مفهوم تكاندهنده فقدان
بهرام دبيري ٭
ايرج كلانتري آدم نفيسي بود. معمار بود اما به اندازه هر نويسندهاي كتاب خوانده بود. او نقاشي، مجسمهسازي و هنر را به خوبي ميشناخت. يك نگاه گستردهتر، وادارم ميكند كه به صد سال گذشته ايران نگاهي بيندازم. انقلاب مشروطه، عصر نوجويي و نوسازي ايران، دوران تحول در سياست و فرهنگ بود و نيما ستاره درخشان اين نقطه تاريخي، شاعري كه زبان و بيان و عاطفه ما را دگرگون كرد؛ قرائت ما را از شعر دگرگون و معاصر كرد. نيما غولآسا بود. آخرين شاعري كه پيش او ميشناختم حافظ 700 سال پيش بود. تاثير نيما در تمام هنرها به چشم آمد دل دادگي بهمن محصص به او نشانه روشني است و البته در ادبيات صادق هدايت. اين 100 سال، سالهاي پرآشوب و پرآسيبي بود جستوجوي معناي مدرن و معاصر بودن براي سرزمين و فرهنگي كه هزاران ساله بود. سوال بزرگ اين بود كه آيا ميتوان مدرن و معاصر بود و در عين حال ايراني به معناي فرهنگي هم بود؟ نيما نمونه درخشان اين شناخت و آگاهي از معاصر بودن و در عين حال با ريشههاي كهن ذهن و زبان شعر فارسي رابطه داشت. اين تلاش جانفرسا در تمام عرصههاي هنر مطرح بود اما چه كساني معاصر و مدرن شدند بيآنكه بيگانه شوند. انگشتشمارند. در زمينه معماري و شهرسازي اين جستوجو و تلاش شايد دشوارتر بود كه شاعر ملاك ابزار كارش مداد و كاغذ بود اما معمار سفارشدهنده داشت و سرمايه مستقل از كار معمار را ميخواست با اين همه احوال، آنچنان در موسيقي تلاش شد در نقاشي هر چند انگشتشمار. اما نمونههاي درخشاني از ذهن و زبان و نگاه هنرمندان نامآور و تاريخسازي را ميتوان شناخت و نام برد. ايرج كلانتري در چشمانداز، پرآشوب و تحولخواه نمونه ماندگار و نامآور است. معماري ايرج كلانتري هم سليقه و هم تاريخ و زيباييشناسي سرزمين را در خود دارد و هم از معيارهاي زيباييشناسي جهان امروز بهرهمند است. و اين همان دشواري طلاقتفرسايي است كه هر هنرمند ماندگار و معاصري در ايران با آن جنگ در انداخته است و همانطور كه انتظار ميرود نمونههاي اندك ولي سرنمون هستند. نسل ايرج كلانتري چندين نمونه اين معيار خلاق را دارد و نسل پس از او كارهاي درخشاني در معماري معاصر ايران انجام دادهاند اما البته نه چندان چشمگير كه در شعر پس از نيما كه نمونههاي درخشان معاصر كم نيستند شايد به همين دليل كه گفتم سفارش شعر و نقاشي را خود هنرمند ميدهد و سفارش معماري را اما تا چه كسي تا سياست شهرسازي و شهرداري چه باشد. اين خندق مخوفي است كه گذشتن از آن در ايران همتي غولآسا طلب ميكند و ايرج كلانتري نمونه درخشان اين معاصر بودن است، يادش در ذهن من ماندگار خواهد بود.٭ نقاش