جلال سميعي، پژوهشگر ارتباطات و طنزنويس:
ابعاد فاجعه از نظر افكار عمومي فراتر از زمين بازي شوخي است
با توجه به پژوهشهاي شما در خصوص طنز در فضاي آنلاين، تصور ميكنيد برونريزي طنزآميز و شوخي هجوآميز نسبت به رخدادهاي اجتماعي تا چه ميزان ناشي از شاخص تابآوري اجتماعي باشد؟
ريشههاي سوق يافتن آدمها به شوخي متفاوت است و انگيزههاي ابراز و استفاده از آن هم متعددند؛ بخشي از آدمها شوخي را در شرايط بحراني به عنوان نوعي مكانيسم دفاعي روحيشان به كار ميبرند و برخي آن را با كاركرد تهاجم يا ابزار بيان موضع استفاده ميكنند. اعتراضات اخير، از آنجا كه در مقايسه با اعتراضات پيشين ٨٨، ٩۶ و ٩٨، فقط خشمي سياسي، اقتصادي نيست و جنبههاي اجتماعي و فردي جديتري دارد، زبان تندتر و صريحتري هم دارد؛ مثلا نگاه بسياري از زنها به خودشان و روابطشان تغيير كرده است؛ شعارها تندترند... از همين رو، در چهارماه گذشته ريتم تند و تكرار فجايع انساني در جامعه ايراني دارد زبان تازهاي هم براي ارتباطات ميسازد. اينجا شوخي ميتواند از خشم، اندوه، اضطراب، درماندگي يا احساس ناكارآمدي زبان رايج ريشه بگيرد و مهمتر، خشم و شوك رخدادهاي خونين، مجال برونريزي شوخي را ذاتا محدود ميكند. پناه بردن به هجو موقعيت ميتواند نجاتبخش و عامل تابآوري باشد... اما مشاهدات ميگويند ابعاد فاجعه از نظر افكار عمومي فراتر از زمين بازي شوخي است.
در تابستان هم جامعه ايران خالي از اتفاقهاي سياسي تراژيك نبود (صيانت، چالشهاي مرتبط با شاخص فقر و تورم و...)، اما كم شدن شاخص شوخي با سوژهها در صد روز اخير (وقايع مرتبط با مرگ مهسا اميني) قابل تامل است. با توجه به يافتههاي پژوهشگران مبني بر ارتباط ميانفردي آيا ميتوان از منظر ارتباط بينفردي مدعي شد كه كاربران ايراني در صد روز اخير دچار نوعي شوك و تجربهاي مانند سوگ دستهجمعي بودند؟
يك دماسنج اتكاپذير هر جامعهاي در بزنگاههاي بحرانياش، محتوايي است كه در هر دو عرصه رسمي و غيررسمي منتشر ميشود. ايرانيها بهطور تاريخي ياد گرفتهاند با شوخي فاجعه را تا حد توان تاب بياورند. از پايان شهريور ١۴٠١ تا امروز اتفاقاتي جلوي چشم ايرانيان ميگذرند كه مثل واكنشهاي شيميايي برگشتناپذير، اثرات درازمدتي خواهند داشت. يك اثرشان هم بازانديشي شخصي و جمعي در زبان و محتواي ارتباطي است؛ سوگ و شوك همگاني، بهويژه با پوشش فراگير رسانهها از فجايع، جامعه را در انتخاب كلماتش هم تغيير ميدهد. يك نكته مهم ديگر تغيير ذهنيت عمومي درباره مودب بودن، مراعات سياسي و... در اين روزهاست. مردم در هر فاصلهاي از فاجعه هم باشند، آن را لمس ميكنند و فشار رسانهاي پوشش مصيبتها هم آنان را در مراوده، همزبانتر ميكند. بنابراين تجربه متفاوت سوگ عمومي در پاييز امسال، بسياري را در فاصلهاي جديد با حاكميت و جامعه قرار داده كه بر زبان ارتباطاتشان هم اثرگذار است.