بابك احمدي
اوفليا، نام دختر بچهاي است كه همراهِ مادرِ باردار و ناپدرياش (يك نظامي فاشيست) در روزگارِ جنگهاي داخلي دورانِ ژنرال فرانكو زندگي ميكند. اوفليا روزي توسط حشرهاي به «هزارتو»يي اسرارآميز هدايت ميشود، مسيري كه به دنياي زيرزميني ميرسد. جهاني كه دخترِ جوان با يك «فائون» آشنا ميشود و در دنياي خيال و واقعيت ماجراهايي را پشت سر ميگذارد. كارگردان در پايانِ فيلمِ خود، دو خط خيالي و حقيقي زندگي شخصيتِ اوفليا را به يكديگر پيوند ميزند. اين مقدمه قدري غلطانداز به نظر ميرسد؛ گزارشِ پيشِ رو درباره سينما نيست، بلكه به ميانجيِ «اوفليا» اين كاراكترِ معمولا فرعي خوانده شده نمايشنامه «هملت»، قصد دارد به تئاتر متصل شود. شخصيتي كه احساساتِ عاشقانهاش در هزارتوي روانِ پريشانِ معشوق گم شد و او درنهايت راه رهايي را در خودكشي ديد. به اين اعتبار من «هزارتوي پن» ساخته گيرمو دل تورو و پيوندش به تئاتر را مثال گرفتم براي توصيفِ وضعيتي كه گروههاي تئاتريِ عاشق تا دريافتِ امضاي مجوزِ اجرا و احضار كاراكترها روي صحنه طي ميكنند؛ جايي كه در وادي عمل، هزارتوي «پن» به هزارتوي پِن (قلم)! بدل ميشود. جمع شدنِ افراد، تشكيلِ گروه، پرداختِ هزينههاي متفاوت، پشتِ سر گذاشتنِ چند ماه تمرين در شرايطِ دشوارِ اقتصادي-اجتماعي و درنهايت ساختنِ يك اجرا با انگيزه حضور روي صحنه و ملاقاتِ تماشاگران، مجموعه اينها رانهاي طلب ميكند كه الزاما هميشه و هر روز پابرجا نيست. وقتي هست بدون حمايت به نتيجه نميرسد، يعني همهچيز -براي اين عده- ازدست ميرود. خودتان را كارگردان، نويسنده، بازيگر يا طراح تئاتري درنظر بگيريد كه مدتها است به ساختن براساس متن فكر ميكند، حتي احتمال دارد متني در كار نباشد؛ يك ايده اوليه، يك تِم، يك عكس كافي است. انسانها بدونِ متن هم ميتوانند دورِ هم جمع شوند و به ساختن چيزي فكر كنند. ميتوانند خشت روي خشت بگذارند، بنايي شكل دهند و با حركت دادن تنهايشان در محيطِ سازه و خارج كردنِ آوا از دهان در دلِ شب انرژيِ خاصي به وجود بياورند. به بدنِ تنهايتان در سردآبي قديمي فكر كنيد، وقتي براي اولينبار رو به محيطِ تاريك و نامتناهي دهان باز كرديد و گفتيد: «هااء...، آا...، آآاا...» و به هام و پژواكِ بازگشتِ صدا گوش سپرديد.
دالانِ مجوز
فرض كنيد اواسط بهمن 1401 است و شما براي آماده شدنِ كار بايد چندين هفته تمرين كنيد، (اگر آنچه قصد تجربهاش را داريد حداقل چند ماه يا چند سال! تمرين نياز نداشته باشد)، ممكن است زمان و انرژي زيادي صرف نوشتن يا ترجمه نمايشنامه كرده باشيد؛ اگر نمايشنامهاي در كار باشد. قدري فراست لازم است كه انتخاب بازيگران/ اجراگران، طراحان (صحنه، موسيقي، گريم، لباس، گرافيك و غيره) بهصورت موازي حركت كند. كارگردان بايد دستيار و برنامهريزِ آشنا به امور دراختيار داشته باشد، يك نيروي حرفهاي. تازه اگر دسترسي به پلاتوي تمرين ارزانقيمت در تاريخهاي مدنظرِ گروه امكانپذير شود، كرونا نيايد، اعتراض اجتماعي نباشد و كارها به هر دليلِ مترقبه و غيرمترقبه نخوابد، اينجا شما و گروهتان در بهترين حالت اواسطِ فروردين 1402 آماده مواجه شدن با اعضاي شوراي نظارت هستيد. بدون دريافت امضاي تمام بازبينها (شامل 3 تا 5 نفر) آنچه ساختهايد، امكان زندگي صحنهاي به دست نميآورد و در نگاه كلاسيك و مرسوم، جنيني است هرگز زاده نشده، يك مُرده!
نكته نخست: پيش از هر اقدام مانعي بزرگ پيش پايتان قرار دارد. بدون داشتن نوبت اجرا در يك سالن نمايشي، آنچه ساختهايد اصلا بررسي نخواهد شد. بنابراين قبل از ارايه هرگونه درخواست اجرا، بايد بتوانيد مدير يكي از سالنهاي خصوصيِ گرانقيمت يا دولتيِ پر از اما و اگر را قانع كنيد.
شوراي نظارت چه ويژگيهايي دارد؟
براساس مصوبههاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، اعضاي «شوراي مركزي» نظارت بر نمايش در اداره كل هنرهاي نمايشي بايد حايز ويژگيهاي زير باشند:
1- دو نفر كارشناس داراي بينش و اطلاعات اسلامي، آشنا به امور هنري و نمايشي به تاييد رييس سازمان تبليغات اسلامي.
2- يك نفر كارشناس داراي بينش سياسي و اجتماعي.
3- سه نفر كارشناس ارشد تئاتر با مدرك حداقل كارشناسي ارشد رشته تئاتر يا داراي حداقل 10 سال سابقه كار حرفهاي در عرصه هنرهاي نمايشي.
مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي (به رياست رييسجمهور) اما 4 تبصره دارد كه در ميان آنها، دو مورد (تبصرههاي سوم و چهارم) جالب و قابل تامل است:
سوم؛ رييس گروه نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي «بدون حق راي» دبيري شورا را برعهده خواهد داشت.
چهارم؛ منظور از كارشناسان تئاتر، كساني هستند كه ضمن داشتنِ «حسن شهرت در عرصه تئاتر»، داراي سوابق روشن آموزشي و پژوهشي و «تجربيات موثري» در اين زمينه باشند.
نكته نخست: از آنجا كه گزارشِ پيشِ رو رويكردي توصيفي دارد، قضاوت و پاسخ به اين پرسش را كه شوراي نظارت بهويژه در سالهاي اخير چه اندازه براساس مصوبههاي شورا رفتار كرده برعهده خوانندگانِ فهيم و گروههايِ تئاتري واگذار ميكند.
اطلاعاتِ گروهها كجا ميرود؟
از اين مرحله به بعد با منظومه خاص و ويژهاي سر و كار داريد. بايد پيديافِ نمايشنامه، نام، نام خانوادگي و كد ملي تمامي اعضاي گروه (نويسنده، كارگردان، دستيار كارگردان، طراح صحنه، گريمور، بازيگران نمايش و غيره) را دراختيار مدير سالن قرار دهيد و او نيز موظف است «اطلاعات» را روي سامانه اينترنتي متصل به وزارت ارشاد و -احتمالا- سازمان ثبت احوال كشور بارگذاري كند. رويه ياد شده چند سالي است با كيفيتهاي متفاوت اجرا ميشود، حتي پيش آمده كه به دوران آنالوگ و ارايه درخواست حضوري بازگشتهايم؛ مثل اسفند 1400 كه پرتال وزارت ارشاد و سيستمهاي داخلي كاركنان اين نهاد با حمله هكري مواجه شد.
به گفته بعضي مديرانِ دستانداركارِ سالنها كه نخواستند نامشان فاش شود، اطلاعاتِ گروههاي تئاتري براي بررسي عدم سوءپيشينه دراختيار نهادهاي مربوطه قرار ميگيرد و نتيجه فقط به شوراي نظارت ابلاغ ميشود. نمايشنامه نيز از طريق همين سامانه به دست اعضاي شوراي نظارت ميرسد. يكي از نمايشنامهنويسان و كارگردانان شناخته شده تئاتر در اين باره به «اعتماد» گفته است: «گاهي امكان دارد نمايشنامهاي قبل از خوانده شدن رد شود؛ يا نمايشي بدون ارايه دلايل واضح مجوز نگيرد، اگر ارتباط و آشنا داشته باشيد، بعد از مدتي سماجت متوجه خواهيد شد كه مثلا نام نويسنده نمايشنامه در ليست سياه بوده و كل كار به همين دليل رد شده است.» گفتههايي كه با مراجعه به متن انصراف محمد رضاييراد (27 مرداد 1400) تاييد ميشود:
«از اوايل سال جاري و در كمال تاسف با ادعاي ممنوعيت كاري سركار خانم نغمه ثميني مواجه شدهايم كه البته قانوني بودن آن محل ترديد است؛ زيرا در شرايطي كه هيچ اتهامي براي ايشان در هيچ دادگاهي به اثبات نرسيده و حتي خودشان هم از دلايل اين ممنوعيت كاملا بياطلاع بوده و هنوز امكان پاسخگويي به ابهامات احتمالي را نداشتهاند، چطور يك دستگاه اجرايي ميتواند حكم به مجازات ممنوعيتِ كاري يك هنرمند داده و او را از حقوق اوليه و بديهي خود محروم كرده باشد؟ در چنين شرايطي ما به لحاظ اخلاقي و حرفهاي هرگز شريك حذف نام همكارمان نخواهيم شد.» نمايش «نميتونيم راجع بهش حرف بزنيم» ساخته سال 1396 به كارگرداني جابر رمضاني با تغييرات بسيار در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه رفت. تغييرات به حدي بود كه گروه با تغيير نامِ نمايش به آنها واكنش نشان داد.
نكته دوم: ليستِ سياهِ شورايِ نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي ظرف يك سالِ اخير بهروز شده كه در صورت لزوم با جزييات و اسامي افراد (شامل نمايشنامهنويسان و كارگردانان) قابل انتشار است.
موارد شانزدهگانه يا چهاردهگانه موانع اجرا!
«شوراي عالي انقلاب فرهنگي» به استناد تبصره 1 ماده 3 «سياستهاي هنرهاي نمايشي» مصوب 1378 مقصود خود از نمايش را «اجراي هرگونه نمايش ايراني و خارجي، از جمله نمايشهاي مذهبي، سنتي، شاديآفرين و تفريحي با زمانهاي كوتاه، متوسط و طولاني» توصيف ميكند. اين شورا ضوابط نظارت بر نمايش و صدور پروانه (مصوبه جلسه 461 مورخ 1379) را در قالب متني كه نسخه كامل آن روي خروجي مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي موجود است، به شرحي كه در ادامه ميآيد منتشر كرده. براساس مصوبه مورد اشاره، موانع قطعي دريافت مجوز اجراي آثار نمايشي 14 مورد است، درحالي كه با مراجعه به فرمِ معروف به «سه برگي» درخواست اجراي نمايش مصوب «شوراي ارزشيابي و نظارت اداره كل هنرهاي نمايشي»! شما با 16 مورد مواجه ميشويد و البته تغييرِ بعضي واژهها كه ماهيت و بارِ حقوقي دارند.
براي نمونه در ماده 1 مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي ميخوانيم: «انكار، نفي، مخدوش كردن يا اهانت به اصول و فروع دين مقدس اسلام» ولي در ماده اول متن شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي اين موضوع دچار چرخش واژگاني شده كه آثار حقوقي متفاوتي ايجاد ميكند: «ضديت با اصول و احكام دين مقدس اسلام». بار معنايي و تفسيرپذيريِ واژه «ضديت» اينجا محل گفتوگو و پرسش جدي است.
همچنين در ماده 2 مصوبه شوراي عالي ميخوانيم: «اهانت به پيامبران الهي، ائمه معصومين(ع)، امام خميني(ره)، رهبر انقلاب اسلامي و مراجع تقليد»، اين مورد نيز در متن شوراي نظارت و ارزشيابي به «اهانت به مقدسات ديني» تغيير يافته است. آيا اهانت به «مقدسات» ديني ترم بسيطتري از آنچه شوراي عالي به صراحت آورده را دربر نميگيرد؟
يا در ماده 4 مصوبه ميخوانيم: «نااميدي نسبت به اصل نظام و انقلاب اسلامي»، اين مورد نيز در سهبرگي شوراي نظارت بر آثار نمايشيِ اداره كل هنرهاي نمايشي اينگونه تغيير داده شده: «ضديت با اصل نظام و انقلاب اسلامي». بياييد فكر كنيم كه گروههاي تئاتري در برخورد با ماده 4 مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي هيچ نقدي نداشته باشد، چگونه ميتوان پذيرفت كه «نااميد»سازي مساوي با «ضديت» درنظر گرفته شود؟!
نكته جالب سكوتِ مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي در مورد پوشش بازيگران در آثار نمايشي است ولي سهبرگي اداره كل هنرهاي نمايشي 1 بند به مواد 14گانه اضافه ميكند: «نحوه پوشش نامتناسب با قوانين و عرف». حال پرسش اين است كه آيا افرادي كه از سوي شوراي نظارت براي تماشا و امضاي مجوز اجرا تعيين ميشوند، همگي از پوشش «عرف» دريافت مشترك دارند؟
شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل همچنين بند ديگري به مواد مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي افزوده با اين محتوا كه: «مصرف سيگار و ساير مواد دخاني، نمايش مشروبخواري و استفاده از كلاهگيس و ساير آرايهها، بدون دليل و توجيه منطقي در چارچوب نيازهاي محتوايي و ساختاري نمايش» مانع صدور مجوز خواهد شد.
نكته سوم: موارد متعددي وجود دارد كه بهخصوص در اجراي اين ماده، برخوردهاي سليقهاي تبعيضآميزِ غيرقابلِ توجيهي صورت گرفته است.
بحث در اين باره كه موارد چهاردهگانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي چطور به مواد شانزدهگانه شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي تغيير يافته ميتواند بهطور جدي مورد بررسي قرار گيرد كه موقعيت ديگري ميطلبد.
انواع تعهدها دريافت خواهد شد
حضورِ صحنهايِ گروهِ نمايشي علاوه بر رعايت موارد يادشده، پيشنيازهاي ديگري نيز دارد؛ تحويلِ «مجوز رسمي مترجم يا نويسنده نمايشنامه»، «تعهد رسمي كارگردان جهت اجرا» با اين مضمون كه در جريان اجراها نبايد هيچ اتفاقي جز آنچه در «فيلم بازبيني» ضبط شده مشاهده ميشود، رخ دهد. (بايد درنظر گرفت كه تئاتر برخلاف سينما، يك اجراي هر شب زنده و متغير است)، «تعهدِ مديرِ سالن» مبنيبر اينكه بايد كنترل شوراي نظارت را روي شكل و شمايل نمايشي كه شوراي نظارت ديده را حفظ و مراقبت كند، (مديران سالنها موظف هستند از هر شبِ اجرا فيلمبرداري كرده و در صورت لزوم به نهادهاي مربوطه تحويل دهند). با رعايت تمامِ موارد ياد شده، كارشناسان پاي برگه مجوز را امضا ميكنند و با تحويل فيلم بازبيني (با هزينه گروه روي سيدي)، نماينده شوراي نظارت با نمايندهاي در سايتِ فروشِ بليت آثار نمايشي تماس ميگيرد و گروه ميتواند بليت بفروشد.
توجه! نمايش اگر از موسيقي زنده يا فيلم استفاده كند، اين مواد بايد جداگانه مجوز دريافت كنند. امكان دارد گاهي به گروه گفته شود كه از دفتر موسيقي معاونت امور هنري هم مجوز بياورد.
هيچ تضميني وجود ندارد
بياييد تصور كنيم گروه اجرايي از اين هزارتو عبور ميكند. پيش از اجراي نمايش روي صحنه، گروه بايد 3 سيديِ ديگر شامل متن نمايشنامه، عكسهاي مربوط به طراحي لباس بازيگران (به ويژه بازيگران زن) و مواد تبليغي (پوستر) را به شوراي نظارت تحويل دهد، اما به هرحال اينطور در نظر ميگيريم كه همه مراحل پشتِ سر گذاشته شده و گروه حالا ميتواند به ملاقات با تماشاگران و احيانا فروش بليت و دريافت يا بازگرداندنِ هزينههاي صورت پذيرفته اميدوار باشد. از اينجا به بعد گروهِ تئاتري به مدت 20 يا 30 شب، علاوه بر رعايت آنچه در بالا رفت، بايد منتظر حضور افرادي در هيات تماشاگر باشند كه كارشان لزوما تماشاگري به قصد لذت بردن از هنر يا نقد كيفي و فني نيست؛ آنها آمدهاند اصل موجوديتِ اجرا شدن يك نمايش را زيرِ سوال ببرند.
متعدد اتفاق افتاده كه نوشتهاي (معمولا بينام) در يكي از سايتهاي خاصِ همواره منتقدِ اصلِ فرهنگ و هنر يا دستكم گونهاي از هنرهاي نمايشي ناهمخوان با خواست، سليقه و دريافتِ گردانندگان اين تارنماها! منتشر شده و همين امر به دستورِ تعطيلي نمايشها انجاميده است. نمونه كم نيست، در اين زمينه نيز متنِ انصرافِ محمدِ رضاييراد راهگشا است: «طي چند ماه اخير و با تغييراتي كه در «اداره كل هنرهاي نمايشي» رخ داده است، متاسفانه بهكرات شاهد انتشار اخباري در مورد بازبينيها و مميزيهاي مجدد يا حتي توقيف موقت و توقف فروش بليت نمايشهاي در حال اجرايي بودهايم كه همگيشان با طي مراحل مختلف بازخواني و بازبيني، مجوز اجرا گرفته بودند؛ اين تضييعات آشكار گاه مستقيما از سوي شوراي نظارت اداره كل هنرهاي نمايشي و گاه -بنا به شنيدهها- با فشار دستگاههاي ديگر و حتي گاه به بهانه وجود شاكيان خصوصي انجام گرفته است. در چنين شرايطي اصلا از «امنيت شغلي» چه باقي ميماند؟ و كسب مجوز از شوراي نظارت اداره كل هنرهاي نمايشي و عبور از خوانهاي متعدد بازخواني و بازبيني، اگر تضميني براي اجراي بيمساله يك تئاتر نباشد، اصلا چه ارزشي دارد؟ حقيقتا انصاف بدهيد در شرايطي كه اداره كل هنرهاي نمايشي و شوراي نظارت توان تعهد به مجوز قانوني خود را ندارند، طي كردن مراحل متعدد بازخواني و بازبيني و كسب مجوز اجرا از شوراي نظارت نيز امري عبث بوده و اطمينان خاطري به همراه نميآورد.»
شوراي عالي انقلاب فرهنگي چه ميگويد؟
«محمدحسين ايماني خوشخو» معاون امور هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در دهه 80 و عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، سال ۱۴۰۰ (روز 24 آذر)، گفتوگويي انجام داده كه به اين برخوردهاي سليقهاي اشاره دارد.
«...موسيقي، هنرهاي تجسمي، هنرهاي نمايشي و سينما هر كدام دنيايي دارند. ممكن است كسي بگويد ساز خارجي ممنوع است، ديگري بگويد موسيقي جايگاهي ندارد، يك نفر بگويد همه عالم بايد با موسيقي پيوند بخورد و در نتيجه آشفتگي به وجود ميآيد، چراكه ما در نهاد بالادست، چارچوب مشخص نكردهايم. براي مثال، در دورههاي قبل فيلمهايي ساخته شدهاند و حالا ميبايست اكران شوند، اما با مشكلاتي مواجهند. همه اينها به اين دليل است كه سليقهها بهجاي آييننامه ميزان بودهاند. اگر خلأ چارچوب در هر كدام از حوزههاي هنر باشد، اين اتفاقات رخ ميدهند. بدترين اتفاق براي خالقان آثار هنري، بلاتكليفي است.»
بدعتهايي كه اندك اندك از راه رسيد
گروههاي نمايشي سالها است با اين بلاتكليفي دست و پنجه نرم ميكنند، آنها حقيقتا با برخوردهاي سليقهاي مميزان گوناگون مواجهند. محمد رضاييراد خطاب به مدير مجموعه «تئاتر شهر» (بخوانيد جامعه تئاتر ايران و مسوولان و دستاندركاران) ميگويد كه برخوردِ سليقهاي و تفسيرِ به راي، چطور در يك سالِ اخير ابعاد عجيب و غريبتري به خود گرفته است: «گويا اخيرا تغييراتي در تركيب اعضاي شوراهاي بازخواني و بازبيني شوراي نظارت رخ داده و در بدعتي تازه، جمعي از طلاب به جمع بازخوانان و بازبينان اين شورا پيوستهاند. از آنجا كه اين افراد تاكنون رسما به جامعه هنري معرفي نشده و هيچ اطلاعي از ميزان آشنايي و تجربه و تخصصِ احتمالي ايشان در زمينه تئاتر در دست نيست، طبيعتا اطميناني به درك صحيح آنان از ظرافتهاي متن و اجراي نمايش نيز وجود ندارد. هرچند مطمئنيم نظر هنرمندان در اين مورد براي مسوولان مربوطه هرگز محل اهميت و اعتنا نيست، با اين حال حق خود ميدانيم كه اين بدعتِ ناصواب را نپذيرفته، جداً نسبت به آثار سوءِ آن هشدار دهيم.» (همشهري آنلاين، 27 مرداد 1401)
استيضاحِ وزير، يك نمونه تاريخي
11 ارديبهشت 1378 برابر با اول مه 1999 عطاالله مهاجراني وزير فرهنگ و ارشاد وقت در دولت سيدمحمد خاتمي بهواسطه حملههاي چندجانبه نيروهاي سياسي رقيب، در جايگاه استيضاحشونده و پاسخگو به پرسشهاي متعدد نمايندگان مجلس قرار گرفت. او در آغاز بخش دوم دفاعيات خود در جلسه علني بعدازظهر بايد به پرسشهايي درخصوص «تئاتر» پاسخ ميداد، اتفاقي شايد يگانه در جهان. «آنچه كه به عنوان يك حادثه خيلي مهم اتفاق افتاد، اجراي نمايش «رابينسون كروزوئه» بود كه در آن دو مرد لباس خود را درآوردند و با لباس زير مقابل تماشاچيان حاضر شدند و مطبوعات نيز عكس آنها را چاپ كردند. تئاتر يك اجراي زنده است. در اجراي زنده، همواره امكان تخلف وجود دارد. همكاران ما به آقاي بهبودي، كارگردان نمايش، قبل از اجرا تذكر داده بودند كه لباس متناسب با عرف بپوشد. ايشان هم گفتند كه من عرف را ميدانم و اصلا، آخوندزادهام. وي خاطرنشان كرد كه «بهبودي» پسر حجتالاسلام بهبودي لنكراني، روحاني مقيم قم هستند، منتها پسرشان در آلمان زندگي كرده و حساسيتهايش جور ديگري بود. من خدمت آيتالله مكارم شيرازي رسيدم، نشريه «يالثارات» مقابل ايشان بود و عكس آن نمايش هم، با ماژيك مشخص شده بود. من توضيح دادم كه اين امر، تخلف بوده و با آن برخورد شده است. ايشان تعجب كردند و گفتند «عجيب است. اين قسمتش را به ما نميگويند»، اين تخلفي بود كه در محيط بسته اتفاق افتاد و غيرمعروف بود. شما اين تخلف را در تيراژهاي يكصد هزاري منتشر كرديد و آن را گسترش داديد. گاهي گسترشدهنده، مثل عامل است. آيا شيوه منطق و دين اين است كه اشكال را رفع نكرد و آن را در روزنامهها مطرح كرد؟»
مهاجراني به نمونه ديگري نيز اشاره ميكند، جايي كه نماينده سوالكننده حتي نسبت به محتوا و نام نمايشنامههاي مورد انتقاد خود اطلاع دقيق نداشته؛ او در پاسخ به انتقاد «حسيني نماينده رفسنجان ميگويد: «ايشان دو نمايشنامه را اشتباه گرفتند. دو نمايشنامه داشتيم كه نام يكي از آنها «كاتاگالي» بود، اين نمايشنامه هندي و با مضموني مذهبي بود كه اجرا شد و هيچ اشكالي نداشت. نمايشنامه ديگر «جنبش انفيه در كلكته» بود. آنچه كه از نظر آقاي حسيني «رقص» محسوب ميشد، در نمايشنامه «كاتاگالي» بود و نه نمايش «كلكته» و ساير استنادها را هم «تقريبا همينطور بسيار بيدقت» توصيف كرد.»
(توضيح «اعتماد»: نمايشي كه در گفتار وزيرِ اسبق «كاتاكالي» (و نه كاتاگالي)، نوعي فرم اجراگريِ سنتي و آيينيِ هندوستان است. كاتاكالي را بيشتر به عنوان يكي از هشت رقص سنتي و اصلي هندوستان ميشناسند. ولي زيرساختهاي نمايشي كاتاكالي سبب ميشود كه آن را زيرمجموعه نمايشهاي سنتي هندوستان نيز به حساب آورند. به اينگونه از اجراها در هند «رقص- نمايش» نيز ميگويند. كاتاكالي از دو واژه كاتها يا كاتا (Katha) به معناي داستان و كالي يا كالا (Kala) به معناي اجرا و نمايش تشكيل شده است). تبريك! نمايشِ شما با گذشتن از هزارتوي پِن به صحنه آمد، اما چنانكه افتد و داني تضميني وجود ندارد اجراي گروه 30 شبِ متوالي در آرامش به فعاليت ادامه دهد، مانند «اوفليا»ي فيلم دلتورو به جهاني وارد شدهايد كه مرزِ انتزاع و واقعيت را چنان بههم ميبافد كه شايد نمايش را به سرنوشتِ اوفلياي «هملت» دچار ببينيد.
٭ عنوان مطلب برگرفته از نام فیلم «هزارتوی پَن» به کارگردانی گیرمو دل تورو، فیلمساز مکزیکی است.