گزارش «اعتماد» از وضعيت و مشكلات آموزشگاههاي موسيقي
آموزش موسيقي، نهاد صنفي مستقل ميخواهد
اين آموزشگاهها نميدانند براي پيگيري حقوقشان به كدام نهاد مراجعه كنند
سيمين سليماني
بحث اقتصادي هنرمندان هميشه با چالشهاي مختلفي روبرو بوده. هنرمندان در ايران اكثرا بايد شغل ديگري جز هنرشان داشته باشند؛ چرا كه در جامعه ما هنرمند هنوز نميتواند اميدوار باشد كه از هنرش ارتزاق يا حتي كسب درآمد كند. يكي از راههاي كسب درآمد از موسيقي تدريس آن و فعاليت در آموزشگاههاست. آموزشگاههاي هنري غالبا در شرايط بسيار نامساعدي به كار خود ادامه ميدهند. اين معضل براي آموزشگاههاي موسيقي دوچندان است. فشارهاي مختلف به جاي حمايت شدن مادي و معنوي از سوي ارگانهايي كه بايد حامي امور فرهنگي و هنري باشند. در اين گزارش با چند نفر از فعالان اين حوزه گفتوگو كرديم. از آنها پرسيديم چطور در شرايط دشوار كنوني درهاي اين محيطهاي هنري را باز نگه داشتهاند؟ آنها ميگويند كه صنفشان نه تنها با مشكلات پيشبينيشده و نشدهاي روبرو است، بلكه حتي وقتي عدهاي از ميانشان بنا به پيگيريهاي صنفي براي رفع مشكلات دارند، همراهي چنداني با آنها صورت نميگيرد. انتقاد اصلي آنها از اين قرار است كه ارگانهاي ذيربط نه به فكر رفع مشكلات آنها هستند، نه اجازه ميدهند تلاشها براي رفع مشكلات به جايي برسد.
در جستوجوي انجمن مستقل آموزشگاهها
منوچهر فيروزي كه مشكلات مديران آموزشگاههاي موسيقي را پيگيري ميكند و سالهاست كه دنبال ثبت انجمني براي آموزشگاههاي آزاد هنري است، اميدوار است مشكلات متعدد آموزشگاههاي موسيقي - كه اين گزارش به بعضي از آنها پرداخته- با شروع به فعاليت اين انجمن به صورت متمركز پيگيري و رفع شود. البته اين موضوع هم همچنان بينتيجه مانده و او اينطور توضيح ميدهد: «بيش از چهار سال است كه به دنبال ثبت انجمن آموزشگاههاي آزاد هنري استان تهران بوديم. از دورههاي آقايان صفيپور و اللهياري كه بعدا مديركل مركز موسيقي شدند و قبل از آن در مركز گسترش بودند، همچنين بعد از آنكه آقاي صفيپور به جاي ايشان آمدند و بعد در دوره آقاي اسماعيلي، حدود ۴ سال در مركز گسترش با دوستان جلسات مختلفي را برگزار كرديم، به نتايجي رسيديم و اساسنامهاي را تنظيم كرديم. متاسفانه بعد از مدتي اين اساسنامه مورد قبول واقع نشد و گفتند بايد اساسنامه، مطابق اساسنامه روتين متعلق به وزارتخانه ارشاد باشد كه ما قبول نكرديم چرا كه آن اساسنامه مربوط به ما نبود و اتفاق تازهاي را رقم نميزد. با توجه به چانهزنيهايي كه روي داد، در نهايت اساسنامهاي تنظيم شد كه تقريبا مورد توافق ما بود و اساسنامه خوبي است. در هفته گذشته ما جلسهاي داشتيم و قرار بر اين شد كه هفته آينده هم جلسهاي با آقاي اسماعيلي مديركل مركز گسترش داشته باشيم. قولهاي مساعدي داده شد و بنا شد به ارشاد استان تهران مراجعه كنيم ولي ما اين آگاهي را داريم و تجربه به ما ثابت كرده كه ارشاد استان دغدغه اين مساله را ندارد. در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه اين اساسنامه را با وجود دشواريها ثبت كنيم و اگر اين اتفاق بيفتد بسيار خوب است چرا كه يك تشكل صنفي است كه زيرمجموعه وزارت ارشاد است و دوستان فعاليتهاي بسيار خوبي در اين زمينه ميتوانند انجام دهند. يقينا دغدغههاي وزارت ارشاد هم كمتر ميشود و اين تشكل متمركز ميشود.»
با اينهمه، تشكلي كه فيروزي از آن حرف ميزند، مربوط به استان تهران است؛ چرا؟ از او ميپرسم اين اقدام كه به نظر راهگشا ميآيد، چرا كل ايران را در بر نميگيرد تا اين تشكل، مشكلات آموزشگاههاي شهرستانها را هم پيگيري كند؟ فيروز در پاسخ ميگويد: «پيشنهاد ما هم همين بود؛ اينكه انجمن آموزشگاههاي موسيقي ايران يعني سراسري باشد؛ اگر اين طور شود، بسيار بهتر خواهد بود. درست هم اين است كه مشكلات اين صنف در خود صنف حل شود. قبلا كارتهاي صلاحيت تدريس را وزارت ارشاد ميداد و بعدا اين كار را خانه موسيقي بر عهده گرفت و حالا خانه موسيقي امور مربوط به كارتهاي صلاحيت تدريس معلمان آموزشگاه را انجام ميدهد. در صورتي كه اگر اين انجمن شكل بگيرد، بيشك ما در داخل همين انجمن هم ميتوانيم كارگروهي در رشتههاي مختلف تشكيل دهيم كه بتواند به اين امور هم نظارت داشته باشد. در واقع با اين اقدام خود آموزشگاهداران و كساني كه در اين صنف فعاليت ميكنند ناظر خواهند بود، نه افرادي كه آنچنان به امور آموزشگاهها واقف نيستند. با اين تمركز ميتوان به صندوق قرضالحسنه براي مشكلات مالي هنرمندان موسيقي فكر كرد تا هنرمندان ما در گرفتاريهاي مختلف با اينهمه دردسر روبرو نباشند. آنوقت يك هنرمند براي دريافت يك وام با سيلي از مشكلات روبرو نيست.»
او ادامه ميدهد: «البته مسائل مهمتري نيز وجود دارد و آن اينكه مشكلات داخلي آموزشگاهها در داخل خود اين صنف حلوفصل ميشود. در اين صورت ديگر لزومي ندارد كه شكايات و مشكلات پيش آمده به محاكم ديگري كشيده شود. از اين نكته غافل نشويم كه خريد تجهيزات و آلات موسيقي هزينه هنگفتي دارد و اگر اين تمركز به وجود بيايد ميتوان حتي خريد سازها را به صورت كلي انجام داد تا با حذف واسطههاي مستقيم و با قيمت نازلتري، خريد اتفاق بيفتد. از سويي بحث بيمه كاركنان آموزشگاهها، بحث ماليات و بسياري از مباحث ديگر زير چتر تمركز ميتواند پيگيري و به نفع آموزشگاهها تمام شود. همانطور كه ما كمتر دچار مشكل ميشويم، وزارت ارشاد هم كمتر دچار مشكل ميشود چرا كه ديگر با چندين هزار آموزشگاه روبرو نيست، با مجموعهاي به نام انجمن آموزشگاهها مواجه است و يقينا كارها بهتر و راحتتر حل ميشود. تلاش ما با دوستانمان اين است كه قبل از سال جديد كارها را انجام دهيم كه از سال جديد اندكي زخمهاي آموزشگاههاي موسيقي را التيام دهيم و فعاليت خوبي آغاز شود.»
مالياتهاي كمرشكن و بيقاعده
در ادامه بهطور جزييتر وارد مشكلات آموزشگاههاي موسيقي شديم؛ در بحث مالياتها با غلامرضا رضايي، مدير يك آموزشگاه موسيقي صحبت كردم. او ميگويد: «براساس قانون بند ل ماده ۱۳۹ قانون ماليات، آموزشگاههاي هنري يا آموزشگاههاي موسيقي مشروط به ارايه اظهارنامه، از ماليات معاف ميشوند. اما از سال ۱۳۹۷ بدون اينكه همكاران ما در آموزشگاهها مطلع باشند، متاسفانه بهطور سليقهاي برخي از مديران و مميزان اداره دارايي مناطق براي همكاران مالياتهايي را در نظر گرفتند كه بسيار هم سنگين است. در طول سه، چهار سالي كه اين اتفاق افتاده جلسات مستمري داشتيم، نامههايي به وزارت ارشاد كه متولي امور آموزشگاههاست، نوشتيم و همين طور به مراكز حقوقي؛ ولي به نتيجهاي نرسيديم چرا كه صحبتها به صورت شفاهي و ضمني بوده است. يكي از معاونتهاي وزارت ارشاد با اداره ماليات استان تهران صحبت كرده، آنها نيز پاسخ دادهاند كه براي ما برگههاي صورتحساب مالياتي را بفرستيد، ما هم ارسال كرديم ولي هنوز اقدام خاصي صورت نگرفته و همچنان به نتيجه نرسيديم.»
رضايي در ادامه به تبعات اين معضل پرداخته و عنوان ميكند: «همين مسائل باعث شد كه بسياري از آموزشگاهداران، آموزشگاههاي خود را از ترس ماليات ببندند چرا كه دخل و خرج باهم نميخواند. در آموزشگاهها هر درآمدي كه كسب شود بين ۵۰ تا ۷۰ درصد آن را بايد به اساتيد بدهند و درصد زيادي نيز به هزينههاي جاري اختصاص مييابد. اين هزينهها شامل حقوق پرسنل و اجاره مكان هست كه اكثر آموزشگاهها اجاره مكان ميدهند. بحث اجارهها هم كه ميدانيم سنگين است، همين مسائل باعث شده كه همكاران ما بسيار در مضيقه باشند. ما نميدانيم چطور بايد با تورم، اجارههاي سنگين و برگههاي مالياتي كه سالانه ميآيد مواجه شويم. مگر يك آموزشگاه موسيقي چقدر درآمد دارد كه با اين همه هزينه مواجه باشد. تمام برگهها و اسنادي كه خواستند را به وزارت ارشاد داديم و قرار بوده كه آنها با مديران اداره ماليات صحبت كنند و به نتايجي برسند و همچنان اين مساله در هالهاي از ابهام است. نكته ديگري كه بايد تاكيد كنم، اعمال سليقهاي است كه ادارات ماليات دارند و در هر منطقه به يك شكل عمل ميكنند. اخيرا اتفاقي افتاده كه اگر بدهكار باشي ممنوعالخروج ميشوي البته هنوز قانون آن براي همكاران ما اعمال نشده ولي همه اين مسائل ترس و اضطراب ايجاد ميكند. يك هنرمند با حساسيت و مشكلاتي كه دارد، در حوزه هنر كارآفريني ميكند و استاداني را براي تدريس جذب ميكند، چرا بايد با اين همه مشكل روبرو باشد. »
او ادامه ميدهد: «در طول سالها، دليل معافيت آموزشگاههاي موسيقي از ماليات اين بوده كه دخل و خرجها با يكديگر همخواني نداشته و خرجها بيشتر بوده كه ارزش گرفتن ماليات دادن نداشته است. ما از كف ۸، ۹ميليون تا ۱۲۰ميليون تومان ماليات داشتيم. مگر عايدات يك آموزشگاه موسيقي براساس مخارج و دستمزدهايي كه كسب ميكند و با توجه به درصدي كه آموزشگاه به استادان، به اجاره مكان و... ميدهد چقدر است كه براي اين امر فرهنگي بايد ماليات هم بدهد. بايد يك وحدت رويه در اين زمينه وجود داشته باشد يا اينكه مركز مشخصي براي سياستهاي مالياتي آموزشگاههاي موسيقي پايهگذاري شود تا اين اندازه با تشتت آرا و اتفاقاتي كه در حال حاضر وجود دارد، مواجه نباشيم و همه به يك امنيت شغلي برسند. در حال حاضر هم با وزير ارشاد و معاونت فرهنگي، رييس مركز گسترش امور هنري و امور آموزشگاههاي هنري صحبتهايي شده كه آنها وعده پيگيري دادهاند و نامهنگاري كردهاند اما مساله اينجاست كه همه اينها انجام ميشود ولي متاسفانه هنوز نتيجهاي نداده است. پيشنهاد ميشود همانگونه كه براي مراكز سينمايي مركز مالياتي متمركز وجود دارد و همه تصميمگيريها و مراجعات در يك جاست؛ براي آموزشگاههاي موسيقي نيز مركز مالياتي متمركزي در نظر گرفته شود تا سياستهاي مالياتي نيز متمركز و به دور از هرگونه اعمال سليقه شده و اين موضوع به شكل واحد مديريت شود.»
ساز مخالف شهرداريها
بابك بنيحسيني يكي ديگر از آموزشگاهداران هم اينطور از مشكلات آموزشگاهها ميگويد: «در چند سال اخير مشكلاتي از طرف شهرداريهاي مناطق ايجاد شده؛ از اتفاقاتي كه در چند سال اخير روي داده، گذاشتن بلوك روي درهاي ورودي اين مراكز هست كه بعضي از آنها بدون نامه كتبي، بدون تذكر و اخطار بوده و به صورت سلبي و با رفتارهاي قهري پيش آمده كه به تبع بسيار بد و ناخوشايند است. مهمترين عاملي كه وجود داشته و همچنان در برخي مواقع به چشم ميخورد، ممانعت از فعاليت آموزشگاههاي آزاد هنري در اماكن مسكوني است كه طبق مصوبهاي كه در مجلس شوراي اسلامي بوده اين موضوع به صورت كلي و طبق قانون حل شده بود. به اين شكل كه فعاليت آموزشگاههاي آزاد هنري در اماكن مسكوني در صورتي كه شاكي خصوصي و مزاحمتي براي همسايهها وجود نداشته باشد، بلامانع است. اما به كرات ديدهايم كه شهرداريها مراجعه كردهاند و به مدير مسوول گفتهاند كه بايد سند را اداري كنيد و با توجه به اينكه بسياري از آموزشگاههاي آزاد هنري به صورت استيجاري هستند، مالك از تمديد قرارداد به اين آموزشگاه ممانعت كرده است. در سالهاي گذشته و در سال ۱۴۰۱ توسط معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي جناب آقاي دكتر سالاري و مديركل دفتر آموزش هنر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي آقاي دكتر اسماعيلي نامهنگاريهاي دوباره با شهرداريها انجام شده و تذكرات و بندهاي قانوني يادآوري شده تا آموزشگاهها بتوانند در اماكن مسكوني فعاليت خود را ادامه دهند و مورد آزار شهرداريها قرار نگيرند. مورد دوم اعمال سليقهاي عوارض براي تابلوهاي آموزشگاههاست. شوراي شهر تهران مصوبهاي را مبني بر گرفتن عوارض از تابلوهاي كسبوكار، تصويب كرد و با توجه به شكايتهاي متعدد اين مصوبه به ديوان عالي ارجاع داده شد و ديوان عالي با قطعيت و جديت مصوبه شوراي شهر را باطل و مردود اعلام كرد ولي دوباره در سال جاري ما به چندين مورد برخورد كرديم كه شهرداري مجددا شروع به صدور برگه مالي و دريافت هزينه از تابلوهاي تبليغي را كرده است. متاسفانه شهرداري بعضي از مناطق، خودسرانه اقدام به اين كار ميكنند. البته مشابه اين مشكلات در ديگر استانها هم ديده ميشود. خواهش ما برخورد غيرسليقهاي و قانوني با اين موضوعات است، موضوع اول اجازه فعاليت در اماكن مسكوني و موضوع دوم موضوع تابلوهاست. بر اساس راي ديوان عالي گرفتن هزينه تابلوها ممنوع و آن مصوبه شوراي شهر باطل شده اين تابلوها هم طبق راي ديوان عالي به عنوان تابلوهاي معرف آن شغل محسوب ميشود نه فقط براي مراكز فرهنگي - هنري و آموزشگاههاي آزاد هنري بلكه براي تمام مشاغل به عنوان تابلوهاي معرف استفاده شده و گرفتن عوارض از تابلو ممنوع است. مورد سوم الزام بعضي از همكاران ما به تبديل سندهاي مسكوني به سندهاي اداري و دريافت وجههاي گزاف از آنها بوده به خاطر فعاليتي كه داريم اين هم به صورت سليقهاي اعمال شده و خلاف قانون است.»
بنيحسيني ادامه ميدهد: «پيشنهاد ما همكاري منطقي بين سازمان فرهنگي- هنري شهرداريها و آموزشگاههاي موسيقي است. اين همكاري طبق مضمون عنواني كه اين نهاد يدك ميكشد ضروري است. همچنين بسياري از آموزشگاهها در كوچهها و خيابانهاي فرعي فعاليت ميكنند و خواستار اين هستيم كه اجازه نصب تابلوهاي معرف در خيابانهاي اصلي داده شود.»
مشكلات دوچندان براي آموزشگاههاي شهرستاني
همانطور كه در گزارش نيز اشاره شده، آموزشگاههاي موسيقي با مشكلات بسياري روبرو هستند؛ مواجهه آموزشگاهها با مشكلات مختلف براي افرادي كه در شهرستانهاي كوچكتر فعاليت ميكنند، به مراتب دشوارتر است. دوري از نهادهاي تصميمگير و همچنين تعداد كم آنها نسبت به مراكز پيگيري مشكلات را براي آنها سختتر ميكند. در اين زمينه پوريا فتحي يكي ديگر از آموزشگاهداران اينطور به «اعتماد» ميگويد: «در ابتدا از مجموعه محترم اعتماد كه زبان گوياي قشري مغفول در اين سرزمين شده تشكر ميكنم؛ قشري كه هنوز با مساله حرام و حلال، مشروع و نامشروع و سره و ناسره كارش مواجه است؛ ابتداي صحبتهايم بگويم كه امروز شايد پركاربردترين واژه همين واژه مشكل باشد. مشكلات هنرمندان جداي از آحاد مردم نيست. مشكل اين قشر نيز به تبع جامعه، گراني، تورم و مسائلي كه گفتن آن توماري ميشود، است. قطعا مسوول همه اينها در درجه اول حاكمان و تصميمگيران هستند. قدم اول براي رفع اين معضلات مشكلآگاهي است و قدم بعد مشكلگشايي است. اما وقتي به نظر مسوولان، همهچيز عالي و شهد و شكر است، وقتي اصلا آنها مشكلي نميبينند و هنوز از مرحله اول گذر نكرديم، معلوم است كه به مرحله دوم نيز نخواهيم رسيد.»
فتحي عنوان ميكند: «همكاران من به كرات درباره مشكلات گفتهاند. حتي خود مسوولان ادارات ارشاد هم آنها را ميدانند. مشكلاتي اعم از ميزان ناچيز شهريه تصويبي كه به آموزشگاهها ابلاغ ميشود و در مقابل اجارههاي بسيار بالا، هزينههاي گزاف و استهلاك لوازم كه با آن روبروييم. از طرفي با مدرسان كار نابلد و بيتعهد، هنرجويان پرتوقع كه خود نيازمند آموزش و فرهنگسازي است. در كنار همه اينها ماليات سنگين و سنگهايي كه شهرداريها پيش پاي ما مياندازند كه هر كدام را اگر بخواهم توضيح دهم، تبديل به مثنوي هفتاد من ميشود. به همه اينها همكاران من حتما اشاره كردهاند اما من به نكتهاي ميخواهم اشاره كنم و آن درباره گفتوگوست. زبان تعامل مسوولان با قشر هنرمند اعم از مديران آموزشگاه و هنرمندان كه طبيعتا از هم جدا نيستند، وجود ندارد. نه زبان موسيقي و نه زبان اعتراض هيچكدام اثر نكرده است. اكنون ما نيازمند گفتوگو در هر حيطهاي از جمله مشكلات موجود در موسيقي هستيم. لازمه هر تغيير و دگرگوني گفتوگو است. سخنراني آقايان مسوول و نصيحت آنها براي ما گفتوگو نيست؛ اينها فقط نمايش است. متاسفانه زبان نامهنگاري مسوولان ما با مسوولان آموزشگاهها، جز تهديد چيز ديگري نيست. در صورتي كه زبان هنرمند زبان گفتوگو و تعامل است. لازمه گفتوگو با هنرمند در درجه اول به رسميت شناختن آنهاست. مخصوصا كه در حيطه موسيقي در بلاتكليفي عظيمي به سر ميبريم. گفتوگو در شرايط برابر و در درجه بعد تحمل شنيدن حرف متفاوت است. اين تعامل را مسوولان بايد داشته باشند. كدام مشكل ميتواند بدون زبان گفتوگو حل شود. ما نميتوانيم قشر هنرمند را ناديده بگيريم. جامعه بدون هنرمند جامعه ورشكستهاي خواهد شد. هر توسعهاي لازمه اجماع است و هنرمندان جمعيتي به صورت، قليل و به معني كثيرند. چرا بايد شنيده نشوند؟»
فتحي بهطور اخص به موضوع مشكلات آموزشگاههاي دور از مراكز ميپردازد: «مشكلات در شهرستانها به شكل كلي و عمده متفاوت نيست و مشكلات در تمام نقاط كشور يكسان است اما دوري از مركز و عدم دسترسي به كانون تصميمگيريها به نوعي ما را تحت فشار بيشتري قرار ميدهد و عملا خيلي وقتها نقشي در تصميمگيريها نداريم و فقط به عنوان تماشاگر هستيم. نكته ديگر مجوزهاي بيقاعده يا فعاليتهاي بدون مجوز است. يعني مجوزي كه بدون كارشناسي و بدون در نظر گرفتن ظرفيت داده ميشود. مازندران را در نظر بگيريد در قسمت موسيقي كلاسيك غرب واقعا معلم نداريم شايد موسيقي اصيل تعداد بيشتري باشد ولي مگر يك شهرستان مثل قائمشهر چند مدرس قابل دارد كه نزديك به سي آموزشگاه مجوز داده شده ؟چطور اين آموزشگاهها ميتوانند معلم خوب جذب كنند؟ از طرفي در منطقهاي مانند مازندران اجارهها حتي از بسياري از مناطق ديگر حتي گاه از تهران بيشتر است. در صورتي كه جمعيت هنرجويان اينجا با جمعيت هنرجويان تهران قابل مقايسه نيست. تمام اين مسائل دست به دست هم داده تا مشكلات ما دوچندان شود و ادامه راه با ترديد و دشواري طي شود.»
برخوردهاي سياسي با محلهاي ترويج هنر
مضاف بر همه مشكلاتي كه به آن اشاره شد، موضوع حمايتهاي معنوي است. متاسفانه هنر چوب دو سر سوز است و در اين ميان موسيقي با شرايط دشوارتري روبرو است. روايت اين قصه را با مصداقي از سرنوشت يك آموزشگاه هنري موسيقي بيان ميكنيم كه ۵۶ روز پلمب و تعطيل بود. در اعتراضات اخير، هادي سپهري از هنرمندان موسيقي كشور بازداشت شد و اكنون به قيد وثيقه آزاد است؛ آموزشگاه او نيز پلمب شد و بيش از 30 مدرس و دهها هنرجو بلاتكلیف شدند و اكنون آموزشگاه با اجازه دادستاني، از صفر شروع به فعاليت كرده است! سوال اينجاست كه فارغ از مسائل سياسي و حقوقي - كه مجال سخن گفتن از اين موضوعات در اين گزارش نيست- يك نهاد فرهنگي - هنري كه محل ارتزاق عدهاي است، چرا بايد تعطيل شود. اگر بر فرض هم بر يك شخصِ حقيقي اتهامي وارد است، آيا كل مجموعه او بايد تعطيل شود؟ گفته ميشود كه اين مشكلِ آموزشگاههاي ديگري هم بوده است؛ اما به دليل شرايط موجود آنها حاضر به مصاحبه نشدند. بايد از كدام نهاد درخواست حمايت از آموزشگاههايي كه محل ترويج فرهنگ و هنر است، كرد وقتي كه خود نهادهايي كه بايد حامي باشند، برخورد قهري دارند. در نهايت چرا بايد آموزشگاههاي هنري كه بخشي از نيازهاي فرهنگي و هنري جامعه را بر دوش ميكشند و در عين حال نسبت به بسياري از مشاغل عايدات چنداني ندارند، با اين تهديدها و فشارهاي مادي و معنوي روبرو باشند؟ پرسش آنها اين است: چه نهادي پاسخگوي امنيت شغلي است؟