• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5417 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۲ بهمن

قانون براي ما، تصميم حزب است!

مروركتاب «يكاترينا»: روايتي تاريخي درباره زني كه 14 سال وزير فرهنگ شوروي بود

رويا صدر

«يكاترينا» حكايت يك زندگي است؛ زندگي كاترينا فورتسوا اولين زن عضو شوراي رهبري حزب كمونيست شوروي كه در دوران پس از جنگ جهاني دوم تا سال‌هاي مياني دهه هفتاد به بالاترين رده‌هاي قدرت در اين نظام رسيد. او به مدت 14 سال در زمان خروشچف و برژنف وزير فرهنگ و در حقيقت تنها وزير زن در دوران اتحاد جماهير شوروي بود. كتاب، قالب داستاني دارد و بسيار جذاب و خوش‌خوان است. ماجراهاي آن از اوت 1914 آغاز مي‌شود؛ روزي كه كاتريناي چهارساله همراه مادر، به بدرقه پدرش مي‌رود كه عازم سفري بي‌بازگشت به جبهه‌هاي نبرد جنگ جهاني اول است. نويسنده از اوت 1914 پله به پله با كاترينا جلو مي‌آيد و روزهاي زندگي او را به تصوير مي‌كشد: تصويري كه با مهاجرت خانواده از روستا و تلاش مادر براي تأمين معاش از طريق كارگري در كارخانه پارچه‌بافي آغاز مي‌شود، با داستان زندگي شخصي و كاري كاترينا ادامه مي‌يابد و با روايت سرنوشت تلخ و خودكشي او به انجام مي‌رسد.  «يكاترينا» روايتگر چگونگي تلاش براي به قدرت رسيدن و در قدرت ماندن در رژيمي تماميت‌خواه است؛ اينكه كاترينا، اين شخصيت مهم و تأثيرگذار اتحاد جماهير شوروي چگونه زندگي‌هايي را قرباني جاه‌طلبي‌هاي سياسي خود كرد و با شناخت شيوه‌هاي كسب قدرت در نظام حاكم بدون برخورداري از توان علمي به بالاترين مناصب سياسي و اجرايي رسيد. كاترينا در بطن مراكز قدرت اتحاد جماهير شوروي حضورداشته؛ بنابراين زندگينامه‌اش با سرگذشت حكومت شوروي گره‌خورده و تصويري نزديك و دروني را از مناسبات و سياست‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي يك نظام تماميت‌خواه ارايه مي‌دهد. نويسنده در بازگويي اين رويدادها بخشي از مهم‌ترين وقايع دوران تاريخ قرن بيستم را نيز روايت مي‌كند. از روند حركت انقلاب اكتبر در دوران لنين و رخدادهاي درون نظام شوروي سوسياليستي در دوران رهبران بعدي شوروي (استالين، خروشچف و برژنف) مي‌گويد، به تاريخچه پيمان ورشو و سرگذشت بعضي كشورهاي اقماري شوروي مي‌‌پردازد، تغيير تدريجي سياست‌هاي حكومت شوروي را بازگو مي‌كند و از رقابت‌هاي درون‌حزبي و اختلافات رهبران با زباني روايي و جذاب پرده برمي‌دارد. او مي‌گويد كه چگونه فساد اداري و رانت‌خواري در مناسبات اداري و حزبي، پايه‌هاي نظام را مثل موريانه مي‌خورد، رقباي حزبي درباره هم گزارش خلاف مي‌دهند و همين باعث جابه‌جايي مهره‌ها مي‌شود و كلاه‌برداري و فريب چاره اهداف دست‌نيافتني و اغراق‌آميز حزب براي پيشرفت‌هاي اقتصادي مي‌شود. براي مثال در صفحه 39 شرح مي‌دهد كه 7 ميليون كشاورز اوكرايني در عرض دو سال به خاطر گرسنگي مي‌ميرند، چون نان و ذخيره غلات را از آنان گرفته و به خارج از كشور فروخته بودند تا براي تسريع روند صنعتي شدن كشور ارز دريافت كنند. ولي از سوي حكومت اعلام مي‌شود كه انتشار خبر گرسنگي مردم چه به‌صورت كتبي و چه شفاهي ممنوع است و دستگيري و حبس به همراه دارد! جاي‌جاي اثر حاكي از برخوردهاي امنيتي با مخالفان سياسي و اقتصادي و فكري است، از اينكه چگونه زندگي افراد قرباني رقابت‌هاي درون‌حزبي مي‌شود كه ترور كيروف، رقيب استالين در 1934 نمونه روشني از آن است. (ص 52) نويسنده نشان مي‌دهد كه سيطره ملاحظات امنيتي و ايدئولوژيك بر اقتصاد و سياست و اجتماع و فرهنگ چگونه به فروپاشي نظام منجر مي‌شود. ازآنجاكه كاترينا 14 سال وزير فرهنگ شوروي بوده، در خلال مرور زندگي او مي‌توان به شيوه‌هاي نظام‌هاي ايدئولوژيك در بسط و گسترش سياست‌هاي فرهنگي و هنري پي برد. كاترينا در پانزده‌سالگي كارگر كارخانه پارچه‌بافي شد و هم‌زمان، به عضويت كميته جوانان حزب كمونيست درآمد، پله‌پله در مناصب حزبي بالا آمد. او تا كلاس هفتم بيشتر درس نخوانده بود و سواد درست‌وحسابي نداشت. حتي هيچ اطلاعي از تئوري ماركسيسم- لنينيسم نداشت (ص 211) و ازنظر سطح اطلاعات در حد و اندازه مديريت وزارت فرهنگ نبود (ص 278) . آنچه اين كمبود اطلاعات او را جبران مي‌كرد و باعث مي‌شد كه بتواند موقعيت شغلي بالاي خود را براي بيش از يك دهه حفظ كند علاوه بر قابليت‌هاي شخصيتي كه از او زني مقتدر مي‌ساخت توانايي او در هماهنگي بي‌چون‌وچرا با فرمان‌هاي حزبي بود. او كه معتقد بود: «قانون براي ما، تصميم حزب است» (ص 106) خط‌مشي حكومت ايدئولوژيك شوروي را اصل غيرقابل‌انكار در تمام زندگي‌اش مي‌پنداشت و هنر و فرهنگ را وسيله‌اي براي گسترش و بسط آموزه‌هاي ايدئولوژيك مي‌ديد. ازاين‌رو در پياده كردن نظام فرهنگي موردنظر حزب كمونيست و در ساختن - به قول خروشچف - پرونده‌هاي ايدئولوژيك براي هنرمندان و تبعيد از كشور يا ايجاد محدوديت براي روشنفكران منتقد نقش داشت. در حقيقت سياست‌هاي فرهنگي و هنري شوروي در چارچوب طنز تلخي اجرا مي‌شد كه كاترينا نيز از كارگزاران آن بود. براي مثال در كتاب مي‌خوانيم كه چگونه مبارزه حكومت با غرب به عرصه پژوهش و استفاده از منابع علمي غربي و استفاده از نظرات دانشمندان غربي نيز كشيده ‌شد. پژوهشگراني كه در رساله‌هاي علمي به يافته‌هاي دانشمندان غربي ارجاع مي‌دادند به «دادگاه‌هاي شرافت» سپرده مي‌شدند و به جرم سر تعظيم فرود آوردن در مقابل غرب مورد شناسايي و تنبيه قرار مي‌گرفتند. (ص 87) كاترينا عدم ارايه آثار استالين را در دانشگاه به بي‌سوادي اساتيد ربط مي‌داد (ص 105) و از نياوردن نام اساتيد روس در آثار علمي گله‌مند بود : 
-كاترينا با تنفر گفت: چرا اسامي افرادي مثل فرويد و فروم دايماً در آثار شما تكرار مي‌شود اما نامي از دانشمندان روس نمي‌بريد؟! (ص 90) مبارزه با فرهنگ غرب تا آنجا پيش رفت كه گرفتن جايزه نويسندگان روس از سوي غربي‌ها شماتت به دنبال داشت، پاسترناك مجبور شد از دريافت جايزه نوبل خودداري كند و به پيوتركاپيتسا اجازه گرفتن جايزه آكادمي سوئد داده نشد چراكه دريافت جايزه خارجي باعث سوءتفاهم بين مردم كشور مي‌شد! (ص 339) در برابر، هنرمندان درباري مثل شولوخوف تبليغ مي‌شدند و از آثارشان استقبال مي‌شد. (ص 223) 
كتاب در كنار زندگي كاري كاترينا به زندگي شخصي و به روابط خانوادگي‌اش مي‌پردازد كه سرشار از تضادها و فراز و نشيب‌هاست. به ارتباط او با فرزند و مادرش، به ازدواج‌هاي ناموفق و به كشمكش‌هاي خانوادگي‌اش و تلاش او براي برقراري تعادل ميان زندگي شخصي و اجتماعي و كاري. در اين بخش‌ها مخاطب با سويه ديگري از شخصيت او آشنا مي‌شود: زني خوش‌پوش و آراسته كه خودش را علاقه‌مند به مجلات مد معرفي مي‌كند، در سفر به فرانسه مفتون پاريس شده وارد محفل روشنفكران و كمونيست‌هاي پاريس مي‌شود (ص 297) و از فرصت‌هايي مثل سال‌هاي دهه 50 و 60 دوران خروشچف موسوم به گلاسنوست براي گشودن درهاي كشور به روي گروه‌هاي هنري و نيز سبك‌هاي نو هنري استفاده مي‌كند، زمينه حضور هنرمندان ساير كشورها و سبك‌هاي هنري مختلف را در كشورش فراهم مي‌آورد. براي مثال به تشويق هنر آزاد و خودساخته مي‌پردازد و زمينه رشد گروه‌ها و استوديوهاي آماتور و مسابقات آزاد در سراسر شوروي را فراهم مي‌آورد. (ص 342) هرچند اين امر كمتر به خطر كردن و گريز او از چارچوب‌هاي معمول حكومتي منجر مي‌شود. اين توانايي او در ايجاد تعادل ميان اجازه و منع باعث مي‌شود كه ضمن حفظ جايگاهي كه در بدنه قدرت دارد بتواند زمينه‌ساز ايجاد جريان‌هاي جديدي در هنر شوروي شود و تأثيرات مهمي را در بركشيدن هنر شوروي از خود بر جاي بگذارد (ص 339) 
بااين‌حال اين امر مانع از اعمال‌نظرهاي شخصي و غيرتخصصي اركان قدرت در عرصه هنر و فرهنگ نمي‌شود. در بخش‌هاي مختلف كتاب رد پاي اعمال‌نظرهاي كاترينا ديده مي‌شود كه در مقام وزير فرهنگ بي‌هيچ تخصصي درباره سينما و تئاتر و كتاب و هنر تصميم مي‌گيرد وحتي فرمان حذف و اضافه كردن ديالوگ‌ در تئاترها را صادر مي‌كند : 
- كاترينا گفت: من فيلم شما را تاييد نمي‌كنم. اين چه عبارتي است كه در فيلم آمده؟«هه» و «را‌ها بيش‌ازاندازه احمق‌اند. از فردا همه پسرها به دخترها متلك مي‌گويند. بايد اين صحنه را حذف كرد. (ص 240) 
درجايي ديگر مخالفت خروشچف را با نقاشي آبستره به خاطر انتزاعي بودنش مي‌بينيم: 
- نيكيتا خروشچف وارد بحث شد و (به نقاش) گفت: من به عنوان رييس شوراي وزيران به شما مي‌گويم كه مردم شوروي به اين سبك هنر نيازي ندارند! (ص 281) 
در ماجراي زندگي كاترينا، به سرنوشت نظامي برمي‌خوريم كه با وعده برقراري بهشت روي زمين به ميدان آمد و جنگ و ويراني را براي مردمش به ارمغان آورد؛ نظامي كه در آن پس از تغيير رهبران، يخ شدن آب‌ها پس از مرگ استالين، برداشته شدن ديوار آهنين در زمان خروشچف باز هم همچنان خرده‌فرهنگ‌هاي استبدادي از نو‌ زاده مي‌شوند و در قامت رهبران جديد سر برمي‌آورند تا چرخه رانت و فساد و سركوب رقبا و مخالفان اين‌بار در لباسي ديگر تكرار شود و ادامه يابد. (ص 217) 
 در زمان خروشچف فادييف دبير اتحاديه نويسندگان شوروي (كه طي نامه‌اي به كميته حزب كمونيستي اتحاد شوروي دولت را متهم به نابود كردن ادبيات روس كرده بود) اعدام شد و اخبار رسمي اعلام كردند كه اعتياد به الكل موجب مرگ او شده است. (ص 161) 
 بعد از استالين رژيم ديگر معترضان را تيرباران نمي‌كرد بلكه در سكوت و خفا سر‌به‌نيست‌شان مي‌كرد يا به‌زور در بخش رواني بستري مي‌شدند يا مثل سولژنيتسين با هياهو از كشور اخراج‌شان مي‌كرد (ص 339) 
 در دوره برژنف فشارهاي ايدئولوژيك به‌مراتب بيشتر شد و هنر دگرانديشان باب ميل حكومت نبود.
 در چنين نظامي كارگزاران حكومت هم مهره‌هايي هستند كه با اندكي استقلال رأي، تاريخ‌مصرف‌شان سر مي‌رسد و كنار گذاشته مي‌شوند. كاترينا هم‌ چنين سرنوشتي پيدا كرد. از اواسط زمان خروشچف به خاطر وجود نشانه‌هايي از استقلال رأي، تنزل جايگاه سياسي او آغازشد.‌(ص‌261) درنهايت ماجراي ويلايي كه با پول دولت ساخت همه‌ خدمات او به حزب را محو كرد و دستمايه بركناري‌اش شد تا او (كه در تمام زندگي‌اش كسب رضايت مافوق را وجهه همت خود ساخته بود) به‌راحتي از صحنه بازي بيرون رانده شود، در انزوا به مرگي خودخواسته گرفتار ‌آيد و اين جمله خروشچف پس از بركناري به شلپين در ذهن آيد كه: «حواست باشه، يك روز با تو هم همين كار را مي‌كنند!» (ص 307) 
مترجم در توضيح وقايع و سرگذشت‌ها، كتاب را با پانوشت‌هايي همراه كرده است كه به درك بيشتر اثر كمك مي‌كند. در حقيقت او در حاشيه‌هاي كتاب، دايره‌المعارفي از شخصيت‌هاي اثرگذار و رويدادهاي مهم حيات شوروي به خواننده ارايه داده است. 
در انتها بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه زبان ترجمه در سراسر كتاب روان نيست و در مواردي به نظر مي‌رسد منظور نويسنده از سوي مترجم به‌درستي منتقل نشده است. براي مثال: 
- فيريوبين، پسرش ريتا را فقط به دنيا آورده بود و كاري به كار او نداشت. (ص 296) (فيريوبين پدر ريتا است) 
- عده‌اي از دانشجويان خانواده‌هاي به نسبت معمولي هم به اين دانشگاه راه پيدا مي‌كردند. كاترينا در اين دانشگاه خط‌ و ربطي نداشت. (ص 235) (احتمالاً منظور اين است كه نفوذي نداشت يا با آن ارتباطي نداشت.) 
-كاترينا و تاتيانا همه باهم صميمي شده بودند (ص 119) («همه» اضافي است.) 
- يكي از پژوهشگران در رساله علمي خود از «يكصد و هفتادوپنج» عنوان مولف غربي نام برده (ص 87) (واحد شمارش مولف، عنوان نيست. شايد منظور، منبع غربي بوده است.) 
ازاين‌رو پيشنهاد مي‌شود در چاپ‌هاي بعدي علاوه بر ويرايش دوباره كتاب، موارد اين‌چنيني با متن اصلي مطابقت داده شود. 
كتاب «يكاترينا» به ترجمه فرزانه شفيعي در پاييز 1401 به همت نشر فرهنگ معاصر منتشرشده است.
پژوهشگر و نويسنده

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون