راه پرمخاطره عبور از پرخاشگري منفعل
پيشنهاد مدرسه زندگي آلن دوباتن در موقعيتهايي كه از دوست و آشنا و همكار عصباني شدهايم
روناك حسيني
تقريبا همه ميدانند كه پرخاشگري منفعل، استراتژي ايدهآلي براي موقعيتهاي ناخوشايند زندگي نيست. ميتوان در تاييد اين ايده، چندين دليل شمرد، از جمله اينكه اين برخورد، براي سلامتيمان خوب نيست، از بيرون خوب به نظر نميرسد و فضاي ناخوشايندي در خانه، محل كار يا هر جاي ديگر ايجاد ميكند. ميدانيم اين واقعا چيز جالبي نيست كه بعد از يك اتفاق ناخوشايند بگوييم «نه، من حالم خوبه» و بعد در حالي كه ذهنمان حسابي آشفته است، فضا را ترك كنيم يا اينكه لبخندي تصنعي بزنيم و در حالي كه با عصبانيت تمام در دلمان چيز ديگري ميخواهيم، بگوييم: «خوب، اينجوريه ديگه...».
براي اينكه بتوانيم پرخاشگري منفعل را كنار بگذاريم و با روش ديگري با مسائلي كه ناراحتمان ميكند برخورد كنيم، اول بايد دركي همدلانه از دليل اين رفتار داشته باشيم. اولا اينكه اين رفتار در نوع خود، رفتاري تكامليافته در مقابل رفتاري ديگر است: حركتي است معقول در برابر خشم كور. ما خشم منفعل را انتخاب كرديم، چون در مراحل اوليه رشدمان دريافتيم كه نبايد از روي خشم، بساط شلوغكاري راه بيندازيم. ما احتمالا از طريق بزرگترها، متوجه شديم كه لگد زدن يا گاز گرفتن ايده بدي است. از كشيدن مو منصرف شديم. از پرتاب خطكش يا لنگه كفش دست كشيديم. پيش از آنكه پرخاشگري منفعل را نقد كنيم، ابتدا بايد اين را در نظر بگيريم كه به طريق خود، نوعي پيشرفت بوده است.
بنابراين در قدم اول، راه بالغانه برخورد با پرخاشگري منفعل اين است كه عقبگرد نكنيم و احيانا به برونريزي پرخاشگرانه اوليه بازنگرديم. ميتوانيم چيزي بسيار شگفتانگيز و موقعيت رواني پيشرفتهتري را انتخاب كنيم: نسبت به آنچه رنجمان ميدهد، آسيبپذير شويم. ما زماني ميتوانيم از موقعيت پرخاشگري منفعل گذر كنيم كه سعي كنيم به جاي اينكه به رخ طرف مقابلمان بكشيم كه چقدر آدم افتضاحي است، روشي منطقيتر پيش بگيريم كه احتمال موفقيت بالاتري هم دارد: به طرفمان بگوييم كه چطور باعث شده احساس خفيف و زخمخورده بودن بهمان دست بدهد. مادامي كه طرف مقابلمان را با عباراتي ناخوشايند متهم ميكنيم، آنها هم بدون هيچ ردي از پشيماني يا عذاب وجدان، با ما مقابله خواهند كرد. ما حريف جدلمان را خودخواه خطاب ميكنيم، او خواهد گفت كه اتفاقا بيش از حد مهربان و بخشنده بوده است. ما به طرفمان ميگوييم كه چقدر رقتانگيز است، او به ما يادآوري ميكند كه چه روحيه والا و اصيلي دارد. ما به او ميگوييم كه آدم واقعا افتضاحي است، او ميگويد كه ما از كنترل خارج شدهايم و داريم غيرمنطقي رفتار ميكنيم.
بهتر است از اين روش غيرسازنده كه به طرفمان بفهمانيم واقعا چه كسي است دست برداريم و به جاي آن روي چيزي تمركز كنيم كه بيبرو و برگرد اغلب در آن ماهريم: پرده برداشتن از احساسي كه او در ما ايجاد كرده است.
اگر كسي را ظالم خطاب كنيد، هزار دليل ميتراشد كه خلافش را ثابت كند. به جاي اين كار مثلا ميتوان گفت كه چطور رفتاري ما را ترسانده، در اين صورت احتمال زيادي وجود دارد كه طرف سكوت كند. در تماس تلفني به فردي بگوييد كه غيرقابل اعتماد است، به شما خواهد گفت كه اينطور نيست و اتفاقا زيادي قابل اعتماد است. در عوض ميتوانيد بگوييد ماهيت غيرقابل پيشبيني برخي رفتارهايش حقيقتا شما را نگران ميكند، در اين صورت ممكن است وقتي اوضاع آرامتر شد، حرفتان را درك كند.
ما ميتوانيم حريفان خود را نه با حمله به آنها، بلكه با نشان دادن صدمهاي كه به ما زدهاند، خلع سلاح كنيم. بايد بگوييم رفتارشان باعث شده به اندازه كودكيمان احساس آسيبپذيري كنيم، اينكه احساس امنيت نميكنيم و اميدهايمان بر باد رفته و عميقا احساس يأس و شكست ميكنيم. در نهايت اين هميشه آسيب و زخم ماست كه اساس خشم است. با برملا كردن اينكه تا چه اندازه آسيب ديدهايم و درد كشيدهايم، به جاي بازي بيهوده و احتمالا بيپايان با مظاهر مخرب آن، به ريشه و علت اصلي ناراحتيمان ميرسيم.
چرا اين كار بسيار سخت به نظر ميرسد؟ زيرا اينكه به كسي كه به ما صدمه زده، بگوييم كه واقعا چقدر به ما آسيب رسانده، بسيار بيپروا و خلاف عقل سليم به نظر ميرسد. اقدام تكانشي در برابر كسي كه به ما آسيب رسانده، تلاش براي صدمه زدن متقابل به او است. آخرين چيزي كه ميخواهيم، اين است كه وقتي مورد حمله قرار ميگيريم، آسيبپذيرتر شويم. اگرچه اين رفتار احتمالا طبيعيتر به نظر ميرسد، اما فقط عذابمان را طولانيتر ميكند. اگر ميخواهيم ديگران دركمان كنند، بايد صداقت پيشه كنيم. ميتوانيم بار بعد كه در خانه يا محل كار در موقعيت خشم قرار گرفتيم، در غياب پرخاشگري يا پرخاشگري منفعل، به سوي حريفمان برگرديم، كلمات عريان، قدرتمند، غمگين و آرام خود را آماده كنيم و با سلاحي جديد و تقريبا تسليمناپذير با او مواجه شويم: «احساس خيلي بدي دارم چون...».