نگاهي به سير «نگارگري» در ايران
در جستوجوي گذشته پرافتخار
حجت اماني ٭
تقابل مدرنيسم با هنر سنتي آغاز تغييرات در ساحتهاي معنايي و ساختار هنرهاي سنتي در جهان اسلام و
به تبع آن در ايران شد. با رواج چاپ دستي در استانبول به عنوان مركز امپراتوري عثماني و به نوعي جهان اسلام در سال 1729 م. تقاضا براي نسخ خطي كاهش پيدا كرد تا آنجا كه ميتوان گفت از بين رفت. از اين رو سفارش و توليد نقاشيهاي سنتي كوچك (مينياتور) و تصويرسازي نسخ خطي هم بهشدت كاهش يافت. با اين حال برخي مردم باتوجه به اينكه قيمت اين نسخ چاپي مناسب بود اما نسخههاي خوشنويسي شده را ترجيح ميدادند و اين مساله نزد ايرانيان به دلايل پيشينه فرهنگي و حمايت از هنر از شدت بيشتري برخوردار بود. با اين وجود سفارش مينياتور و تصويرگري از رونق افتاد. نيمه دوم قرن هجدهم شيوههاي باروك و ركوكو كه در معماري اروپا در قرون هفدهم و هجدهم تقريبا فراگير شده بود در تركيه نيز رواج پيدا كرد و اين تاثيرات جديد به معماري و نقاشي ديواري در تركيه راه يافت،
از اين رو نقشمايههاي تزييني به شيوه هندسي و پيچان سنتي عثماني، جاي خود را به الگوهاي تزييني باروك و ركوكو اروپايي داد. اولين نمونههاي نقاشي ديواري با شيوه ركوكو در بخش حرم داخلي كاخ توپكاپي در طول دوره توليپ شكل گرفت بدين معني كه اين تغييرات در نظام حكومتي و طبقات بالاي جامعه مورد پذيرش قرار گرفت و دايره درباريان در الگوگيري از مدهاي غربي در معماري، لباس و جواهرات، اشياي تزييني و نقاشي بيش از بقيه پيشتاز بودند. از سوي ديگر با تدريس نقاشي غربي در مدارس نظامي استانبول و داير كردن آكادمي هنري در اين مناطق به بهانه همكاري در جهت تقويت نيروهاي نظامي به دست مستشاران غربي، زمينه غربگرايي فراهم شد.
با جايگزين شدن اشكال هنر غربي مانند نقاشي سهپايهاي و مجسمهسازي به جاي هنرهاي سنتي، تغييرات در تركيه، لبنان و مصر و تونس كه زودتر از ساير مناطق جهان اسلام در معرض مستقيم غرب قرار داشتند، به سرعت آغاز شد. اگرچه در ايران شاهان توجه بيشتري نسبت به نگارگري از خود نشان ميدادند اما نميتوانستند از تحفههاي نقاشي غربي چشمپوشي كنند. همچنين مبادله نقاشي و سفارش به نقاشان غربي هم صورت ميگرفت كه نمونههاي آن را در كاخهاي چهل ستون و خانههاي درباريان دوره صفوي ميتوان ديد. با اين وجود در ايران همچنان نگارگري و خوشنويسي كه در پيوند با ادبيات و فرهنگ ايراني بودند همگام تا دوره قاجار هويت خود را در كنار تغييرات ناشي از زمان و جامعه حفظ كرده بود.
دوره قاجار زمينهاي براي احياي استقلال فرهنگي و هويت ملي در ايران فراهم شد كه ميتوان ظهور انديشههاي تاريخي باستانگرا و ناسيوناليستي را در آثار ميرزا فتحعلي آخوندزاده و آثار تاريخنويسي مانند جلالالدين ميرزا و تداوم آن را در كتاب آيينه سكندري ميرزا آقاخان كرماني مشاهده كرد.
از اين رو دوباره هنرهاي سنتي به ويژه هنرهايي مانند خوشنويسي نستعليق كه به عنوان نمادي از فرهنگ و هنر ايراني است مورد توجه و شكوفايي قرار گرفتند. نگارگري نيز در اين دوره همگام با ادبيات در آثار تزييني وابسته به معماري و ساير ابزارهاي كاربردي نقشآفريني ميكرد. دوره قاجار را ميتوان دورهاي دانست كه علاوه بر نقاشي عاميانه يا خيالي نگاري هر دو گونه نقاشي به شيوه غربي و نگارگري به شيوه سنتي با ملاحظات زمان خود رواج يافتند و هنرمندان بزرگي مانند محمودخان ملكالشعرا معروف به محمودخان صبا و ميرزا ابوالحسن خان غفاري (صنيع الملك) تلاش كردند نقاشي ايراني كه آميخته با فنون و نگاه غربي بود را با سنتها و ويژگيهاي نگارگري دوران پيشين تلفيق كنند يا به بيان ديگر اين دوگونه نقاشي را به هم نزديك كنند.
نگارگري معاصر ايران دوره پهلوي نيز در راستاي تقويت هويت ايراني و باستانگرايي به عناصر دوره جديد گرايش پيدا كرد به گونهاي كه در برخي از آثار نگارگري اين دوره ميتوان فاصله گرفتن از مضامين ديني، ادبي و عرفاني و گرايش به موضوعات زندگي روزمره مانند ايستادن مردم در صف نفت يا نانوايي سنگكي را ديد. هنرمندان نقاش نيز همانند ساير كشورهاي خاورميانه در جستوجوي هويت به سمت ميراث فرهنگي گذشته خود رفتند كه عمده آنها به مينياتور رجوع كردند و سعي داشتند نقاشي كه با آموزههاي غربي فراگرفته بودند را بومي سازند. در ايران جنبش سقاخانه و در تركيه جنبش«D» همچنين جنبش بعدواحد در عراق را ميتوان نتيجه اينگونه بوميسازي و هويتطلبي هنرمندان خاورميانه دانست. اين دوران در ايران دو گروه عمده از هنرمندان نقاش و نگارگر شكل گرفتند؛ نخست نگارگراني كه تمركز آنان بر نگارگري با شيوه جديد بودند كه دست به تجربههايي با مواد و ابزار معاصر زدند و آثاري را به وجود آوردند و گروه ديگر، نقاشان مدرني بودند كه سعي داشتند از نگارگري آثار مدرني را به وجود آورند كه اين جريان تا چند دهه پيش نيز در ايران ادامه داشت. با اين حال، نگارگري امروز نه تنها از نظر معناشناسي، نماد و تخيل قابل رقابت با دوران گذشته خود نيست، بلكه از نظر مهارت اجرا نيز نتوانسته به پيشينه درخشان خود نزديك شود، چراكه هنوز قلمگيريهاي رضا عباسي، خيالپردازيهاي آقا ميرك و تركيب بنديها و رنگ بنديهاي كمالالدين بهزاد دستنيافتي است همانند خوشنويسي سنتي كه هنوز آمال خوشنويسان معاصر نزديك شدن به خوشنويسان دوره صفوي ازجمله ميرعمادحسني و سايرين است! بنابراين نگارگري معاصر نتوانسته مانند گذشته خويش از سرچشمههاي حكمي و ادبي برخوردار باشد. هرچند نمونههايي وجود دارند كه به بازتوليد مضامين عرفاني و ديني گذشته پرداختهاند كه خلاقيت لازم را ندارند. علاوه بر اين نيز فاقد ارتباط با ادبيات كهن و معاصر و بيبهره از نظريههاي زيباييشناختي معاصرند؛ شايد برخي موضوعات جديد در نگارگري مطرح شده اما صورت، همان پيشقراردادهاي گذشته است كه تغيير چنداني نكرده است.
٭ دانشآموخته دكتراي تاريخ هنر