درباره ادبيات، پيرامون ايران فرهنگي - 2
افسون سرو
سهند آقايي
طبق روايت شاهنامه پسرانِ فريدون در عنفوان جواني پيش از آنكه از جانبِ پدر به پادشاهي روم و ايران و تركستان برگزيده شوند، دو آزمونِ سخت را پشتِ سر ميگذارند كه نخستين آنها كاملا با آزمونهاي سخت تشرّف در شمنيسم مطابقت دارد. آزمون اول با ابتكار «سرو»، پادشاه يمن برگزار ميشود و آزمون ديگر جادوي فريدون است. اولي در كاخ سرو برگزار ميشود و دومي در راه بازگشت پسران فريدون از يمن به ايران. طبق روايت شاهنامه، فريدون در ابتداي پادشاهياش از خواهران جمشيد صاحب سه فرزند ميشود، اما نامي براي ايشان در نظر نميگيرد: از شهرناز «سلم» و «تور» به دنيا ميآيند و از ارنواز، «ايرج». اين سه نام در واقع پس از آزموني كه فريدون خود از بچههايش ميگيرد و ما آن را آزمون دوم خوانديم، انتخاب ميشوند. فريدون در زمانهاي كه بچههايش هنوز با نامهاي مذكور خوانده نميشوند، «جندل»، يكي از مهترانِ دربار خويش را مامور آن ميكند تا سه دختر از نژاد مهان را براي سه پسر خويش نامزد كند. جندل اينگونه و با لقبِ «راهبر» معرفي ميشود:
فريدون از آن نامداران خويش / يكي را گرانمايهتر خواند پيش
كجا نام او جندلِ راهبر / به هر كار دلسوزه بر شاه بر
فريدون همچنين تاكيد ميكند كه آن دختران نيز بايد هنوز بينام باشند:
سه خواهر ز يك مادر و يك پدر / پريچهره و پاك و خسروگهر
به خوبي سزاي سه فرزند من / چنان چون بشايند پيوند من
پدر نام ناكرده از نازشان / بدان تا نخوانند بآوازشان
باري، جندل پس از جستوجوها در ميانِ تبارنامهها و گفتوشنودها، سه دختر سرو، شاهِ يمن را برميگزيند و نخست خود به ديدارِ او ميرود:
خردمند و روشندل و پاكتن / بيامد به نزديك شاه يمن
نشان يافت جندل مر او را درست / سه دختر چنان كآفريدون بجست
خرامان بيامد به نزديك سرو / ز شادي چو پيش گل اندر تذرو
زمين را ببوسيد و چربي نمود / بران كهتري آفرين برفزود
به جندل چنين گفت شاه يمن / كه بيآفرينت مبادا دهن
چه پيغام داري چه فرمان دهي؟ / فرستادهاي گر گرامي مهي؟
و جندل اينگونه پاسخ ميدهد:
از ايران يكي كهترم چون شمن / پيام آوريده به شاه يمن
درود فريدون فرخ دهم / ز من هر چه پرسي تو پاسخ دهم
تو را آفرين از فريدون گرد / خنك آن كسي كاو نداردش خرد
مرا گفت شاه يمن را بگوي / كه بر گاه تا مشك بويد ببوي
هميشه تن آزاد بادت ز رنج / پراگنده رنج و بياگنده گنج
به نظر ميرسد «شمن» در اينجا معناي خدمتگزار ميدهد و بيشتر براي اظهار تواضع به كار رفته است. به هر تقدير جندل واسطه پيغامي است كه ميانِ دو شخصيتِ ويژه جاري شده است و از نظر ما هر دوي اين شخصيتها شاه-شمنهاي اسطورهاياند؛ چه نهتنها هر دو جادوگرند، بلكه به نظر ميرسد از اعجازهاي خاص شمني نيز بهره ميگيرند. باري، فريدون پسرانش را به سوي يمن روانه ميكند، اما قبلتر با پيشدانشي خود نكاتي را بديشان گوشزد كرده است. در واقع فريدون ميداند كه سرو عاشقانه دخترانش را دوست دارد و به آساني تن به ازدواجِ آنها نخواهد داد؛ پس پاسخِ سوالاتِ معماگون سرو را پيشتر به پسرانش ميگويد. اما سرو به اين راحتيها تسليم نميشود. او پس از آنكه پسرانِ فريدون به سوالاتش پاسخ درست ميدهند، چاره ديگري ميانديشد و آزمونِ اصلي آغاز ميشود. شبهنگام است و دستور ميدهد كه جاي خوابي براي پسران فريدون فراهم كنند:
بدانگه كه مي چيره شد بر خرد / كجا خواب و آسايش اندر خورد
سبك بر سر آبگير گلاب / بفرمودشان ساختن جاي خواب
به پاليز پيشِ گلافشان درخت / بخفت اين سه آزاده نيكبخت
سر تازيان شاهِ افسونگران / يكي چاره انديشه كرد اندر آن
سرانجام سرو باد و سرمايي دمنده بر سر خوابگاه پسران فريدون برميآورد، اما ايشان با نيروي دروني خويش راه بر جادوي او ميبندند و جان سالم به در ميبرند:
برون آمد از گلشن خسروي / بياراست آرايش جادويي
برآورد سرما و باد دمان / بدان تا سرآيد بر ايشان زمان
چنان شد كه بفسرد هامون و راغ / به سر بر نيارست پرّيد زاغ
سه فرزند آن شاه افسونگشاي / بجستند از آن سخت سرما ز جاي
بدان ايزدي فرّ و فرزانگي / به افسون شاهان و مردانگي
بران بند جادو ببستند راه / نكرد ايچ سرما بديشان نگاه
چو خورشيد بر زد سر از تيره كوه / بيامد سبك مرد افسونپژوه
به نزد سه داماد آزاد مرد / كه بيند رخانشان شده لاژورد
فسرده به سرما و برگشته كار / بمانده سه دختر بدو يادگار
سه آزاده را ديد چون ماه نو / نشسته بر آن خسروي گاه نو
بدانست كافسون نيايد به كار / نبايد بدين برد خود روزگار
باري، ما برآنيم كه سرو نهتنها قصد كشتن پسران فريدون را ندارد، بلكه گويي خويشكارياش به عنوان يك شمن كاركشته برگزاري آزمون تشرّف است. درواقع «گرماي جادويي» پسران فريدون كه برآمده از قدرت معنوي آنهاست تابِ تحمل در برابر سرما را بديشان ميدهد. به عبارت ديگر، پسران فريدون در سرماي مفرطي كه به جادوي «سرو» پديد آمده بود، تاب ميآورند و بدين شكل آزمونِ سخت خود را پشتِ سر گذاشته و وارد مرحله تازهاي از زندگي خود ميشوند.