امروز گاليله به دادگاه ميرود
مرتضي ميرحسيني
داستان حضور گاليله در دادگاه تفتيش عقايد يكي از مشهورترين ماجراهاي تاريخ است. تلقي عمومي اين است كه جرم او متفاوت ديدن جهان و به چالش كشيدن آموزههاي آن روز كليساي كاتوليك بود. اما آيا واقعا چنين بود؟ بايد به اوايل قرن هفدهم ميلادي برويم و روايتمان را از فلورانس ايتاليا شروع كنيم، شهري كه گاليله در آن رياضيات تدريس ميكرد. آن زمان اشراف فلورانس از او پشتيباني ميكردند و زندگياش نه بدون حاشيه، اما كمدردسر ميگذشت. روزي از روزها، حين تفكر با نظريهاي كه كوپرنيك (ستارهشناس لهستاني) حدود يك قرن قبل از او پيش كشيده بود درگير شد و به ترديدهايش درباره محوريت زمين در عالم و گردش همه سيارات حتي خورشيد دور سياره ما، فرصت جولان داد. ميدانست جايي از كار ايراد دارد و احتمالا اين زمين است كه دور خورشيد ميچرخد و باور به گردش خورشيد دور زمين درست به نظر نميرسد. هرچه بيشتر مطالعه و تفكر كرد، بيشتر به درستي نظريه كپرنيك مطمئن شد.اما نميتوانست آموزههاي كليسا را - كه به ادعاي كشيشها به متن كتاب مقدس تكيه داشتند - زير سوال ببرد. نميدانست كدام طرف ماجرا بايستد. سال 1615 نوشت «ممكن است روشي كه من با آن ميتوانم با سرعت و اطمينان نشان دهم كه موضع كوپرنيك با كتب مقدس مغايرتي ندارد، براي اثبات حقانيتش، و اينكه عكس آن نميتواند معتبر باشد، به هزار دليل نياز داشته باشد. اما از آنجا كه دو حقيقت نميتوانند مغاير هم باشند، لازم است كه تئوري او و كتب مقدس موافق هم باشند.» دفاع او از نظريه كپرنيك براي كليسا چندان اهميتي نداشت، اما كوشش او در تفسير متون مقدس و رسيدن به برداشتي متفاوت با برداشت رسمي - و ارايه تفسيري كه با نظريه كوپرنيك سازگار باشد - براي متوليان دادگاههاي تفتيش عقايد تحملشدني نبود. همينها هم بودند كه پاپ را ضد گاليله تحريك كردند و پاپ (اوربان هشتم) به ماموران دادگاههاي تفتيش عقايد در رُم دستور داد افكار و نوشتههاي گاليله را به دقت بررسي كنند و احتمال بدعت و انحراف او را بسنجند. و بعد اگر معلوم شد كه او راه درست را گم كرده است، در دادگاه محاكمهاش كنند. ماموران كليسا نيز كه پيش از دستور پاپ به گناه و گمراهي گاليله باور داشتند، شواهد كافي را براي متهم كردنش رديف كردند و سال 1632 در چنين روزي او را براي حضور در دادگاه تفتيش عقايد به رُم فراخواندند. دانشمند بزرگ آن زمان 68 سال داشت و بيمار بود. البته متفاوت با اغلب متهماني كه در چنين دادگاههايي حاضر ميشدند چندان به او سخت نگرفتند. او نيز قول داد ديگر درباره اصول كپرنيك و رد مركزيت زمين صحبت نكند و از كوشش براي تفسير متون مقدس - كه مقدمه دگرانديشي و عملي بدعتآميز تلقي ميشد - دست بكشد. ماموران پاپ نيز قولهاي گاليله را باور و آزادش كردند. به فلورانس برگشت. قولي كه به قاضي دادگاه تفتيش عقايد داده بود ناديده گرفت و كتاب «گفتوگو» را نوشت كه در آن سه نفر درباره مساله احتمال مركزيت خورشيد باهم بحث ميكنند. بار ديگر به رُم «دعوت» شد و دوباره درباره آنچه به آن باور داشت به ماموران دادگاه تفتيش عقايد توضيح داد. گويا اينبار مثل گذشته با او مهربان و ملايم نبودند. نوشتهاند جسمش را كه نه، اما ذهن و روحش را شكنجه كردند و او را از «انحرافي» كه گرفتارش شده بود نجات دادند. به گفته خود گاليله «سرانجام به عنوان كاتوليكي راستين مجبور شدم از نظرم برگردم و براي مجازات، كتابم ممنوع شد.» پنج ماه در رُم ماند و سپس به جاي فلورانس كه گرفتار طاعون شده بود، به سيينا رفت و مدتي آنجا مقيم شد. اواخر عمرش را در فلورانس در حبس خانگي زندگي كرد. بعدها باور گاليله جزو بديهيات علم شد، اما چنان كه دبورا بكراش در كتاب «تفتيش عقايد» مينويسد كليسا با همين روشها و رويهها خودش را به انحطاط كشاند و با لجاجت و پافشاري در كارهاي نادرستي مثل برگزاري دادگاه تفتيش عقايد، روند زوال و بياعتبارياش را تسريع كرد.