ايران دچار تروماي جمعي شده است
كارشناسان نسبت به رسوب اختلالات روان در جامعه فقير و افسرده هشدار دادند
مصطفي معين: نتايج مطالعات ميگويد طبقه فرودست ۳ تا ۴ برابر بيشتر از افراد معمولي دچار مشكلات روان هستند
احمدعلي نوربالا : در سال ۹۹شيوع اختلالات رواني در جامعه ايران به 29.7 درصد رسيد كه حتما با رخدادهاي اخير، امروز بيش از اين خواهد بود
گروه اجتماعي
بيش از 5 ماه از شكلگيري شديدترين موج خشونت در كشور ميگذرد. جرقه ايجاد اين موج، رخداد تلخ جانباختن مهسا اميني؛ دختر 22 ساله سقزي بود كه روز 22 شهريور امسال در شهر تهران توسط عوامل گشت ارشاد به بهانه بدحجابي دستگير و به بازداشتگاه وزرا منتقل شد و ساعاتي بعد از دستگيري، جسدش (پيكر در ظاهر زندهاي كه طبق گواهي تاييد شده، دچار مرگ مغزي بود) را به بيمارستان كسري منتقل كردند .
از همان ساعات اوليه بعد از تاييد قطعي جانباختن اين دختر جوان در ظهر جمعه 25 شهريور و در حالي كه تصاوير منتشر شده در فضاي مجازي، دختري با حجاب معمولي و چه بسا باحجابتر از زناني كه در برخي آيينهاي ملي اخير در حمايت از نظام جمهوري اسلامي، جلوي دوربين تلويزيون ايستادند و سخنراني كردند را نشان ميداد، اينكه چه بر سر اين دختر كه به بهانه «بد حجابي» دستگير شده آمده كه عقب يا جلو بودن روسري يا كوتاهي و بلندي قد مانتو، به مرگ اين دختر ختم شده، موجي از اعتراضات آكنده از خشم و بغض، ابتدا در زادگاهش ايجاد كرد و از روزهاي بعد به شهرهاي سراسر كشور رسيد. دانشجويان، دانشآموزان، معلمان، استادان دانشگاه، كاركنان ادارات و شاغلان بخش خصوصي، كسبه و دستفروش، هنرمندان و ورزشكاران، كارگر، راننده تاكسي، رفتگر، كتابفروش، گچكار و... هر انسان دلسوختهاي كه از مرگ ناباورانه يكي از سرمايههاي اين كشور دلش به درد آمده بود، به خيابان آمد تا در اين سوگ جمعي همراهي كند. از 25 شهريور تا 17 دي ماه كه محمدمهدي كرمي و محمد حسيني؛ دو تن ديگر از معترضان غائله جانباختن مهسا اميني، اعدام شدند، شهرهاي ايران صحنه ابراز خشم جمعي در اعتراض به ناديده گرفتن حق آزادي بيان و تحديد آزادي فردي و حقوق انساني شهروندان ايراني بود، اما بعد از اعدام اين دو معترض و همچنين به دنبال بازداشت تعداد بسيار زيادي از معترضان در سراسر كشور، موج اعتراضات بهطور كامل فروكش كرد . در اين 5 ماه، تمام شهرهاي ايران صحنه ابراز خشم و و اعمال خشونت دو گروه در مقابل هم بود؛ يكي در حمايت از تضييع حق هموطنش، خشم را فرياد ميزد و ديگري در حمايت از تضييع قانون، خشمگينانه تلاش ميكرد معترض خياباني را وادار به سكوت كند. در اين 5 ماه، مشكلات اقتصادي و كاستيهاي معيشتي جايي در اعتراضات نداشت و با وجود آنكه بسياري از مخالفان خارجنشين، زمزمه تغيير نظام سياسي كشور به دنبال موج اعتراضات را پيشبيني ميكردند، جامعهشناسان داخل كشور بر اين نكته تاكيد داشتند كه «در هيچ كشوري تا زماني كه ماهيت اعتراضات، بهطور كامل، يكدست و خواستهها از زبان تمام اقشار فرودست و فرادست جامعه نباشد، هيچ تغييري در نظام سياسي رخ نميدهد.»
تحليل روانپزشكان هم اين بود كه آنچه نگرانكننده است، شكلگيري پديده جديدي در جامعه و جمعيت ايراني است؛ نهادينه شدن خشم و فروريختن قبح خشونت و نحوه برخورد دولتها با اعتراضات خياباني و جلوگيري از ابراز خشم معترضان به شيوه بازداشت يا تهديد به دستگيري و صدور احكام تنبيهي براي معترضان كه در واقع، جلوگيري از بيان اعتراض و تسري سكوت و خاموشي اجباري است، ميتواند به شكلگيري پديده ديگري هم منجر شود؛ «تروماي جمعي».
در تعريف «تروماي جمعي» در وبسايت كلينيكهاي روانپزشكي و روانشناسي آمده است: «تروماي جمعي، نوعي فشار رواني است كه بر افراد زيادي از يك جامعه يا فرهنگ آن جامعه تاثير ميگذارد. اين حالت رواني در واكنش به يك آسيب تخريبگر مشترك در سطح جامعه روي ميدهد. هر حادثه ناگواري كه براي مردم يك جامعه روي ميدهد، ممكن است به تروماي مشترك منتهي شود. اين نوع رويدادها اغلب سياست و احساسات ملي را عوض ميكنند و حتي ممكن است بر تصميمات شخصي افراد جامعه نظير فرزندآوري تاثير بگذارند. حملههاي تروريستي، سقوط هواپيما يا غرق شدن كشتي، قحطي، جنگ و درگيريهاي نظامي، ركود اقتصادي، نسلكشي، بيماريهاي واگيردار و حوادث طبيعي مانند سيل و زلزله از جمله رخدادهاي منجر به ايجاد تروماي جمعي است. براي جامعهاي كه رويداد تروماتيك را پشت سر ميگذارد، دنيا ديگر آن جهان قبل نخواهد بود. كاهش اعتماد به نفس و بحران وجودي، افسردگي، استرس و اضطراب، ترويج بياعتمادي، افزايش مصرف مشروبات الكلي و مواد مخدر از آسيبهاي رواني ناشي از تروماي مشترك است.»
هشدارهاي كارشناسان اجتماعي به تبعات ناديده گرفتن صداي اعتراض جمعي
در روزهاي اول و دوم اسفند، جمعي از روانپزشكان، اقتصاددانان، جامعهشناسان و پژوهشگران گرد هم آمدند و در دوازدهمين همايش سالانه سلامت روان و رسانه و تحت عنوان كلي «تبعيض و سلامت روان» چرايي و تاثير رخدادهاي 5 ماه اخير را تحليل كردند. سعيد اركانزادهيزدي؛ روزنامهنگار و پژوهشگر ارتباطات، در سخنراني مراسم افتتاحيه اين همايش با اشاره به بازداشت بيش از 70 روزنامهنگار طي 5 ماه اخير و برگزاري اين همايش در شرايط خاص اين ايام كه فيلترينگ رسانههاي اجتماعي، كندي اينترنت و كاهش پهناي باند به بيشترين حد خود رسيده، تاكيد داشت كه محدوديتهاي رسانهاي و كندي اينترنت و اجبار تقريبا تمام مردم كشور به استفاده از فيلترشكن براي دسترسي به رسانههاي اجتماعي رايج در بين آنها، باعث فشار رواني بسياري بر شهروندان شده علاوه بر اينكه اين فشار در نوجوانان و جواناني كه از بدو تولد با اينترنت دمخور بودهاند، آثار سوء سنگينتري خواهد داشت كه هنوز به سختي ميتوان صدمات روحي و رواني آن را تخمين زد. اركانزادهيزدي در ادامه صحبتهاي خود گفت: «همه اين محدوديتهاي رسانهاي، به راحتي يك زندگي معمولي را تحت تاثير قرار ميدهد و با اضطرابهاي مداومِ روزمره روبهرو ميكند، چه رسد به مردمي كه در پسزمينه چنين فشارهايي، با فقر و نابرابري و تبعيض مواجهند. طبق گزارشهاي پايش فقر وزارت رفاه اجتماعي، سرانه درآمد خانوارهاي ايراني هنوز ۳۰ درصد پايينتر از شروع دهه ۱۳۹۰ است. ۲۵ ميليون نفر از مردم ايران زير خط فقر مطلق هستند. در كنار فقر و ابرتورمي كه به معني ماليات مضاعف بر شهروندان است، شاهد تبعيضها و نابرابريهاي قومي و جنسيتي و عقيدتياي هستيم كه بر سر راه پيشرفت بسياري از شهروندان به چشم ميخورد. اگر ما نظام رسانهاي قدرتمند و تاثيرگذاري ميداشتيم، شايد از طريق رسانههاي رسمي و روزنامهنگاري حرفهاي ميشد براي ستاندن حقوق مردم و نمايندگي مطالبات شهروندان از نظام سياسي، تا حدودي اين مشكلات را رفع و براي اصلاح امور و برگشتن به مسير توسعه تلاش كرد، اما دريغ كه نظام رسانهاي ما دستكم دو دهه و نيم است كه مرعوب شده و چنان محدوديتهايي بر سر راهش قرار دارد كه عملا اثرگذاري خود را از دست داده است؛ چنانكه مردم و مخاطبان هم به اين كماثري و ناتواني پي بردهاند و از رسانههاي رسمي داخلي روي گرداندهاند. نمونهاش را ميتوان در از دست رفتن مرجعيت رسانههاي داخلي در اين روزها ديد.» مصطفي معين، استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران و رييس اين همايش هم ضمن اشاره به تاثيرات چالشهاي گوناگون كشور و به ويژه بحرانهاي اجتماعي و اقتصادي بر سلامت روان در مراسم افتتاحيه گفت: «در جوامع نابرابر، با مسائل و مشكلات اجتماعي زياد از جمله فقر و تبعيض و بيماريهاي روان مواجه هستيم و نتايج مطالعات ملي و جهاني نشان ميدهد كه طبقه فرودست، ۳ تا 4 برابر بيشتر از افراد معمولي دچار مشكلات روان هستند. ما در ايران، با ضريب جيني 40.9 درصد يا بيشتر، جامعهاي طبقاتي داريم كه به دور از آرمانهاي انقلاب است و در زمينههاي مختلف رواني، اجتماعي، خشونت، اعتياد، اعدام، احساس نارضايتي و احساس ناشادي، رتبههاي نه چندان افتخارآميزي در سطح جهان داريم. در بين ۱۰ مساله اصلي كشور، مساله فقر و نابرابري و فرسايش سرمايه اجتماعي، موضوعات بسيار مهمي هستند، چون سرمايه اجتماعي نسبت غيرمستقيمي با نابرابري دارد و نبود سرمايه اجتماعي به كاهش رواداري، مشاركت اجتماعي و سياسي و تاخير در دموكراتيزاسيون جامعه ميشود.ادامه غفلت از چرخه باطل فقر و بيماري روان ميتواند تمام زندگي فرد را نابود كند و توجه به سلامت روان جامعه، در افزايش بهرهوري و رفع ركود اقتصادي نيز تاثير خود را دارد.» نگاه كلي به صحبتهاي كارشناسان حاضر در اين همايش نشان ميدهد كه رسوب و تشديد تبعيض و نابرابري در سه دهه اخير، عامل مهمي در شيوع اختلالات رواني در كشور و برون دادي همچون خشم و خشونت در هر بزنگاهي از جمله غائله جانباختن مهسا اميني است. به عنوان نمونه، در اولين روز برگزاري اين همايش، مريم رسوليان يكي از روانپزشكان حاضر در همايش، در سخنراني خود اين اشاره را داشت كه ابراز خشم و پرخاشگري، به دليل ناديده گرفته شدن و راهي براي ديده شدن است و افزود: «پرخاشگري لزوما پيكار نيست، بلكه نشانهاي از حيات است تا مرگ و وقتي شنيده نشدن صدا، از سطح فردي عبور ميكند، پرخاشگري اجتماعي ايجاد ميشود.» احمدعلي نوربالا؛ يكي ديگر از روانپزشكان حاضر در اين همايش هم تاكيد داشت كه احساس فقدان آزادي و ناامني ميتواند اختلالات روان را تشديد كند و با استناد به نتايج تحقيقات خود طي دهههاي 1370 و 1380 و 1390 اشاره كرد كه نتايج آخرين تحقيق انجام شده در سال 1399 نشان داد كه شيوع اختلالات رواني در كشور در مقايسه با نتيجه مطالعه مشابهي كه در سالهاي 1392 و 1378 انجام داده، با اختلاف معناداري افزايش يافته و به عدد 29.7 درصد رسيده كه حتما با رخدادهاي اخير اين عدد امروز بيش از اين خواهد بود.
شيوع اختلالات رواني در ايران با توجه به عوامل موجد اين اختلالات و در حالي كه طبق نتايج بررسيهاي كارشناسان سلامت روان، اقتصاد و جامعهشناسي، دولتها هم تلاش موثري براي كاهش يا كنترل اين عوامل نداشتهاند و حتي با برخي سياستگذاريها به تشديد اين عوامل دامن زدهاند، در شرايطي به وضعيت نگرانكنندهاي رسيده كه بيمههاي پايه هم اقدام موثري براي حمايت از مبتلايان ندارند. هزينههاي درمان بيماريهاي روان، موضوع يكي از ميزگردهاي اين همايش بود كه شهرام غفاري، مديركل درمان غيرمستقيم سازمان تامين اجتماعي و از سخنرانان اين ميزگرد، در بحث خدمات و هزينههاي قابل پرداخت به مراكز درماني تحت قرارداد سازمان گفت: «در دنيا دو درصد بودجه درمان به سلامت روان اختصاص داده شده و در ايران اين مبلغ ۲دهم درصد است. در حالي كه طبق نظر سازمان جهاني بهداشت، از هر هشت نفر، يك نفر دچار اختلالات رواني است، اما از هر شش نفر شاغل، يك نفر از اختلالات رواني رنج ميبرد، در ايران، ۲۹درصد بيماران سايكوتيك و ۳۳درصد بيماران افسرده درمان ميگيرند و ميتوانم اعتراف كنم كه در اين حوزه كمكاري داشتيم.حيات و ممات سازمان بيمه تامين اجتماعي با اشتغال است كه متاسفانه الان به دليل بحران شغل، بيمه هم با مشكل جدي روبهرو است.۷۲ درصد بازنشستگان كشور تحت پوشش سازمان هستند در حالي كه ۷۵ درصد هزينههاي سازمان، مربوط به صندوق و ۲۵ درصد مربوط به درمان بيمهشدگان است. سازمان تامين اجتماعي با چالش مالي روبهرو است، زيرا هزينههايش را پرداخت نميكنند و تنها پنج درصد از روانپزشكان با سازمان تامين اجتماعي كار ميكنند.»
اركانزادهيزدي، كارشناس رسانه:
محدوديتهاي اينترنت باعث صدمات روحي و رواني سنگين بر نوجوانان و جواناني ميشود كه از بدو تولد با اينترنت دمخور بودهاند
مصطفي معين، رييس دوازدهمين همايش سلامت روان:
نتايج مطالعات ميگويد طبقه فرودست، ۳ تا ۴ برابر بيشتر از افراد معمولي دچار مشكلات روان هستند
فقر و نابرابري و فرسايش سرمايه اجتماعي، از مهمترين محورهاي ۱۰ مساله اصلي كشور هستند
ادامه غفلت از چرخه باطل فقر و بيماري روان ميتواند تمام زندگي فرد را نابود كند
مريم رسوليان، روانپزشك:
وقتي شنيده نشدن صدا، از سطح فردي عبور ميكند، پرخاشگري اجتماعي ايجاد ميشود
ابراز خشم و پرخاشگري، به دليل ناديده گرفته شدن و راهي براي ديده شدن است
پرخاشگري لزوما پيكار نيست، بلكه نشانهاي از حيات است تا مرگ
احمدعلي نوربالا، روانپزشك:
در سال ۹۹شيوع اختلالات رواني در جامعه ايران به 29.7 درصد رسيد كه حتما با رخدادهاي اخير امروز بيش از اين خواهد بود
شهرام غفاري، مديركل درمان غيرمستقيم سازمان تامين اجتماعي:
در ايران فقط، ۲۹درصد بيماران سايكوتيك و ۳۳درصد بيماران افسرده درمان ميگيرند