• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5437 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۹ اسفند

از خشونت پدر تا تبديل شدن به سارق حرفه‌اي

پسر جوان مي‌گويد رفتارهاي پدرش باعث شد از خانه فرار كند و درنهايت سارق شود

اعتمادآنلاين

مهرداد به جرم سرقت لاستيك خودرو بازداشت شده است.

او كه بسيار جوان است درباره زندگي سخت و تلخ و ماجراي دزد شدنش صحبت مي‌كند.
  چند سال داري؟
20 ساله هستم.
 سابقه داري؟
نه، بار اول است كه بازداشت مي‌شوم.
 چند جفت لاستيك سرقت كرده‌اي؟
درست يادم نيست. چندتايي باز كردم.
 چرا سرقت مي‌كني؟
كار درست و حسابي ندارم. دزدي مي‌كنم.
 دنبال كار رفته‌اي؟
نه، از اول دزدي كردم.
 خانواده داري؟
دارم ولي بود و نبودشان فرقي برايم ندارد.
 چرا؟
هميشه از پدرم كتك مي‌خوردم. 13 ساله كه شدم از خانه بيرون زدم و ديگر برنگشتم. دلم هم نمي‌خواهد برگردم، اصلا دلم نمي‌خواهد آنها را ببينم.
 وقتي پدرت تو را كتك مي‌زد مادرت دخالت نمي‌كرد؟
مادرم از ترس اصلا صحبت نمي‌كرد، چون پدرم او و خواهرم را هم مي‌زد. مادرم مي‌گفت اگر پدرت خواهرت را بزند، چون كوچك است مي‌ميرد پس تو مقاومت كن.
  خانواده‌ات در اين سال‌ها دنبالت نبودند؟
نمي‌دانم. اصلا خبر ندارم.
 چرا پدرت شما را كتك مي‌زد؟
نمي‌دانم. خيلي مرد عصباني‌اي است، هيچ ‌وقت با ما مهربان نبود.
 سال‌هايي كه خانه نبودي كجا زندگي مي‌كردي؟
خيابان. من بيشتر در پارك‌ها مي‌خوابيدم. اگر پول داشتم هم در پانسيون مي‌ماندم.
 مدرسه رفته‌اي؟
بله، چند سالي درس خواندم.
 مي‌داني زنداني مي‌شوي؟
به هر حال هر كاري تاواني دارد. چاره‌اي نيست بايد تحمل كنم.
 نمي‌خواهي از خانواده‌ات كمك بگيري؟
من نمي‌خواهم پدر و مادرم را ببينم. آنها را دوست ندارم. اگر به جايي برسم و بتوانم خانه‌اي بگيرم خواهرم را از آنها جدا مي‌كنم، تا قبل از آن اصلا دلم نمي‌خواهد هيچ ‌كدام را ببينم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون