دوستان و شاگردان ايرج كلانتري به مناسبت درگذشت اين معمار برجسته از او به «اعتماد» گفتند
مردي كه با هر اثرش به هويت شهرها ميافزود
از كلانتري به عنوان معمار آثاري خلاقانه و متناسب با جامعه در حال تحول ايران نام ميبرند
مريم آموسا
بيشك ايرج كلانتري يكي از مهمترين معماران معاصر ايران به شمار ميرود كه در آثارش توانست پيوند عميقي با معماري سنتي ايران به وجود بياورد. او در دانشگاه هنرهاي زيبا معماري خواند و يكي از كساني بود كه سالها در آتليه هوشنگ سيحون رفت و آمد داشت. كلانتري از نسل معماراني به شمار ميرود با هر بنايي كه طراحي ميكرد و ميساخت، ميخواست چيزي به هويت شهر بيفزايد. او در گفتوگويي به صراحت به اين موضوع پرداخته و عنوان كرده «وجه آرتيستي معماري اين است كه من بايد جواب يك سوالي كه صد نفر ديگر دادهاند را با اميال شخصي خودم طوري بدهم كه متفاوت از بقيه باشد.» اگرچه حضور و مشاركت كلانتري در شماري از طرحهاي ملي توسعه و شهرسازي موثر بود و همواره در مجامع حرفهاي معماري و شهرسازي - از جمله هياتمديره سازمان نظام مهندسي ساختمان كشور، شوراي مديريت گروه معماري جامعه مشاوران ايران، هياتمديره انجمن صنفي مهندسان معمار و شهرساز و شوراي عالي خانه هنرمندان ايران- فعاليت داشت، اما هميشه منتقد شيوه شهرسازي در ايران بود. او معتقد بود در ايران نسبت به شهرسازي غفلت شده است و بدون هضم دانش شهرسازي، شروع به ساختن شهرها كردهايم. او ميگفت: «مسكن جمعي در دنيا الگوهاي متنوعي دارد. در خارج از كشور از واژگان متنوعي براي اسكان جمعي استفاده ميشود كه هر كدام تعاريف و كارايي خودشان را دارند ولي ما از اين بين فقط آپارتمان را انتخاب كردهايم و به صورت افراطي شروع به آپارتمانسازي كردهايم. يعني قبل از اينكه روي الگوي سكونت تامل كنيم و بفهميم كه با توجه به وضعيت جامعهشناسي كشور چطور ميتوانيم به سمت سكونت جمعي برويم، به يكباره يك الگو را برداشتهايم و شروع به ساخت و ساز كردهايم و چون تنها به ساخت و ساز انبوه براي اسكان جمعيت فكر كردهايم همين امر باعث شده تا ديگر بيشتر بناهاي شهري ما برخلاف بناهايي كه پيشتر توسط معماران سنتي ساخته ميشوند، عاري از هر گونه حس باشند.»
كلانتري ارتباط تنگاتنگي با اهالي فرهنگ و هنر داشت و به واسطه اين روابط عميق و گسترده، اين امكان و فرصت برايش فراهم شد تا معمار خانههاي ماندگار ايران باشد. او براي بسياري از چهرههاي شناخته شده فرهنگ و هنر ايران همچون نجف دريابندري، همايون صنعتيزاده، پرويز كلانتري و مهشيد اميرشاهي خانه و آتليههايي متناسب با روحيات و نياز آنها ساخت.
كلانتري معماري صاحب انديشه و داراي ذوق و سليقه تراشخورده بود و از دست دادنش ضايعه بزرگي براي جامعه معماران و شهرسازان ايران به شمار ميرود. او دوم اسفندماه در حالي كه 85 سال داشت به ديگر سو سفر كرد تا شايد خشتي بر بناهاي جهان ديگر بيفزايد؛ آنچنانكه بيش از 60 سال در اين جهان چنين كرد. به مناسبت درگذشت ايرج كلانتري، دوستان، همكاران و شاگردانش از او و اهميتش در معماري به «اعتماد» گفتند.
الگوي معماران معاصر بود
ترانه يلدا با بيان اين مطلب كه ايرج كلانتري معماري معمولي نبود، گفت: كلانتري الگوي معماران معاصر بود او كارنامه درخشاني داشت و رفتار مسوولانهاش در حرفهاش مثالزدني بود. او براي پيشرفت معماري در ايران تلاش ميكرد. كلانتري يكي از معماراني بود كه نماينده معماران و شهرسازان در ارتباط با نهادهاي رسمي و دولتي بود.
او افزود: كلانتري شناخت كاملي از معماري ايران و جهان داشت و توانست آثار ارزشمندي از خود به جا بگذارد. از او آثار معماري متعددي در داخل و خارج از كشور به جا مانده كه در كنار آثار مكتوب و شاگرداني كه تربيت كرده، بسيار ارزشمند است.
به گفته اين معمار شهرساز، كلانتري عمر پرثمري داشت و همواره در زندگي حرفهاياش از در اختيار گذاشتن تجربيات و اطلاعاتش براي همكاران و شاگردانش دريغ نميكرد. همين روحيه او باعث شده بود كه جايگاه خاصي ميان همكاران و شاگردانش داشته باشد و با خيال آسوده با او مشورت كنند. درگذشت ايرج كلانتري ضايعه بزرگي براي جامعه معمار و شهرساز به شمار ميرود و بيشك غيابش براي همه ما دشوار است.
معماري در بستر در حال تحول جامعه ايراني
اسكندر مختاريطالقاني، مدرس دانشگاه و مرمتگر هم درباره ايرج كلانتري گفت: اعتبار و شأن ايرج كلانتري بيشتر از آنكه متوجه آثاري باشد كه در طول شش دهه فعاليت هنرمندانه حرفهاي به عنوان يك معمار خلق كرد؛ مرهون فعاليت اجتماعي او در جامعه معماران ايراني است.
او افزود: فعاليتهاي كلانتري در نهادهاي حرفهاي جامعه معماران از او يك سرمايه اجتماعي ساخت؛ آنچنانكه حضور او در هر جمعي اعتباري را براي جمع فراهم ميكرد. به اين وجه، او نمادي شد براي معرفي و اعتبار جمع. نكتهسنجي و استحكام در بيان كه از آگاهي او از جريان معماري جهان و بستر اجتماعي ايران خبر ميداد، عاملي براي تحت تاثير قرار دادن مخاطبان بود. از اينرو همواره مصاحبت با او جذابيت داشت.
اين مدرس دانشگاه با اشاره به مهرباني و صميمت ايرج كلانتري گفت: او اما خودش را متواضع نشان نميداد و البته حق هم داشت كه بيجهت متواضع نباشد. كلانتري گوهر خويش را ميشناخت و خود نيز ميدانست كه هنرمند است و معماري را ميداند؛ به همين دليل است كه نكتههايي كه همواره مطرح ميكرد، راهگشا بود.
او با اشاره به معماري ايرج كلانتري كه بهطور كامل از جريان معماري مدرن پيروي ميكرد، گفت: او زمينه را ميشناخت و به آن باور داشت. زمينه مورد رعايت در معماري كلانتري همان بستر در حال تحول جامعه ايراني بعد از دگرديسي دوره معاصر است. زمينهاي تحول يافته با احترام به گذشته بدون تابعيت از آن با رويكردي به جهاني شدن.
مختاري ادامه داد: تصور ميكنم اگر ساز و كارهاي حكمراني طي چند دهه اخير اجازه ميداد، ميتوانستيم شاهد كلانتري ديگري باشيم با آثاري ماندگار از بناهاي عمومي كه او اين فرصت را نيافت. اما بهرغم محدوديتها، آثاري كه او خلق كرد به اندازهاي است كه ميتوان او را صاحب سبك ناميد. روايت او از جريان معماري مدرن منحصر به خود اوست و اصالت دارد.
اين دوست ديرينه ايرج كلانتري افزود: با درگذشت او، انسان فرهيخته و هنرمند و دوست نازنين و عزيزي را از دست داديم كه فقدانش هميشه با ما خواهد بود. يادش گرامي.
خلاقيت و گزيدهگويي در معماري
سعيد ساداتنيا، معمار گفت: من در دانشگاه همزمان در دو رشته نقاشي و معماري تحصيل ميكردم و از همان دوره شانس اين را داشتم كه با ايرج كلانتري آشنا شوم. او يكي از استادان درجه يك معماري ايران بود. در سال 1348 كه من وارد دانشگاه شدم جامعه تحت تاثير وقايع پاريس در سال 1968 دچار تغيير و تحول شده بود و هوشنگ سيحون از دانشگاه رفته بود و ديگر شيوه آموزش دانشگاه مبتني بر شيوه بزار نبود و ميرفندرسكي رياست دانشگاه را برعهده گرفته بود و استاداني چون محسن وزيريمقدم، سيما كوبان كه حرفهاي نويي داشتند، دعوت به تدريس شدند و همه اين عوامل دست به دست هم داده بودند كه نوعي تحول در دانشگاه هنرهاي زيبا به وجود آيد.
او افزود: خانواده ما بسيار فرهنگي بودند و حسن كامشاد دايي من است و به همين واسطه من از دوران كودكي با بسياري از چهرههاي مهم فرهنگ و هنر ايران آشنا شده بودم و نقاشيهاي بسياري از نقاشان بزرگ آن روزگار بر ديوارهاي خانه ما بود و من از دوران ابتدايي حتي سر كلاس درس هم طراحي ميكردم و به همين واسطه زماني هم وارد دانشگاه شدم خيلي جدي آثار استادان و هنرمندان نامي ايران را دنبال ميكردم و ايرج كلانتري يكي از معماراني بود كه نه تنها من برخي تعداد ديگري از همكلاسهايم همواره كارهاي او را دنبال ميكردند.
او افزود: در دوراني كه ما دانشجو بوديم خانهها و ويلايي كه ايرج كلانتري ساخته بود بسيار معروف بودند و من هر وقت كه ميشنيدم او بناي جديدي را ساخته به سرعت ميرفتم تا آن بنا را ببينم.
ساداتنيا با اشاره به تاثير هوشنگ سيحون بر شاگردانش گفت: هوشنگ سيحون يكي از معماران مهم روزگار بود و در دانشگاه او سنتي را گذاشته بود كه شاگردانش را همواره ملزم به طراحي ميكرد و همين موضوع باعث انضباط شاگردانش شده بود و ايرج كلانتري نيز همواره در حال طراحي بود خطوط او بسيار ساده و شيرين بودند. او چندين دفتر طراحي داشت و حتي چند بار طراحيهايش را به نمايش گذاشت. طراحي كردن مداوم يكي از دلايل خلاقيت كلانتري بود.
اين معمار افزود: ايرج كلانتري شناخت دقيقي از معماري ايران داشت و او با اين شناخت با شجاعتي كه از خود نشان داد به سمت معماري خلاقانه و گزيدهگويي رفت كه بسيار موجز، مينمال و مدرن بود. او مدرنيته و تفكر مدرن را به خوبي ميشناخت. كلانتري يكي از كساني بود كه بسيار حرفهاي بود و حرفهاي عمل ميكرد و همواره تلاش ميكرد كه سطح توان جامعه معماران ايراني را بالا ببرد. او با سمتهايي كه داشت همواره در جلسات جامعه معماران تلاش ميكرد جانب انصاف را رعايت كند و همين موضوع باعث شده است كه او از سوي تمام اعضاي جامعه مهندسان معمار ايران مورد احترام قرار گيرد.
ساداتنيا با بيان اين مطلب كه هرگز شانس همكاري در پروژههاي معماري با ايرج كلانتري را نداشته گفت: من سالها با ايرج كلانتري در فعاليتهاي صنفي همكار بودم و در كنار او قرار گرفتن باعث شد كه بسيار از او بياموزم. او ويژگي داشت كه در تمام نشستها به گونهاي برخورد ميكرد كه كمترين اصطكاك ميان اعضاي جلسه به وجود آيد و از هر گونه تنشي در گروههاي معماري پرهيز شود.
او در پايان سخنانش گفت: رفتن ايرج كلانتري براي من بسيار سخت است. او يكي از بهترين استادان و پيشكسوتان من بود كه از او بسيار آموختم و شانس اين را داشتم كه بيش از هزار طرح از پرتره او بكشم و چه شانسي از اين بزرگتر كه او طرحي از من را بالاي سرش در اتاق كارش آويخته بود. نام و يادش گرامي باد.