براي ايرج كلانتري كه نمونه انساني كوشا بود
معمار زندگي، آموزگار شوق
علي كيافر
در اين ساليان نزديك، آسمان معماري ايران چندين ستاره خود را از دست داده است و تنها در كمتر از سه سال. در فاصله كوتاه چند ماه، ابتدا فرهاد احمدي (۱۳۲۹- ۱۳۹۹)، سيد محسن حبيبي (۱۳۲۶-۱۳۹۹) و علي سردار افخمي (۱۳۰۸ - ۱۳۹۹) و سپس در اين سال ايرج اعتصام (۱۳۰۹ - ۱۴۰۱) و اينك ايرج كلانتري (۱۳۱۶ - ۱۴۰۱) از ميان ما رفتند. معماراني كه سرمايههاي ارزشمندي بودند و سخت ميتوان جانشيناني برايشان در نظر گرفت.
ايرج كلانتري مدرك كارشناسي ارشد معماري را از دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران دريافت كرد؛ در درازاي زندگي پربار خود هم در معماري فعاليت چمشگير داشت، هم تدريس دانشگاهي و هم در تشكيلات حرفهاي و سازماني. او نزديك به نيم قرن عضو موسس و رييس هياتمديره مهندسين مشاور باوند بود؛ سالها در شوراي تخصصي شهرداري تهران، هيات اجرايي شوراي هماهنگي تشكلهاي صنفي مهندسي كشور، هياتمديره انجمن صنفي مهندسان مشاور معمار و شهرساز، هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران، هياتمديره سازمان نظام مهندسي ساختمان تهران و هيات تحريريه مجله معماري نوين و شوراي عالي خانه هنرمندان ايران عضويت داشت؛ همچنين نماينده وزارت كشور در كميته فني شوراي عالي شهرسازي و كميته بررسي و تجديد نظر در قانون نوسازي و عمران شهري بود. ايرج كلانتري بيش از ۲۰ سال دروس طراحي را در دانشگاههاي تهران، علم و صنعت و آزاد اسلامي تدريس كرد.
در گستره نوشتارهاي ايرج كلانتري ميتوان به بررسي علل حاشيهنشيني در 17 شهر با جمعيت بيش از يكصد هزار نفر، تنظيم اصلاحيه قانون نوسازي و عمران شهري، تهيه و تدوين آييننامه اجراي حق مرغوبيت، گونهشناسي مسكن در مناطق ساحلي خليجفارس و نيز همكاري با مجلههاي بانك ساختمان، آبادي، معماري و شهرسازي و مجله معمار اشاره كرد و در زمينه معماري به مديريت و طراحي پروژه فرودگاه بينالمللي امام، دانشگاه بينالمللي قزوين، سفارت ايران در گرجستان، اقامتگاه سفير ايران در ايروان، مجموعه چايكنار تبريز و دانشگاه علامه طباطبايي در تهران. او هم در معماري (از منازل مسكوني تا ساختمانهاي بزرگ همگاني) و هم در طراحي شهري و شهرسازي (از طرحهاي جامع تا پروژه قابل بحث نواب در تهران) تاثيرگذار بود، هم سازمايههاي بومي (آجر گري) و هم مدرن (ديوارهاي پردهاي و شيشهاي) را در كارهاي خود
به كار برد و قديم و جديد را به هم پيوست.
ايرج كلانتري يكي از شاخصترين معماران ايراني در زمينه طراحي خانههاي مسكوني بود كه در دهههاي 40 و 50 خورشيدي يكي از پربارترين دوران شكوفايي خود را در ايران تجربه كرد. او در كنار برجستگان ديگر معماري مسكوني كه نگاه و شيوه خاصي در اينگونه معماري عرضه كردند، معماراني چون مهدي عليزاده، يوسف شريعتزاده، لطيف ابوالقاسمي، كورش فرزامي، شهاب كاتوزيان و ديگراني كمتر شناخته شده، به طراحي بناهاي مسكوني با تركيبي از معماري مدرن و درآميختگي با ويژگيها حال و هواي معماري گذشته بومي ايراني دست زد. از شاخصههاي معماريهاي مسكوني كلانتري خانههايي بودند كه او براي برخي از نويسندگان و هنرمندان و سرشناسان ايراني طراحي كرد و ساخت. خانههاي مهشيد اميرشاهي (داستاننويس)، هوشنگ پيرنظر (نويسنده و مترجم)، همايون صنعتيزاده (كارآفرين، نويسنده و پژوهشگر)، ثمين باغچهبان (آهنگساز، شاعر و نويسنده)، محسن هشترودي (رياضيدان)، كارل اشلامينگر (هنرمند و طراح آلماني كه سالها در ايران فعاليت كرد و همسري ايراني داشت) و برادر خود او پرويز كلانتري (نقاش و تزيينگر كتابهاي درسي) از ميان آن بناها قابل اشاره بيشتري هستند.
براي من كه بخت ديدار و آشنايي با نويسنده و مترجم روشنفكر، توانا و پرانديشه ايراني نجف دريابندري را داشتهام، خانهاي كه ايرج كلانتري براي دريابندي و همسر او فهيمه راستكار طراحي كرد از ارزش ويژهاي برخوردار است. جدا از حس و علاقه فردي به نجف -آنچنانكه خود او خواست او را بنامم، هنگامي كه در نخستين ديدار آقاي دريابندري خطابش كردم، گفت: اسم من نجفه. آقاي دريابندي بابام بود»- آن بنا ارزشهاي معماري خويش را دارد. در طراحي خانه نجف كه در سال ۱۳۴۳ ساخته شد، ايرج كلانتري آميزهاي از مفاهيم و روابط فضاهاي خانههاي قديمي ايراني را با بيان و شيوه ساخت معماري مدرن عرضه كرد. اين خانه را ميتوان از نخستين طرحهاي ارزشمند و تاثيرگذار ايرج كلانتري كه امضا، نگرش و زبان او در معماري خانههاي مسكوني شخصي را پيشِ رو ميگذارد به شمار آورد. من در چارچوب پژوهش سالياني دراز در گستره دگرگونيهاي جامعه، فرهنگ، هويت، شهر، شهرسازي و معماري ايران در دوران مدرنيته -كه جلد اول مجموعه چندجلدي آن به نام «آتشگهي در خواب آتشها، روزني بر شهر و معماري در اين ديار، اين روزگار» توسط انتشارات كتابكده كسري به چاپ رسيده و جلدهاي ديگر در مراحل پاياني هستند- با ايرج كلانتري، معمار خوشفكر، نوانديشِ ريشه گسترده در تاريخ و پركار ديدار داشتم. براي من كه سالياني بسيار با نقاش گرانمايه و صاحب سبك زندهياد پرويز كلانتري و خانواده گرامياش در اين سوي دنيا آشنا بودم، ديدار در آن سو، ايران، با برادر او كه با خوشرويي بسيار مرا در دفتر كارش پذيرفت و همچون پرويز بيتكلف و مهربان بود، لذتي بسيار و پرخاطره داشت. فرازي از ابتداي گفتوگوي چندين ساعته من با ايرج كلانتري در تهران، دفتر مهندسين مشاور باوند، در تاريخ ۱۲ آذر ۱۳۹۲ كه در ادامه ميآيد، چكيدهاي از تفكر و نگاه او به معماري را بيان ميكند. يادش براي من هميشگي خواهد بود.
كيافر: خيلي خوشحالم كه اين فرصت دست داد كه راجع به پژوهش من با هم صحبت كنيم، من مقدمهاي را از كار خودم برايتان گفتم و حالا گوي و ميدان دست شماست آقاي مهندس. از خودتان و ديدتان به معماري و كارهايتان بگوييد.
كلانتري: عرضم به حضورت كه ببين من خيلي اهل بحث و نظريات و تئوريك نيستم. يعني در كار حرفهاي و معماريام به جاي مراجعه به منابع نظري اين تمرين را از طريق سفارشهاي معماري كه ميگيرم و در كارهايي كه به آنها علاقهمند هستم انجام ميدهم. چند سال پيش هم به عنوان معمار سال انتخاب شدم و در آن دوره توجهي به افكار عمومي مرتبط با كار نكردم و فقط كارهايم را معرفي كردم يا اگر سوالي درباره كار مطرح شده جواب دادم. سه سال پيش هم از آثار من كتابي منتشر كردند كه من در آن فقط آثارم را معرفي كردم و دو نفر از دوستانم نظراتشان را درباره آثارم ارايه دادند.
كيافر: از روش شما در طرح و انجام كار معماري آگاهي دارم، با اين وجود مايلم نظريات و ديدگاههايتان را، هر چند خلاصه، مطرح كنيد.
كلانتري: به نظر من در كار معماري نظريهپردازي اگر سمت و سوي فرقههاي تحليل اتفاقات معماري باشد و به اصطلاح علل گرايشهاي جديد يا پرسپكتيوهاي آتي را بتواند روي آن پيشبيني كند خيلي خوب است ولي لزوما اين كار به عهده خود حرفهاي نيست يعني من اصولا معتقدم معماري در حوزه نظري نيست. به خاطر همين است كه من بار هنري معماري را بيشتر از بار مهندسياش ميدانم گرچه معتقدم كه اينها پيوند عجيب و غريبي با هم دارند ولي به اين دليل اصولا فكر ميكنم كه در حوزه هنرهاي تجسمي اصولا هنر مبتني بر مباني نظري خلق نميشود. خلاقيت يك فرآيند متفاوت با اين جريان و سطح است. اين نظريات بعد از كارهايي كه آرتيستها انجام ميدهند توسط افراد آكادميكي نقد و نظريهپردازي ميشود.
شهرساز، پژوهشگر و استاد دانشگاه