علوي؛ مدرسهاي بزرگتر از نخستوزيري
تاثير و كاركرد مدرسه علوي در جريان پيروزي انقلاب چگونه بود؟
اميرحسين جعفري
هجدهم بهمن 1357، مهدي بازرگان كه تازه حكم نخستوزيري را از امام تحويل گرفته بود، در اطلاعيهاي ضمن استعفا از دبيركلي نهضت آزادي به علت انتصاب به نخستوزيري، اعلام كرد به نخستوزيري نخواهد رفت و مقر امام را به عنوان دفتر نخستوزيري برگزيده و در آنجا مشغول به كار خواهد شد. مدرسهاي كه به علت كوچك بودن مدرسه رفاه، محل جديد اقامت امام شده بود و يك جهان هر روز چشم به اين مدرسه دوخته بود. با اين حساب هجده بهمن، مدرسه علوي تبديل به دفتر نخستوزيري هم شد اما مدرسه علوي آنقدر بزرگ و قدرتمند بود كه حتي دفتر نخستوزير به عنوان بالاترين ركن اداري دولت موقت هم نتوانست تمام آن را اشغال كند و تنها بخشي از اين مدرسه به بازرگان و رفقايش اختصاص يافت و مدرسه علوي كاربردهاي ديگري نيز داشت كه نخستوزير را در خود حل ميكرد.
مدرسه علوي كه به نوعي پيش از انقلاب توانسته بود نخستين مدرسه مدرن اسلامي شود و آموزشهاي مدنظر خود را با مدرسين و محصلين خاص خود ارايه دهد، سابقه سياسي قابل توجهي را نيز با خود حمل ميكرد و آشنايي با اين مدرسه در ميان نيروهاي انقلابي از قبل وجود داشت؛ درنتيجه در زماني كه به عنوان مقر اقامت امام برگزيده شد، فعاليت در آن براي نيروهاي انقلابي ناآشنا نبود. هر چند برخي تضادهاي سياسي درون مدرسه علوي و حتي دستهبنديهاي سياسي ميان دانشآموزان از يكسو و مدرسين از سوي ديگر، به خوبي جناحبنديهاي پس از انقلاب را مشخص ميكرد؛ شايد اگر در سالهاي دهه پنجاه نگاهي به اين مدرسه داشته باشيم، «آيينه دستهبنديهاي سياسي بعد از انقلاب» عنوان خوبي براي اين مدرسه باشد. شهيد سيدمحمد بهشتي و مرحوم گلزاده غفوري به عنوان مدرسين مطرح علوي و آقايان كمال خرازي، محمود قندي، عبدالكريم سروش، محمد نهاونديان، غلامعلي حدادعادل، نژادحسينيان، محمدتقي بانكي، كلاهدوز، جواد وهاجي، ناصر صادق، محمد صادق، خاموشي، آلادپورش و... به عنوان شاگردان پرماجراي اين مدرسه در سالهاي پيش از انقلاب بودند.
مدرسه علوي، محل اقامت و ديدارهاي امام خميني، پايگاه ساماندهي تظاهراتها، دفتر نخستوزير، انبار سلاح، زندان موقت (زيرزمين مدرسه)، دادگاه انقلابي (پس از انقلاب) و به نوعي مركز فرماندهي انقلاب شده بود. ناطق نوري درباره ساختار مدرسه رفاه مينويسد: «مدرسه علوي شماره ۲ موقعيت استراتژيكي خوبي براي استقرار امام داشت. طبقه دوم براي استراحت و زندگي امام در نظر گرفته شده و طبقه اول دفتر و اتاق ملاقاتها شد. در عكسهاي آن زمان نيز ديده ميشود كه امام جلوي پنجره ميايستاد و با مردم ملاقات ميكرد. مرحوم عراقي كه ذاتا آدم زرنگ و تشكيلاتي و مورد اعتماد نيروهاي انقلابي بود، كار تدارك نيروها را به عهده گرفت.»
حضور گسترده مردم در مدرسه و اطراف آن امنيت مدرسه را نيز تا حد بالايي تامين ميكرد؛ حتي با دست خالي هم آن مدرسه در اوج امنيت بود، زيرا كاريزماي امام خميني و محبوبيت چهرههاي انقلابي درون مدرسه از جناح مذهبي تا ملي مذهبي، باعث ميشد هيچ سرباز تا دندان مسلحي جرات حمله به مدرسه علوي را نداشته باشد. هر چند در اين بين تلاشهاي حاج مهدي عراقي براي حفظ امنيت امام نيز قابل توجه است. محسن رفيقدوست در اين باره گفته است: «ما گروه حافظان امام را با همكاري شهيد بروجردي تشكيل داده بوديم. آنها را به مدرسه علوي منتقل كرديم و در طبقه سوم مدرسه ساكن گردانديم. آنها در آنجا به كارهاي حفاظتي خودشان مشغول بودند. ما يك دستگاه بيسيم هم داشتيم كه در دست آنها بود و با آن دستگاه مكالمات بيسيم ساواك را ميشنيديم تا اگر قصد حمله به مدرسه علوي را داشته باشند ما آگاه شويم و اقدام كنيم. براي اين گونه مواقع يكي از خانههاي اطراف مدرسه علوي را كه خانه يكي از مبارزان بود، تحويل گرفتيم.»
مدرسه علوي در روز 22 بهمن و مدتها پس از انقلاب نيز نقش خود را حفظ كرد و به موازات نهادهاي انقلابي با ساختمانهاي بزرگ، هنوز هم مدرسه علوي ماند و تحولات پس از پيروزي را سامان ميبخشيد. اگرچه به علت برخي ملاحظات و به دست گرفتن ساختمانهاي اداري، مسوولان كشوري ازجمله وزراي دولت موقت ديگر كارهاي اداريشان را از مدرسه علوي به ساختمانهاي وزارتخانهها منتقل كرده بودند و علوي كاركرد سياسي خود را به عنوان يك مركز تصميمگيري به مرور از دست داد و قدرت تجميع شده در طبقه دوم آن مدرسه در سال 58 به كلي در ساختمانهاي ديگر توزيع شده بود و اخباري كه از علوي به گوش ميرسيد عمدتا ناشي از اقدامات انقلابي بود كه نام صادق خلخالي نيز در آن بسيار شنيده ميشود كه از 25 بهمن با برگزاري دادگاه انقلابي در يكي از سالنهاي كوچك مدرسه، احكام اعدام افسران شاه را صادر ميكرد و در نخستين گام، نصيري، ناجي، خسروداد و رحيمي نتيجه اعمال خود را در پشتبام مدرسه علوي به وضوح چشيدند و علوي شاهد فصل جديدي از رويدادهاي انقلابي بود.