اقامت در وين
محمد نيكوفر
همه روزهايي كه در اتريش ركاب زدم، در امتداد رودخانه دانوب بود. از همان لحظه ورود به خاك اتريش سيمكارت اروپايي من آنتن نداد و من در آن روز ورود به اتريش در يافتن محل اقامت با قيمت مناسب در شهر لينز دچار مشكل شدم. اين مشكل كماكان با من در روزهاي بعد نيز همراه بود. در روزي كه قرار بود وارد وين شوم و قبل از غروب تصميم گرفتم جاي مناسبي را در طبيعت در نظر گرفته و در آنجا بمانم و در آن شب وارد شهر نشوم. بهطوركلي چادرزدن در اطراف شهرهاي بزرگ كار عاقلانهاي نيست و امن نيست، اما من در آن شب گزينه ديگري نداشتم، مگر آنكه مستقيم وارد شهر ميشدم. با توجه به آن تجربه در شهر لينز اينبار تصميم متفاوتي گرفتم. در حدود ده كيلومتري شمال وين در يك جزيره و بين دو شاخه از رود دانوب مكان مناسبي را بين درختان پيدا كردم. بار دوچرخه را در آنجا باز كرده تا در آنجا چادر بزنم.
در فاصله بيستمتري و در مقابل درختان سمت مخالف آن دشت باز، چمنها خوابيده بود. من فرض كردم در روز تعطيل قبل جواناني به آنجا آمده، مراسمي در طبيعت داشته و بعدا رفتهاند. اما وقتي هوا تاريكتر شد، متوجه شدم آن مكان محل اسكان يك بيخانمان احتمالا معتاد است. دورادور وي را زير نظر گرفتم، ديدم به ميان درختان آن سمت رفته و وسايل خود را از جايي كه آنها را مخفي كردهبود، بيرون كشيد و به روي آن چمنزار بازگشت. خوشبختانه موقعيت من در بين درختان به گونهاي بود كه وي متوجه حضورم در آنجا نميشد، اما بهرغم آن من كمي احساس ناامني ميكردم. صبح خيلي زود بيدار شدم و فهميدم آن بيخانمان زودتر آن محل را ترك كرده است. فرصت داشتم تا بيشتر روي اينترنت گوشي خود كار كنم. اينبار روي سيمكارت اروپايي ديگري كه داشتم متمركز شدم. با توجه به نزديكي شهر وين تلاشم موثر افتاد و اينترنت سيمكارت دوم به راه افتاد. در آن صبح زود توانستم ليست هُستلهاي ارزان شهر وين را بررسي كرده و مورد مناسبي در آن ميان پيدا كنم. بار دوچرخه را بسته و به سمت آن هُستل حركت كردم.
در پذيرش آن هُستل تميز كه در مركز شهر قرار داشت، يك تخت در يك اتاق چهارتخته به قيمت 17 يورو رزرو كردم. وسايل خود را در انبار هتل گذاشته و سبكبار با دوچرخه به مركز شهر وين رفتم. بعدازظهر وقتي به هُستل بازگشته و به اتاق خود رفتم با متفاوتترين هُستلي كه تاكنون تجربه كرده بودم، مواجه شدم. تخت من طبقه زيرين يك تخت دوطبقه بود كه در طبقه بالاي آن يك پسر جوان اسپانيايي اهل كاتالونيا ميخوابيد، اما روي آن دو تخت مجاور يك زوج اهل جمهوري چك ميخوابيدند. عجيبتر آنكه در شب دوم دختر در آنجا نماند و هتل را ترك كرد و آن پسر در شب دوم به تنهايي روي آن تخت خوابيد. (عكس اين اتاق ضميمه شده است.)