• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۸ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5415 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۰ بهمن

درباره كارگردانان مهم تئاتر جهان كه سال‌هاي گذشته به ايران ‌آمدند

چهل‌ويك سال تجربه غيب شد؟

بابك احمدي

ظرف روزهاي گذشته خبرهايي مبني بر ناهماهنگي در بخش بين‌الملل جشنواره تئاتر فجر و لغو بعضي نوبت‌هاي پيش‌بيني‌شده در جدول اجراها منتشر شد. روابط عمومي جشنواره در خبري كه روز گذشته براي رسانه‌ها فرستاد، نوشت: «نمايش «شنل» به كارگرداني يوسف رايخلگاوز از روسيه، اثر راه‌يافته به بخش بين‌الملل جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر بود كه اجراي آن به دلايل فني لغو شد.» در توضيح ماجرا بيان شد اين نمايش كه قرار بود فقط يك تك اجرا در جشنواره و سالن اصلي - نه تالار - مجموعه «تئاتر شهر» داشته باشد، به دليل «تاخير در اعلام موارد مورد نياز» براي اين اجرا لغو شده است. متن خبر به اين شرح بود: «اجراي اين اثر به دليل طراحي صحنه و نياز به تجهيزات پيچيده فني و حجم بالاي دكور مورد نياز و همچنين تاخير در اعلام و ارسال موارد مورد نظر براي اين اجرا به ستاد جشنواره تئاتر فجر چهل‌ويكم از طرف گروه و عدم امكان فراهم‌سازي اين موارد لازم براي ساخت دكور مورد نظر در زمان باقي‌مانده تا پايان جشنواره، لغو شد.»
در اين بين اتفاق افتاد كه تماشاگران براي ديدن نوبت اول بعضي نمايش‌ها به محل برگزاري مراجعه كردند ولي با در بسته مواجه شدند. خبرگزاري مهر در همين رابطه به اجراي نمايش «امل» محصول كشور عراق اشاره مي‌كند: «دليل لغو اجراي اول نمايش «امل» آماده نشدن دكور و نور نمايش بود كه البته بيشترين دليل لغو اجراي اول، درخواست گروه عراقي براي پر كردن آب بر صحنه مركز تئاتر مولوي بود! گروه اجرايي نمايش بر اين امر تاكيد داشتند كه صحنه بزرگ تالار مولوي را حداقل به ارتفاع ۲ تا ۳ سانت از آب پر كنند و اصلا توجهي به اينكه اين امر نيازمند اجراي زيرساخت مناسب براي پوشش كف و ديواره‌هاي سالن است، نداشتند. نكته عجيب اين بود كه گروه اجرايي بنرهايي را دور تا دور صحنه به زمين چسباندند تا به نوعي كف سالن را ضد آب كنند!» 
اين فقر برنامه‌ريزي و لغو پي‌درپي نوبت‌هاي اجرايي گروه‌هاي غير ايراني در شرايطي رخ مي‌دهد كه ماه بهمن معمولا مساوي بوده با حضور كارگردانان صاحب‌نام تئاتر جهان در ايران. به همين بهانه بعضي هنرمندان و گروه‌ها را مرور كرده‌ايم؛ با اين توضيح كه نمونه اول به دليل نزديكي تاريخي به خاطره جمعي ما شامل جزييات بيشتري است. 

«هملت» يك خوانش بي‌رحمانه
بهمن سال 1394 يكي از كارگردانان مهم تئاتر معاصر جهان به كشور ما سفر كرد. توماس اوسترماير آلماني درحالي به منظور اجراي اثر مشهورش «هملت» راهي ايران شد كه علاوه بر بازيگران و عوامل پشت صحنه، فقط 10 نفر مسوول فني ستاپ نمايش بودند. دكور نمايش با هماهنگي سفارت آلمان و همكاري وزارت خارجه ايران به گمرك كشور رسيد. همه‌چيز از قبل پيش‌بيني شده بود، طرف ايراني و آلماني با دقت مختصات و امكانات موجود در تالار وحدت را بررسي كرده بودند. گروه بيش از 15 تن بار داشت؛ شامل وسايل صحنه، نورها، لباس‌ها و ابزار مورد نياز كه حدود 23 روز پيش از تاريخ مندرج در جدول جشنواره با كشتي راهي ايران شد.
لازم به تاكيد نيست بازتابِ رسانه‌اي خبر حضور اين كمپاني در تهران و اشاره به اينكه اجرايي با چنين مختصات فني روي صحنه رفته، چه تصويري به هنرمندان ديگر كشورها مخابره كرد. همان روزها فستيوال تئاتر و هنرهاي اجرايي استانبولِ تركيه نيز از اين گروه دعوت كرده بود، اما پروژه ترك‌ها به سرانجام نرسيد و برنامه لغو شد، تا مدتي بعد. آن روزگار بعضي رسانه‌هاي داخلي هيجان‌زده نوشتند: «شايد بتوان اجراي اين نمايش بر صحنه تئاتر ايران را يكي از رخدادهاي مهم تئاتري سال‌هاي اخير ناميد، رخدادي در حد اجراي كمپاني «برلين‌ آنسامبل» كه چند سال پيش ‌نمايش «ننه دلاور» را در تالار وحدت به صحنه برد.» 
ولي رسانه‌هاي وطني در اين هيجان‌زدگي تنها نبودند. سال 2022 وقتي قرار شد نمايش «هملت» در ايالات متحده امريكا روي صحنه برود، «هلن شاو» خبرنگار «نيويوركر» نوشت: «تئاتر آلماني‌زبان «هملت» ساخته توماس اوسترماير كه صحنه‌اي سراسر آهنين دارد، سرانجام به نيويورك آمد. يك انتظار چهارده ساله. محصول كمپاني Schaubühne برلين براي اولين‌بار سال 2008 در جشنواره «هلنيك» آتن به نمايش درآمد و ظاهرا به سراسر جهان سفر كرده است، جز اينجا. نمونه‌اي جدي از زيبايي‌شناسي اروپايي - آن دوره- شامل پخش ويديوي زنده، ميكروفن، موسيقي راك‌اند رول و متعهد به ايجاد يك بلبشوي عظيم روي صحنه. مشخصه‌هايي كه به شهرت بين‌المللي اوسترماير كمك كرد.»
«هملت» قبل از ايران در حدود 30 كشور جهان روي صحنه رفته بود (شايد بعضي بخواهند علاوه بر ديپلماسي فرهنگي به توانايي ارزآوري يك اثر نمايشي با كيفيت دولتي بينديشند). مسوولان صحنه و نور و صدا از چند روز قبل در تالار وحدت مشغول شدند. بيش از 100 پروژكتور و پودِس‌هايي كه سطح صحنه را كامل مي‌پوشاند، بايد آماده مي‌شد. كابل‌هاي نور، متصديان صحنه‌ و ابزار صدا ،ميكروفن بازيگران امل بايد امتحان مي‌شدند. بين هيجان و وسواس موجود، يكي از متصديان فني جاي خالي پودسي را نشان داد و گفت: «اين‌جا قرار است قبر پولونيوس باشد»، او همچنين شرح داد كه «پودس‌ها بايد مقاومت بالايي داشته باشند تا بتوانند بيش از چند تن خاك را تاب بياورند.» خاكي كه قرار بود در قاب‌هاي مختلف روي صحنه ريخته شود و كل فضاي كف صحنه را پوشش دهند.
فرانك كورتيز، يكي از مسوولان فني و سرپرست گروه نور كه مسووليت نصب و كابل‌كشي پروژكتورها را برعهده داشت، درباره طراحي نور اجرا توضيح مي‌داد: «زواياي گوناگون نورپردازي به واسطه كابل‌هاي ريلي مدام تغيير مي‌كند. نور اين نمايش، اكسپرسيونيستي است، ما براي نورهاي موضعي از بيش از 100 پروژكتور كمك گرفته‌ايم كه بخشي‌ را خودمان آورده‌ايم و بخشي از نورها را سالن در اختيار ما گذاشته است.» در نهايت پودس‌ها چيده شدند و با موكت‌هايي به رنگ‌ قهوه‌اي و خاكستري روي‌ آنها را پوشاندند. من و ديگراني كه اين مراحل را نظاره مي‌كرديم، هم‌زمان شاهد بوديم تمام جزييات كار ثبت مي‌شود. حتي مجوز حضور برنامه‌سازان تلويزيون «arte» براي ساخت مستندي درباره حضور «هملت» و كارگردانش در ايران صادر شد. نمايشي كه از هشتم تا دهم بهمن به مدت سه شب در تالار وحدت روي صحنه رفت و سالن جاي سوزن انداختن نداشت.

شاهزاده هار
مايا فيليپس منتقد «نيويورك‌تايمز» اين نمايش را تلفيق افراط و تفريط دانست: «قهرماني به غايت فلسفي، مرگ و ميرِ كافي كه در بخش پاياني به فيلم ترسناك مي‌ماند، اجساد روي صحنه پراكنده‌اند. هنوز هم مي‌توان نمايشي سراسر خون‌بار، مملو از جنون و خاك قبرستان خلق كرد، بيش از آنچه شكسپير قبلا ارايه كرده است. چه خوب و چه بد، «هملت» اوسترماير امضاي Schaubühne را بر پيشاني دارد: شاهزاده دانماركي، مانند سگي هار روي صحنه رها شده.» 
حضور كارگردان مغرور در ايران موجي از دنباله‌روي فرماليستي راه انداخت و كارگردانان جوان تئاتر كه تحت‌تاثير فضاسازي و رويكرد اجرايي خيره‌كننده اوسترماير قرار گرفته بودند، سعي كردند زبان صحنه‌اي او را به فارسي! ترجمه كنند. زباني مبتني بر ساختن صحنه‌هاي شلوغ، پرسروصدا و پرخون با استفاده از دوربين فيلمبرداري و انعكاس هم‌زمان تصاوير صحنه روي پرده فلزي (زنجيرهاي نازك آويزان كنار هم كه بازيگران به راحتي از وسطش عبور مي‌كردند)، بازسازي واقعي صحنه خاكسپاري پدر همراه با بارش باران. به‌طور خلاصه؛ يك خوانش بي‌رحمانه. 

«باربا» غريبه‌اي در شهر
«يوجينو باربا»، شاگرد يرژي گروتفسكي و به عبارتي تاريخ زنده تئاتر قرن بيستم، هنرمند ديگري بود كه سال 1395 همراه گروهش به ايران آمد. اين كارگردان و پژوهشگر صاحب نام، روز چهارشنبه ۲۰ بهمن با حضور در سالن انتظار مجموعه «تئاتر شهر»، همراه گروه تئاتر «اودين» به تماشاي مجلس شبيه‌خواني «حربن رياحي» به سرپرستي علاءالدين قاسمي نشست. كارگردان نامدار ايتاليايي ساكن دانمارك در اين سفر علاوه بر برگزاري كارگاه تخصصي، نمايش «درخت» را در ايران اجرا كرد. نقطه شكل‌گيري اين نمايش چاپ مقاله‌اي بود در هفته‌نامه «اشپيپل»؛ نوامبر 2013 يك آدمخوار و جنايتكار جنگي گفته بود كه به رستگاري و بخشش خداوند اعتقاد دارد. او فردي بوده كه با گروهي از كودكان، ارتشي تشكيل داده و جلوي آنها يك انسان را قرباني كرده تا آنها را پيش از مبارزه آسيب‌ناپذير كند. او خشونت را در قالب بازي در برابر آنها اعمال مي‌كرده و در نتيجه كودكان هم بعد از مدتي همچون همين فرد دست به اعمال وحشتناك و غيرانساني مي‌زدند. قتل عام سال 1995 سربرنيتساي صربستان كه بزرگ‌ترين قتل عام در اروپا پس از جنگ جهاني دوم لقب داده شده نيز از ديگر حوادث الهام‌بخش براي ساخت نمايش «درخت» بود. كارگردان در بروشورهايي كه شخصا به دست تماشاگران مي‌سپرد، نوشت: «درختِ تاريخ رشد و نمو مي‌كند و مي‌ميرد. به دور آن، كودكان سرباز، دو راهب، جنگ‌سالاران، مادري خشمناك و دختر يك شاعر كه روياي پرواز با پدرش را در سر مي‌پروراند، به رقص درآمده‌اند.» چهره‌هاي شناخته‌شده گروه اودين از جمله «لوييس آلونزو»، «پرواتي باول»، «وايان باوا»، «كاي بردهالت»، «روبرتا كريري»، «النا فلوريز»، «دونالد كيت»، «كارولينا پيزارو» و «فوستو پرو» در اين اثر به ايفاي نقش پرداختند تا نام ايران براي هميشه در فهرست مقصدهاي اجراي اين گروه مهم ثبت شود. او سال 96 نيز براي دومين سال متوالي راهي كشور ما شد. به لطف مديران وقت، باربا در سفر دوم خود گفت‌وگوها و نشست‌هاي صميمي با خبرنگاران و هنرمندان برگزار كرد كه حاصل اين گفت‌وگوها در رسانه‌ها انعكاس پيدا كرده. تجربه‌اي ناب و ارزشمند كه در جهان (به‌ويژه خاورميانه) براي هر خبرنگار تئاتري اتفاق نمي‌افتد. 

كاستلوچي، حافظه متحرك زيبايي‌شناسي
سال 1389 رومئو كاستلوچي، كارگردان شناخته‌شده ايتاليايي كه نامش مساوي است با اجراهاي آوانگارد و تصاوير خيره‌كننده روي صحنه، به ايران سفر كرد. به يك اعتبار مي‌توان گفت كاستلوچي يعني تاريخ زنده هنر جهان؛ نمادِ ايتاليا مثل فلليني و ماسترياني. حضور او در كشور ما به قدري نابهنگام بود كه وقتي زمزمه‌هاي برگزاري كارگاه آموزشي‌اش با عنوان «كارگرداني تئاتر» مطرح شد، بسياري اهالي نمايش باور نكردند، اما برپايي اين كارگاه آموزشي در مدت برگزاري جشنواره تئاتر آرزوي بسياري از كارگردان‌هاي تئاتر ايران را برآورده كرد. كارگاهي كه در دو نوبت روزهاي 26 و 27 بهمن‌ماه ساعت 10 صبح در تالار نيلوفر «خانه هنرمندان ايران» برگزار شد. كارگردانان مشهور تئاتر ما در اين كارگاه شركت كردند. كاستلوچي ديدار با هنرمندان ايراني را اينطور توصيف كرد: «من هميشه دوست دارم تجربه‌هاي خودم را با كارگردان‌هاي جوان تقسيم كنم و معمولا در نقاط مختلف دنيا هم اين كار را انجام مي‌دهم. اتفاق بسيار خوبي بود كه در ايران با كارگردان‌هاي مختلف و جوان توانستم ملاقات داشته باشم. احساس كردم كه تئاتر در اين كشور در مجموعه ساختار هنري جايگاه ويژه‌اي دارد و برايم جالب بود كه بدانم هنرمندان ايراني در چه شرايطي كار مي‌كنند و به چه چيزي فكر مي‌كنند و با توجه به شرايطي كه در آن كار مي‌كنند چه زبان‌هاي هنري را براي بيان خودشان پيدا مي‌كنند.»
هنرمندي كه تجربه ساختن اجرايي به نام «اهورا مزدا» (1991) را در كارنامه دارد، براي اولين‌بار به ايران سفر كرد نمايش «داستان معاصر آفريقا، قسمت سوم» را در جشنواره بيست‌ونهم تئاتر فجر روي صحنه برد. همان زمان ابرازِ اميدواري كرد اين آخرين باري نباشد كه به كشور ما مي‌آيد: «دوست دارم بيشتر با هنرمندان ايراني آشنا شوم و بيشتر از اينها ايران را ببينم. قبل از آمدن به ايران ذهنيت روشني نسبت به تئاتر ايران داشتم.» نزديك به يك دهه بعد، در سال 1398 اعلام شد كاستلوچي براي دومين بار در راه ايران است. اتفاقي كه در نوع خود مي‌توانست يگانه باشد؛ مواجهه هنرجويان و كارگردانان و خبرنگاران ايراني با كارگرداني كه حالا اندوخته‌اي گرانسنگ براي انتقال به طرفداران هنرهاي اجرايي دارد. قرار بود در اين سفر «باربا» نيز همراهي‌اش كند كه شد آنچه نبايد و مي‌دانيم! 

روبرتو چولي، يك پل بينا‌ فرهنگي
روبرتو چولي كارگردان آلماني كه تجربه اجراي نمايش‌هاي«باغ آلبالو»، «خانه برنارد آلبا»، «كاسپار»، «تيتوس آندرنيكوس» و... را در جشنواره تئاتر فجر داشت، سال 1384 نيز به ايران آمد. چولي از سوي جشنواره «شب‌هاي سفيد مول‌هايم» آلمان براي انتخاب آثار ايراني به كشور ما سفر كرد. اين كارگردان، همچنين به تماشاي نمايش «فنز» به كارگرداني محمد رحمانيان نشست. او سال 1387 در مراسم تقديري كه به پاس برقراري پل بينا فرهنگي برايش برگزار شد، بيان كرد: «تا به ‌حال چهل، پنجاه گروه ايراني را به آلمان دعوت كرده‌ام كه همه گونه كاري در ميان آنان وجود داشته، در اين بين تعزيه، تئاتر خياباني، سنتي و مدرن را دعوت كرده‌ام. نمايش بهرام بيضايي بسيار مرا تحت‌تاثير قرار داده بود. او استفاده شگفت‌انگيزي از زبان كرد، اما هميشه كساني هستند كه به‌خوبي از اين شيوه استفاده نمي‌كنند. اينگونه نيست كه همه نمايش‌هاي سنتي خوب يا بد باشند.» چولي با ابراز شگفتي از گوناگوني تئاتر ايران گفته بود: «با وجود شرايط دشوار توليد تئاتر در ايران، اين همه گوناگوني شگفت‌انگيز است.»

و اين همه ماجرا نيست
پيتر اشتاين يكي ديگر از هنرمندان شناخته‌شده تئاتر جهان بود كه دهه 80 به ايران آمد و قرار بود نمايش «اورستيا» را با هنرمندان كشورمان و به سفارش دولت كار كند؛ اين امر به دلايل گوناگون از جمله بي‌برنامگي مديران، سنگ‌اندازي‌ها و مشكلات زمان‌بندي، ممكن نشد. به هر صورت، در تمام اين سال‌ها كارگردانان و گروه‌هاي مهم ديگري به كشور ما سفر كرده‌اند، از جمله «پيتر شومان» (براي اجرا و برگزاري كارگاه آموزشي در جشنواره تئاتر عروسكي)، «كلوديا كاستلوچي» ايتاليايي، گروه «ريميني پروتكل»، «ژرومبل» فرانسوي و ... كه فضاي روزنامه اجازه اشاره به تمام آنها را نمي‌دهد. نكته اينكه لغو اجراي گروه‌هاي خارجي پس از صرف هزينه‌هاي مادي در اين شرايط اقتصادي هنرمندان و كشور، در نوع خود كم‌نظير است. انگار كه تجربه چهاردهه برگزاري جشنواره، يك‌باره غيب شده باشد.


«يوجينو باربا»، شاگرد يرژي گروتفسكي و به عبارتي تاريخ زنده تئاتر قرن بيستم، هنرمند ديگري بود كه سال 1395 همراه گروهش به ايران آمد. اين كارگردان و پژوهش‌گر صاحب‌نام، روز چهارشنبه ۲۰ بهمن با حضور در سالن انتظار مجموعه «تئاتر شهر»، همراه گروه تئاتر «اودين» به تماشاي مجلس شبيه‌خواني «حربن رياحي» به سرپرستي علاءالدين قاسمي نشست. كارگردان نامدار ايتاليايي ساكن دانمارك در اين سفر علاوه بر برگزاري كارگاه تخصصي، نمايش «درخت» را در ايران اجرا كرد.


سال 1389 رومئو كاستلوچي، كارگردان شناخته شده ايتاليايي كه نامش مساوي است با اجراهاي آوانگارد و تصاوير خيره‌كننده روي صحنه، به ايران سفر كرد. به يك اعتبار مي‌توان گفت كاستلوچي يعني تاريخ زنده هنر جهان؛ نمادِ ايتاليا مثل فلليني و ماسترياني. وقتي زمزمه‌هاي برگزاري كارگاه آموزشي‌اش با عنوان «كارگرداني تئاتر» مطرح شد، بسياري اهالي نمايش باور نكردند، اما برپايي اين كارگاه آموزشي در مدت برگزاري جشنواره تئاتر آرزوي بسياري از كارگردان‌هاي تئاتر ايران را برآورده كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون