براساس اخبار رسمي در ۱۳ روز گذشته دستكم ۵ زن به دست همسر يا برادر خود كشته شدهاند
سكانسهاي بيپايان زنكشي
بهاره شبانكارئيان
بررسيهاي «اعتماد» از اخباري كه در فضاي رسمي در چند روز گذشته منتشر شده، نشان ميدهد؛ پنج زن طي دو هفته گذشته به خاطر آنچه ناموس ناميده ميشود به قتل رسيدند.
قربانيان قتلهاي ناموسي معمولا دختران يا زنان متاهلي هستند كه توسط برادر، پدر، شوهر يا ديگر بستگان خود به قتل ميرسند. بر اساس آمار منتشر شده استانهاي خوزستان، كردستان، كرمانشاه، ايلام، لرستان، سيستان و بلوچستان، فارس، آذربايجان شرقي و اردبيل بيشترين آمار قتلهاي ناموسي را در ايران دارند.
بهمن ماه ۱۴۰۱
[زهره؛ زن جواني كه نهم بهمن ماه توسط همسرش به دليل اختلافات خانوادگي در منطقه «كوروش» اهواز به قتل رسيد. همسرش پس از به قتل رساندن زهره، برادر او را هم به قتل رساند و در آخر هم خودكشي كرد.]
[فيروزه؛ ۲۶ ساله، اهل كرمانشاه طي روزهاي گذشته در جريان يك نزاع خانوادگي بر اثر ضربات چاقو توسط برادرش به قتل رسيد. اين زن پس از ضربات ناشي از چاقو به يكي از مراكز درماني كرمانشاه منتقل شد ولي در نهايت به دليل شدت جراحات وارده جانش را از دست داد.]
[رضوان؛ ۲۵ ساله، اهل روستاي «زيويه» شهرستان كامياران واقع در استان كردستان توسط همسر سابقش با شليك اسلحه كلت كمري به قتل رسيد.]
[نگين؛ ۲۸ ساله و ساكن روستاي «ني» واقع در مريوان از توابع استان كردستان روز يكشنبه نهم بهمن ماه به دليل شدت جراحات ناشي از سوختگي در بيمارستان «كوثر» سنندج جان باخت...]
قرباني كودك همسري بود
در خصوص خبر مربوط به سوزاندن «نگين» توسط فردي ناشناس با دادستان «سنندج» براي مصاحبه پيگير ميشوم، او ميگويد: «تلفني نميتوانم پاسخگو باشم. شرمنده.»
و اما شنيدههايم از اهالي و شاهدان عيني حاكي از اين است؛ وقتي نگين را به بيمارستان رساندند با ترس و گريه ميگفت: «دستشويي بودم. وقتي بيرون آمدم يك نفر كه صورتش را پوشانده بود با بنزين من را آتش زد...»
اهالي روستا تا صحبت از نگين ميشود يا گوشي را قطع ميكنند يا با يك ترس عجيبي كه دليل نامشخصي دارد، صحبت ميكنند. اين ترس تا حدي ميان اهالي رخنه كرده كه وقتي با دهيار روستاي ني تماس برقرار ميكنم، ميگويد: «اين اتفاق ربطي به اين روستا ندارد. آن خانم اهل سنندج بود.» به پيگيريهايم ادامه ميدهم.
يكي از خبرنگاران محلي ميگويد: «شنيديم همسر سابقش او را آتش زده. از قبل هم با هم مشكل داشتند و نگين را مرتب كتك ميزد. ما از پليس در مورد اين خانم پيگير شديم، اما جوابي نگرفتيم.»
يك نفر از شاهدان عيني هم ميگويد: «وقتي نگين را به بيمارستان كوثر سنندج آوردند من آنجا بودم. زن بيچاره فقط گريه ميكرد و ميگفت؛ بدنش را يك نفر با بنزين سوزانده. تا جايي كه ميدانيم كار شوهر سابقش است.»
نفر ديگري كه اهل همان روستاست، ميگويد: «بله درست شنيديد. البته هر چه شما شنيديد ما هم همان را شنيديم. همسايهها ديدند يك مرد «قدكوتاه» كه صورتش را پوشانده بود از خانه نگين بيرون ميآيد. كار همسر سابقش است.»
يكي از زنان روستا ميگويد: «نگين اهل سنندج بود قرباني كودك همسري. اوايل بهمن ماه شوهر سابقش به خانه آنها ميآيد و اين بلا را سر نگين ميآورد، چون نگين چند ماهي ميشد كه تازه ازدواج كرده و به روستاي ما آمده بود. شوهرش ساكن اينجاست. «ابوبكر» به زبان كردي صدايش ميكنند؛ «عهبو».»
جان باختن پس از ۵ روز
ابوبكر در پاسخ به سوالاتم درباره نگين و اتفاقي كه براي همسرش افتاده است، جواب ميدهد.
چه روزي اين اتفاق افتاد؟
سوم بهمن ماه بود كه اين اتفاق افتاد. من خانه نبودم و سركار بودم.
شغلتان چيست؟
راننده آژانس هستم.
چند وقت بود كه با نگين ازدواج كرده بوديد؟
من و نگين دو، سه ماهي ميشد كه ازدواج كرده بوديم. نگين همسر دومم بود. من از همسر اولم طلاق گرفته بودم. او هم دو بار شوهر كرده بود و چون در زندگي با آنها مشكل داشت، جدا شده بود. من از همسر سابقم يك بچه دارم و نگين از ازدواجهاي قبلش چهار فرزند. سه فرزند از شوهر اولش و يك فرزند از شوهر دومش.
نگين چرا دو بار طلاق گرفت؟
هيچ وقت از او علت طلاقهايش را نپرسيدم.
اهالي ميگويند آتش زدن نگين كار همسر سابقش بوده، شما ميدانيد؟
اينطور ميگويند ولي هنوز هيچي مشخص نيست. من هم نميتوانم حرفي بزنم كه نميدانم.
از روز حادثه بگوييد.
همسايهها ميگويند فردي كه صورتش را پوشانده بود وارد حياط خانه ما شده و اين بلا را سر نگين آورده و فرار كرده. وقتي همسايهها صداي فريادهاي نگين را شنيدند به خانه ما رفتند و نگين را در حال سوختن ديدند و به او كمك كردند.
چه كسي به شما اطلاع داد؟
همسايهها به من اطلاع دادند ولي من زماني رسيدم كه نگين در بيمارستان بود. همسايهها پس از ديدن آن صحنه سريع نگين را به بيمارستاني در مريوان رساندند. درصد سوختگياش به قدري بالا بود كه كادر بيمارستان مريوان گفته بودند؛ او بايد به بيمارستان كوثر سنندج منتقل شود. پنج روز هم در بيمارستان كوثر بستري بود. بعد هم فوت كرد.
از قاتل قهرمان نسازيد
پاياننامههايي كه به بررسي موضوع «قتلهاي ناموسي» پرداختند، هم از آمار بين 375 تا 450 مورد از اين قتلها بهطور سالانه خبر ميدهند كه در استانهايي كه بافت فرهنگي قبيله و عشيرهاي دارند اين آمار بالاتر از ديگر نقاط كشور است. خوزستان، كردستان، ايلام و سيستان و بلوچستان در ردههاي بالاي رتبهبندي قتلهاي ناموسي قرار دارند. در كنار اين آمارها هم تاكنون چندين بار مقامات قضايي و انتظامي ايران، ناموس و آبرو را يكي از علتهاي اصلي قتل در ايران دانستهاند. طبق بررسيهايي كه طي سالها قبل غلامحسين كرمي درباره قتلهاي ناموسي آن هم به دليل «شرف» انجام داده، مشخص شده است در ميان قاتلان، وابستگي به قبيله، پايگاه اجتماعي، خردهفرهنگ خشونت، نگرش به زن و حمايت شيوخ از اين قتلها دلايل گرفتن جان يك انسان است. موضوع ديگر مرتبط با قتلهاي ناموسي در برخي مناطق ايران، حمايت افكار عمومي آن منطقه از قاتل است و در برخي موارد فرد قاتل حتي قهرمان خوانده ميشود. البته چنين نگاهي به قاتل ميتواند از هر فرد پرورشيافته در اين مناطق يك قاتل بالقوه بسازد. طبق پژوهشهايي كه انجام شده حدود 20 درصد مردم مريوان در استان كردستان نگرشي مثبت نسبت به قتل ناموسي دارند. از ميان عوامل ساختاري، متغيرها يا احساس نابرابري جنسيتي، پذيرش باورهاي مردسالارانه و پايبندي به باورهاي سنتي، به ترتيب مهمترين متغيرهاي پيشبينيكننده نگرش مثبت به قتل ناموسي است.
چگونه ميشود مانع از چنين حوادث وحشتناكي شد؟ پاسخ به اين پرسش بايد در دو سطح نهادهاي مدني و قانوني باشد. در مرحله اول نهادهاي رسمي وظيفه دارند با قانون و آموزش جلوي اين حوادث را بگيرند، اما الان ميبينيم كه رسانه ملي نه تنها كمكي نميكند، بلكه افراد فعال در زمينه مدني را زناني نفرتانگيز نشان ميدهند. در رسانه و سريالها اين زنان منفي جلوه داده ميشوند. علاوه بر اين آسيبهايي كه در اجتماع وجود دارد در جاهاي سنتيتر و جاهايي كه نظارت عرف وجود ندارد، بيشتر است. در جوامع شهري عرف ممكن است جلوي اين اتفاقات را بگيرد، اما در جوامع روستايي و جاهاي بسته و دورافتاده هم عرف مدني وجود ندارد و هم نظارتي كه بتواند قربانيان خشونت را حمايت كند كه اگر نهادهاي مدني و انجمنهاي فعال در حوزه زنان و جامعه بتوانند فعاليت كنند، حتما تاثيرگذار خواهد بود. در شرايط كنوني اما نه تنها نهادهاي مدني در داخل تقويت نميشوند و صداي رسمي و مداوم ندارند كه مانع فعاليت آنها هم ميشوند.
قتل ناموسي در تهران
قتل افسانه به دست برادرش مربوط به اوايل سال جاري است، اما خبرش در ۳۰ دي ماه امسال منتشر شد. خبر مبني بر آن بود كه يك زن ۴۵ ساله به دست برادرش به قتل رسيده است. خبر واكنشهاي زيادي از سوي كاربران در فضاي مجازي به دنبال داشت، چون اينبار قاتل از استانهايي با فرهنگ عشيرهاي و بومي نبود، بلكه قاتل استاد دانشگاه بود و در «تهران» زندگي ميكرد. ماجراي اين قتل ناموسي هم چنين بود: اوايل سال جاري پليس جسد يك زن را كه در حاشيه خياباني در شمال تهران رها شده بود، پيدا كرد و آن را به پزشكي قانوني انتقال داد. آثار جراحتهاي قديمي روي جسد نمايان بود و كارشناسان علت مرگ را خفگي اعلام كردند.ماموران در نخستين گام از تحقيقات به بررسي دوربينهاي مداربسته پرداختند و دريافتند يك زن، جسد را از صندوق عقب يك خودرو پژو ۲۰۶ خارج و در حاشيه خيابان رها كرده و گريخته است.
با افشاي اين ماجرا ماموران به استعلام پلاك خودرو پژو ۲۰۶ پرداختند و دريافتند اين خودرو متعلق به يك زن ۴۵ساله به نام افسانه است كه چند روزي است ناپديد شده و مادر و برادرش شكايتي مبني بر گم شدن او به پليس اعلام نكردهاند. به اين ترتيب ماموران به بازجويي از مادر و خواهر افسانه پرداختند و مشخص شد جسد كشف شده در حاشيه خيابان متعلق به افسانه است.
برادر افسانه به نام امير به ماموران گفت: خواهرم مجرد بود و در يك شركت خصوصي كار ميكرد. چند روز قبل همراه سگش از خانه بيرون رفت، اما وقتي به خانه برگشت، زخمي شده و كتك خورده بود. او ميگفت يك مرد ميخواسته سگ او را بدزدد. آثار جراحت روي بدن خواهرم به خاطر همين موضوع است.
امير ادامه داد: ما همان روز خواهرم را به بيمارستان برديم و بعد از چند روز ترخيص شد؛ اما آخرين بار دو روز پيش سوار پژو ۲۰۶ از خانه بيرون رفت و ديگر بازنگشت. به دنبال اظهارات اين مرد ماموران به بررسي دوربينهاي مداربسته در نزديكي محل زندگي مقتول پرداختند و دريافتند طبق گفته امير، در همان روز افسانه سوار بر ۲۰۶ خانهشان را ترك كرده بود؛ اما بررسي دقيقتر فيلم نشان داد زني كه سوار بر ۲۰۶ از خانه بيرون رفته افسانه نيست. او كه ماسك به صورت داشت، امير بود كه با پوشيدن لباسهاي خواهرش قصد داشت راز جنايت خانوادگي را پنهان نگه دارد.
با افشاي اين ماجرا امير لب به اعتراف گشود و به قتل خواهرش اعتراف كرد. امير در شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران پاي ميز محاكمه ايستاد.
در ابتداي جلسه مادر افسانه كه تنها ولي دم بود اعلام گذشت كرد و گفت از پسرش هيچ شكايتي ندارد. سپس امير كه استاد دانشگاه است و با قرار وثيقه آزاد بود به دفاع پرداخت. او گفت: خواهرم مجرد بود. او رفتارهاي غيراخلاقي داشت و مدام ميخواست با دوستانش در ارتباط باشد. سر اين موضوع هميشه با او درگير بودم. همسايهها نيز از سروصداي موسيقياي كه خواهرم گوش ميداد هميشه شكايت داشتند. من و مادرم از رفتارهاي خواهرم خسته شده بوديم. حتي يك نفر از خواهرم عكس و فيلم تهيه كرده و براي اينكه آنها را پخش نكند و آبرويمان را نبرد قصد اخاذي از ما را داشت. او در تشريح جزييات قتل ادامه داد: آخرين بار وقتي خواهرم اصرار داشت به مهماني برود با او درگير شدم و هنگامي كه او خواب بود حولهاي را روي صورتش انداختم و او را خفه كردم. من براي اينكه راز قتل پنهان بماند لباسهاي خواهرم را پوشيدم، جسد را داخل صندوق عقب گذاشتم و آن را در حاشيه خيابان رها كردم. در پايان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به رضايت تنها ولي دم، امير را از جنبه عمومي جرم و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامي به سه سال زندان محكوم كردند.