ادامه از صفحه اول
شيرابه سياست
بدون ارزيابي فني و اقتصادي و با تصميم فردي. نظارت بر طرحها هم مانع پيشرفت است. مديران در باب گذشته چه ميگويند؟ جملاتي بيسر و ته و بدون معنا كه هيچ افقي را نميگشايد. در برابر رسانهها چه رفتاري دارند؟ غير پاسخگو و حساس نسبت به دادن كوچكترين اطلاعات، آماري و... اين مجموعه رفتاري و الگوي مديريتي است كه در موضوع پسماندهاي شمال كشور شاهديم. آخر سر هم بايد به اعتراض و بستن جاده و تظاهرات بكشد تا اقدامي كوچك شود. چرا چنين است؟ جامعه ما وارد عصر مدرن شده است حداقل از منظر عيني و سختافزاري و مادي چنين هستيم، چون فقط در عصر مدرن است كه شهرهايي با جمعيت ميليوني وجود دارد. ولي به لحاظ ذهني به ويژه مديريتي همچنان در محيط و قالب سنتي هستيم. نظام بروكراتيك و كارشناسي را كه لازمه دنياي جديد است، نميشناسيم و همچنان چون مديران پيشامدرن رفتار ميكنيم. مرز ميان امر كارشناسي و مديريتي را نميشناسيم و گمان ميكنيم، كسي كه مدير شد، حتما كارشناس هم هست. از نظارت نيز گريزانيم.
يكي از مهمترين پديدههاي دنياي جديد زبالههاي شهري و نيز فاضلاب است. كساني كه تجربهاي از روستاهاي پيش از انقلاب دارند، ميدانند كه در آن روستاها چيزي به نام زباله وجود نداشت. بهطور مطلق چنين پديدهاي نبود. حتي سرگينهاي گاو و فضولات حيواني را از جادهها جمع و به عنوان كود يا سوخت مصرف ميكردند، ذرهاي دور ريختن غذايي وجود نداشت، اگر هم بود حيوانات خانگي ميخوردند. ولي اگر امروز به روستاها برويم، اولين چيزي كه جلب توجه ميكند، وجود زبالههاي پراكنده در سطح روستا حتي باغات و اراضي است. كافي است در خارج از شهر به ويژه در جادههاي شمالي نگاهي به بوتههاي كنار جاده بيندازيم كه چقدر زباله پلاستيكي به آنها گره خورده است. اينجاست كه دنياي مدرن با مساله پيچيدهاي چون زباله مواجه ميشود كه حتي حيات حيوانات در اقيانوسها را هم به خطر انداخته است. ضايعات مصرفي انسان به شكل زباله يا گازهاي زيانبار حيات و بقاي خودش را در اين كره خاكي تهديد ميكند. تمدن، عقلانيت، علم، مسووليتپذيري، همكاري همگاني و... به كمك ميآيند تا از طريق كنوانسيونهاي بينالمللي مانع اين خطر در سطح جهاني شوند. ولي پيش از آن در سطح ملي و منطقهاي اين خطرات را رفع كردهاند. از اينرو پسماند كه يك تهديد محسوب ميشد، اكنون به صورت فرصتي براي توليد كود و بازيافت و... در آمده است، اين امر ناشي از وجود آيندهنگري، عقلانيت و مديريت علمي در جامعه امروزي است. حضور نهادهاي مدني قوي، در كنار نهادهاي نظارتي مستقل ميتواند مانع از تخلفات و بيتوجهي حكومتها و شهرداريها در اين موضوعات باشد. نظام هزينه و فايده و قيمتگذاري بسيار كارساز است. تفكيك زباله خشك و تر از مبدا نقش مهي در اين فرآيند دارد. من كه حتي ۱۰ گرم زباله خشك و قابل بازيافت را داخل زباله تر نميريزم و همه را براي بردن عوامل مربوط نگه ميدارم، به اندازه كسي ماليات پسماند ميدهم كه هر دو زباله را قاطي ميكند و جامعه را هم از بازيافت محروم ميكند و هم حجم زباله را افزايش ميدهد. دستگاه قضايي در اين ميان غايب است تا در دفاع از حقوق ضايع شده مردم خسارتديده از جمله مردم «سراوان» دفاع كند. رسانهها و نهادهاي مدني ضعيف از پيگيري هستند و خلاصه آنچه جامعه ما را تهديد ميكند، بيش از آنكه شيرابه زباله باشد، شيرابه سياست است.
راهحل «معضل پسماند» اقتصاد دوار است
به اين ترتيب پسماند و آلودگيهاي ناشي از آن حذف ميشود يا به حداقل ميرسد، چراكه مواد مجددا استفاده ميشود. در عين حال زمان ميدهيم كه طبيعت خود را بازيابي كند و احيا شود. ايده و نگرش اقتصاد دوار در دهههاي اخير بسيار مورد توجه مجامع علمي و اقتصادي جهان قرار گرفته است، چراكه اين ايده نه تنها مقوم سلامت و بهداشت و محيطزيست جوامع است، بلكه به اقتصاد و صنعت كمك ميكند و در واقع سبب سودآوري فرآيندهاي صنعتي، اقتصادي ميشود. يعني يك فرآيند صنعتي وقتي بتواند آب مصرفي خود را بازيابي كند، طبعا هزينهها كمتر شده يا اگر بتواند انرژي خود را بهينه يا بازيابي كند علاوه بر سود اقتصادي به بحث توسعه پايدار كمك كرده است.
اما متاسفانه اقتصاد دوار كه رويكردي در تقابل با اقتصاد خطي است، براساس مطالعات مختلف تاكنون رشد چنداني نداشته است. مثلا موسسه پِيس در سال 2020 اعلام كرده كه اقتصاد دوار فقط 8.6/0 از اقتصاد جهان را شامل ميشود. درحالي كه اقتصاد دوار امكان گردش منابع را فراهم ميكند، در اقتصاد خطي، منابع طبيعي فقط با يك فرآوري تبديل و مصرف ميشود. مثلا يك سنگ معدني به مصرف در يك ساختمان ميرسد و در نهايت پس از تخريب ساختمان، تبديل به پسماند ساختماني ميشود. ما اكنون حجم بسيار زيادي پسماند ساختماني در شهرها و جادهها و دشتهاي اطراف شهرها داريم كه حاصل عدم توجه به قابليت بازيافت و استفاده مجدد از منابع طبيعي است.
در اقتصاد دوار توليد مواد با رعايت صرفهجويي و حداقلِ آلودگي و بازيابي مجدد صورت ميگيرد، به عنوان مثال امكان بازيافت تك تك قطعات يك خودرو پس از اينكه به هر دليلي از رده خارج شود، وجود دارد و هيچ قطعهاي از آن به محل دفن زباله نميرود. همين فرآيند براي مواد غذايي نيز صدق ميكند. اما ميدانيم در حال حاضر 30درصد از مواد غذايي جهان از زمان كشاورزي تا وقتي به سفره برسد هدر ميرود. يعني از فرآيند كشاورزي تا جابهجايي و حملونقل و نيز در مصرف و سفره متاسفانه اين ميزان هدررفت وجود دارد. اگرچه با كاهش يارانه اختصاصيافته از سوي دولت و واقعي شدن قيمتها، پسماند غذايي كمتر ميشود.
اين يعني ما مقدار زيادي آب، خاك، توان و ظرفيت زمين و كشاورز را به دليل عدم اصلاح فرآيندها و الگوي مصرف هدر ميدهيم و هزينه اضافي را نيز به خانوارها تحميل ميكنيم. درحالي كه توجه و برنامهريزي براي اقتصاد دوار هم به نفع اقتصاد كشور و خانوادهها بوده و هم فوايد محيطزيستي فراواني در كنار بحث اقتصاد دارد. اقتصادي كه عدم اسراف و افزايش بهرهوري را اصل قرار ميدهد هماني است كه فرهنگ ديني و كتاب آسماني ما بر آن تاكيد دارد: كُلُوا واشْربُوا ولا تُسْرِفُوا، إِنهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِين/ بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد زيرا خدا اسرافكنندگان را دوست ندارد/ سوره اعراف، آيه 31. در مورد ضايعات غذا يا بحث اصلاح الگوي مصرف غذا، اين نكته مهم است كه بسياري از اين مواد، در واقع مواد آلي بوده و با آموزش روشهاي كمپوست قابليت تبديل به كود و بازگشت به زمين را براي تقويت خاك در مصارف فضاي سبز يا حتي در صورت استاندارد بودن در مصارف كشاورزي دارند. بنابراين ضايعات مواد غذايي از اهميت زيادي در اقتصاد دوار برخوردار است و بايد از جنبه فرهنگي و نيز از جنبه اصلاح نظام يارانهها مورد توجه قرار گيرد. ناگفته نماند كه اگر يارانه هدفمند و با جهتگيري درست اعمال نشود سبب توليد بيشتر ضايعات و هدر رفتن منابع طبيعي ميشود.
در بحث پسماند همچنين بايد به معضل بزرگ جهان كنوني يعني پديده پلاستيك اشاره كنم. استفاده گسترده از پلاستيك به خصوص كيسههاي يكبار مصرف امروزه تبعات خسارتباري براي زيست انسان روي كره زمين دارد. ما هم تصوير دشتهاي زيباي كشور اما آلوده شده به لاشههاي ماندگار كيسههاي پلاستيكي را بارها ديدهايم.
بنابراين در بحث پسماند موضوع اصلاح قيمتي پلاستيك يكبار مصرف، عوارض زيست محيطي و كاهش مصرف اين كالاي مضر از طريق اعمال سياستهاي درست اقتصادي و اصلاح الگوي توليد و مصرف، ضروري است.
در بسياري از كشورهاي دنيا حتي برخي كشورهاي آفريقايي مصرف كيسههاي پلاستيك يكبار مصرف ممنوع شده است. اين كشورها از اين طريق، هم به كاهش ضايعات و حفظ محيطزيست كمك كرده و هم الگوي مصرف خود را اصلاح كردهاند. همچنين امروزه خطر ورود ميكروپلاستيكها و حتي نانو پلاستيكها نيز به عنوان ضايعات جديد به منابع آب و غذاي انسان و تبعات آن براي سلامت و بهداشت عموم، هشدار داده ميشود و مقابله با آنها عزمي جدي ميطلبد. به هر حال در كشور ما همكاري مردم، شهرداريها، سازمانهاي مديريت پسماند، شوراهاي شهر، وزارت كشور و سازمان حفاظت محيطزيست و نيز بخشهاي مرتبط با كشاورزي و ساختمان بايد در اين سياستها به اجماع برسند و عمل كنند. خوشبختانه قانون مديريت پسماند را از دولت هشتم و مجلس ششم داريم و متعاقب آن آييننامههاي اجرايي اين قانون بسيار پيشرو و روزآمد تدوين شده است. ولي اجرا و اقتصادي شدن آن با مشكلاتي روبهروست. مثلا حل مشكل خريد برق زبالهسوزها - كه البته زبالهسوز بهترين راهحل پسماند نيست- به عنوان سد راه اين اقدام همچنان پابرجاست. زبالهسوزها البته با رعايت استانداردهاي آلودگي هوا ممكن است بتوانند ضايعات غيرقابل بازيافت مجتمعهاي پسماند سالهاي قبل را تبديل به انرژي كنند ولي نميتوانند برق توليدي خود را بفروشند زيرا به خاطر يارانه انرژي، برق آنها كه گران در ميآيد قابل فروش نيست و نميتوانند با قيمتهاي جهاني رقابت كنند. در اين قانون، دو پسماند ويژه هم مورد توجه قرار گرفته كه يكي پسماند بيمارستاني است. آييننامههاي خاص اين موضوع مصوب است و بايد مورد توجه نظام بهداشتي كشور قرار گيرد. ديگري پسماندهاي ويژه و صنعتي است كه مسير مديريت تخصصي آن از فرآيند توليد تا بازيافت براساس آييننامه اجرايي قانون تعيين شده و مقررات بينالمللي در اين مورد نيز بايد انجام شود. در اين صورت پسماند خود ميتواند منبعي از درآمد هم براي دستاندركاران و هم براي اقتصاد كشور پايداري توسعه باشد. بخشهاي اقتصادي ما بايد نگاه اقتصاد دوار را در سياستها و برنامهريزيها لحاظ كنند تا بيش از اين به خاطر مصرف ناپايدار و آلودگي و پسماند دچار خسران نشويم.
زنان گمنامي كه تاريخ ميسازند
همسر شخصيتهاي نامدار، اگر زن محترم و متشخص و زحمتكش و مدير خانواده نبودند، هرگز آنها شخصيت نميشدند. به خصوص در مورد شخصيتهاي فرهنگي. نيمي از احترامي كه جامعه براي مطهري و دانش او يا هر چهره انديشمند و نامدار ديگر قائل است اختصاص دارد به خانم بزرگوار او. معمولا كمتر نامي از خانم شخصيتهاي مختلف چه روحاني و چه غير روحاني در افواه مردم هست.
بايد پذيرفت كه اين بزرگان بدون همسران نيكو موفق نميبودند. همچنان كه تقريبا در بزرگ كردن و رشد دادن فرزندان هم نقش اصلي با مادر است. مطهري فرزندان بسيار خوبي دارد. يقين دارم اگر از هر كدامشان سوال شود به نقش بيبديل مادرشان اذعان دارند.
درگذشت نيمه مطهره، بانوي محترم، سركار خانم عاليه مطهري را به همه علاقهمندان و فيضبردگان از محضر استاد و به خصوص به پسر شجاع و دوست عزيزم علي آقا و همچنين خانمها فريده، وحيده، حميده، سعيده و آقايان محمد و مجتبي مطهري و نيز جناب آقاي علي لاريجاني داماد مكرمشان تسليت ميگويم.
اميدوارم حرمتگذاري نيكو به مقام و جايگاه زن كه در اين اواخر قدرت و سرعت ميموني گرفته است، باور كند كه در مورد همه شخصيتهاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي گذشته و حال، نيمي از نقشهاي اثرگذاريشان مربوط به همسرانشان بوده است. برادر خانم روحاني همسر شهيد مطهري، داماد دكتر شريعتي است كه خدا نگهش دارد. اين حلقه وصل فاميلي هم نكته عجيبي بود.
روحش شاد.