يكي بر سر شاخ بن ميبريد
نيوشا طبيبي
اگر چندين دهه پيش ابزار و رسانهها و شبكههاي اجتماعي وجود داشتند شايد امروز بسياري از ابنيه و ميراث تاريخي و فرهنگي ايران زنده و پا برجا مانده بودند. اگر آگاهي فرهنگي و اجتماعي مردم و حساسيت آنها در موضوع ثروتهاي ملّي به اندازه امروز بود شايد جلوي بسياري از غارتها، دستدرازيها و تخريبها به بهانه توسعه و مدرنيزاسيون گرفته ميشد. افسوس كه نه ابزار لازم در دسترس و نه ميزان آگاهي و توجه عمومي به اندازهاي بود كه مردم واكنش نشان بدهند و جلوي آن تخريبها و تعديها و دزديها را بگيرند.
امروز كه اين ابزار وجود دارد، بهرغم مضايقي كه در نقد مسوولان سابق و لاحق ميراث و محيط زيست توسط روزنامهها و رسانههاي رسمي اعمال ميشود، ميتوان صداي مخالفت با نابودي آثار تاريخي ملّي و محيط زيست ايران را به همگان رسانيد و براي ثبت در تاريخ تصاوير و اسنادش را منتشر كرد. اتفاقي كه در اصفهان و شيراز و بسياري از شهرهاي ديگر در حال وقوع است، اتفاق بينظيري در تاريخ معاصر ايران نيست. متاسفانه بسياري از مديران دولتي در طول چند دهه گذشته به خود اجازه دادهاند به بهانه توسعههاي بيدليل و مدرنيزاسيون و گسترش فضاهاي شهري و احداث مترو به بافتهاي تاريخي كه از چند قرن پيش به امانت به ما رسيده بودند، تجاوز و تعدي كنند. احداث مترو در چهارباغ اصفهان و به خطر انداختن ابنيه و آثار تاريخي آن در خاطرتان هست؟ همينطور احداث برج زشت و بدقوارهاي در حريم بصري ميدان امام اصفهان را؟ خاطرتان هست كه احداث آن برج ميدان امام را در خطر حذف از ميراث جهاني يونسكو قرار داد؟
همچنين است احداث ايستگاه متروي تبريز مماس با مسجد كبود كه ضمن به خطر انداختن سازه اين بنا به حريم بصري آن آسيب فراوان رسانيد. از تخريب ارگ تبريز كه نگوييم بهتر است...
ما كشوري جديدالتاسيس نيستيم، عمر بعضي از شهرهاي ما به چند قرن پيش ميرسند. اين شهرها با تمهيدات ويژهاي كه در آنها براي آبرساني و خنك كردن و گرم كردن خانهها، چگونگي احداث خيابانها، كوچهها، ساباطها، باغها، ميدانها و دروازهها انديشيده و به كار بسته شده بودند، دادههاي بسياري از هويت و گذشته ما را با خود داشتند. در يكصد سال گذشته چه ميزان از اين گنجينههاي ارزشمند ملّي در آتش بيتدبيري و ندانم كاري يا غرضورزي و حرص و طمع عدهاي از بين رفتهاند؟ چه جايگزيني ميتواند اين خلأ و اين حفره بزرگ را در شناخت ريشههاي فرهنگي و علمي و تجربي ملّي ما پر كند؟ كدام جايگزين براي پيشينه و شناسنامه و هويت يك ملّت وجود دارد؟ كسي كه حكم تخريب اماكن تاريخي و بافتهاي قديمي را صادر ميكند، چطور ميتواند پاسخگوي ميليونها ايراني باشد كه مالك اصلي و صاحب اين گنجينههاي تمدني و تاريخي و فرهنگي هستند؟
به تهران نگاه كنيد، چطور ظرف چندين دهه، آرام آرام به بهانههاي واهي نوسازي و مدرنسازي و گسترش و توسعه، اين شهر از هويت تاريخي خود خالي شد. در دوره پهلوي اول به بهانه احداث ساختمانهاي دولتي در جوار ارگ سلطنتي قاجار - كاخ گلستان- تعداد زيادي از بناهاي قديمي و ارزشمند را تخريب كردند و به جايش ساختمانهاي سرد و سنگين و زشت وزارت دارايي و دادگستري را بنا كردند. تهران آن روز ميليونها مترمربع زمين خالي در اطرافش داشت، چرا در آنها اقدام به ساخت محلههاي جديد نكردند؟ ميدان توپخانه را از مكاني زيبا و داراي هويت شهري تبديل به عرصهاي زشت و به هم ريخته و اصلاحناپذير تبديل كردند. بناي زيباي شهرداري تهران را تخريب كردند و به جايش آشفتگي و بينظمي و زشتي و كثيفي گذاشتند. چند دهه و چندين شهردار و دولت نتوانستند معضل اين ميدان را حل كنند. اصلا چشم همه ما به زشتيهاي اين ميدان خو گرفت و امان از وقتي كه آدمي به زشتي و پليدي و آلودگي خو بگيرد و آن را نبيند.
آنها كه فرمانهاي تخريب را در چند دهه پيش صادر كردند امروز از دسترس ما خارج هستند، اما نامشان در اسناد و تاريخ ثبت است و از حافظه ما زدوده نخواهد شد. كساني كه امروز با تدابير و دستورات غلط و لجبازي درصدد آسيب رساندن به ميراث تاريخي و فرهنگي و طبيعي ايران هستند را نبايد بازخواست كرد؟ آيا وظيفه روزنامهنگاران و اهل رسانه نيست كه فارغ از مصالح حزبي و جناحي از مديران امروز و ديروز ميراث و محيط زيست براي تصميمات ناصوابشان توضيح بخواهند؟
نگاهي به تصوير گنبد بينظير مسجد امام قبل و بعد از مرمت - در دوره مديريت پيشين ميراث - بيندازيد. كدام ايراني است كه به حال آن از عمق جان اشك نريزد؟