ادامه از صفحه اول
قوم موسي در شور انقلاب
اقليتهاي ديني و قومي در ايران اينقدرها كه برخي ميخواهند به آن دامن بزنند درگير نيستند. الان در جغرافياي ايران نگاه كنيد، ترك و لر و بلوچ و فارس و گيلك و... با هم زندگي ميكنند و هيچ كس هم نميتواند بگويد اينها دعواي سرزميني دارند.
از ديدار رهبران جامعه يهودي با امام خميني پس از انقلاب و براي تعيين تكليف وضعيت جامعه يهودي ايراني بگوييد.
من روز 24 ارديبهشت 1358 در قم همراه روحانيون يهودي به ملاقات حضرت امام رفتم. علت هم اين بود كه چند روز قبل از آن حبيبالله القانيان كه يكي از روساي جامعه يهودي بود اعدام شده بود و جامعه يهودي شديدا مضطرب و نگران بود. ما درخواست ديدار كرديم و امام هم موافقت كردند و در قم به خدمتشان رسيديم كه در يك سخنراني تاريخي مانيفستي مهم را اعلام كردند، مبني بر اينكه ما حساب يهوديها را از صهيونيستها جدا ميكنيم. اين سخنراني با حضور ما در تلويزيون پخش و نگراني جامعه يهودي نيز برطرف شد.
درباره مردي كه توانست قلب ايرانيان را تسخير كند
خدمات متقابل بين اسلام و ايران، براي خود هويت ملي و ديني مستقلي قائل بود و با جنبش مشروطه در پي راه يافتن به دنياي مدرن بود تا چشم باز كرد خود را مستعمره انگلستان و سپس امريكا ديد. روسها هم چه در قالب حكومت منحط تزار و چه در نقش اتحاد جماهير شوروي سهم خود را از اين سفره بيصاحب ميخواستند و ميگرفتند. بعد از خاندان قاجار كه مايه ننگ تاريخ ايران بودند، خاندان پهلوي به تشخيص ابرقدرتها آمدند و اساس سلطنتشان بر وابستگي به بيگانگان بود. در شهريور 1320 سران روس، انگلستان و امريكا بدون هماهنگي آمدند تهران و در اقدامي مداخلهجويانه او را استعفا دادند! و محمدرضا را به سلطنت ايران منصوب فرمودند! ۱۲ سال بعد كه محمدرضا از قيام ملي مردم ايران به امريكا گريخت يكبار ديگر همانها با كودتا، شاه را برگرداندند. شاه كه خود را مديون دولتين امريكا و انگليس ميدانست و در داخل نيز عناصر خودفروختهاي را تاجبخش ميدانست، برنامههايش را در جهت تامين رضاي اربابان و تاجبخشان تنظيم كرد؛ وابستگي سياسي و اقتصادي به بيگانگان، اجراي دستورالعملهاي اربابان، فساد گسترده خاندان سلطنتي و ترويج فحشا در سطح جامعه، حبس و تبعيد منتقدين و تبعيد امام خميني به خارج از كشور، گوشهاي از كارنامه پهلوي دوم در اجراي دستورات اربابان خارجي است. اكثر مردم از فقر و تحقير ملي دچار نفرت عميق نسبت به خاندان پهلوي شدند. امريكاييها با تحميل كاپيتولاسيون به ايران و تجاوز و تحقير مردم ايران و دريافت حق توحش، خشم و نفرت گسترده و عميقي را در دل مردم نسبت به خود و نوكر ايرانيشان پديد آوردند. در اين ميان بودند جريانهايي كه براي نجات ايران مبارزه ميكردند. از چپهاي ماركسيست تا جبهه ملي و چريكهاي التقاطي، اما تلاش آنها حتي در حد برگزاري يك انتخابات نتيجه نداد و در تغيير رژيم كه هيچ حتي قادر به تغيير يك بخشدار هم نبودند. در چنين فضايي كه دلهاي مردم سرشار از نفرت نسبت به سلطنت و اربابان خارجياش بود و از تحقير ملي، نابرابري و تقابل شاه با مباني و مظاهر دين به تنگ آمده بودند، زمينه انفجار عمومي فراهم شد. در اين ميدان مردي كه توانست قلب ايرانيان را تسخير كند، و همه قشرها را روي مباني، اهداف و برنامههاي انقلاب اسلامي متحد و تحت رهبري واحد متمركز كند امام خميني بود. آن روزها اعلاميهها و شعارهاي ستاد رهبري امام، نسخههاي درمان درد مردم ايران بود كه هيچ كس در سر دادن شعار مرگ بر شاه و استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي كمترين ترديدي نداشت. امام خميني نظام سلطنتي را با همراهي مردم ريشهكن و جمهوري اسلامي را با رفراندوم برقرار كرد. اين درحالي بود كه نظام سلطه با رفتن شاه و جايگزيني نظام مستقل غيروابسته به شرق و غرب مخالف بود و چنين بود كه مردم ايران با رهبري امام خميني در روزهاي ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دوران تحقير ملي و سلطه بيگانه بر سرزمين ايران خاتمه دادند و آن روزها سر تا پا شوق و عزت و غرور بودند. و لو كره الكافرون.