالا صورت مي‌گيرد) و گرفتن اقامت آن كشور مجاب كنند. در اين صورت مديران عامل مي‌توانند به همراه تيم همراه به كشور مربوطه مهاجرت كنند. نگراني ما حالا مي‌تواند اين باشد كه گروه‌هاي تئاتري و هنرمندان شناخته شده اين عرصه به واسطه رزومه و كسب دانش و تجربه كافي مسير مشابه 
در پيش گيرند؛ اما به دليل ماهيت متفاوت فعاليت فرهنگي، اين مهاجرت مي‌تواند نوع ديگري باشد. ادامه تحصيل، فرصت‌هاي مطالعاتي و همكاري مشترك با كمپاني‌هاي خارجي كه به احتمال زياد سفري است بدون بازگشت. اين مهاجرت حتي مي‌تواند در داخل! صورت گيرد، منتها از روي زمين به زير زمين. در هر صورت بحث اصلي گزارش اين است كه فرصت فكر كردن به شيوه‌هاي گوناگون تئاتري يكي پس از ديگري از دست مي‌رود و اين وضعيت هنر ما را به كنج غار تنگ و تاريك هدايت مي‌كند؛ غاري كه زمين تا آسمان با تمثيل مشهور افلاطون تفاوت مي‌كند. 


ما در ايران كمپاني تئاتر نداريم و نهاد دولت دهه‌‎ها است كه فكر به چنين موضوعي را كنار گذاشته؛ اواخر دهه هفتاد در دولت اصلاحات تلاش‌هايي صورت گرفت كه با بي‌درايتي بعضي تئاتري‌ها ناكام ماند. همين فقر كمپاني و حركت به سوي خصوصي‌سازي و حمايت از گروه‌ها و كمپاني‌ها - كه به نظر نگارنده آگاهانه اتفاق افتاده - موجب شده تئاتر ما فضايي در خود مانده و مدام درگير روزمرّگي را تجربه كند. از سوي ديگر آسيب‌هاي اجتماعي و تنش‌هاي سياسي بعضا به حدي مي‌رسد كه هنرمند فرصت نمي‌كند به چنين تجربه‌هايي حتي نزديك شود. اين درحالي است كه هنرمندان تئاتر ديگر كشورها علاوه بر كسب دانش و تجربه در استفاده از فناوري‌هاي نوين، به بحران‌هاي جهاني و مباحثي مانند محيط‌زيست نيز توجه ويژه نشان مي‌دهند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون