چرا ريموند چندلر از بيلي وايلدر متنفر بود؟
روناك حسيني
ريموند چندلر، نويسنده مشهور رمانهاي پليسي، وقتي براي اولينبار شروع به نوشتن فيلمنامه كرد، نتوانست با نويسنده ديگر كه ازقضا كارگردان فيلم هم بود، بسازد. بيلي وايلدر به معناي واقعي كلمه براي چندلر آزاردهنده بود و همه عادتهايي را داشت كه چندلر از آنها بدش ميآمد. غرامت مضاعف (Double Indemnity) فيلمي نوآر محصول ۱۹۴۴ به كارگرداني بيلي وايلدر و اقتباسي است از رمان جيمزام. كين. اين فيلم با تصوير والتر نف، مامور بيمه آغاز ميشود كه زخمي، به دفتر كارش ميآيد و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجرايي را كه بر او گذشته شرح ميدهد. اينكه چطور به عنوان مامور بيمه به خانه آقاي ديتريكسن ميرود و فيليس، خانم خانه او را قانع ميكند كه در قتل شوهر، يارياش كند تا بتواند با استفاده از ماده غرامت مضاعف قيد شده در قرارداد، بيمه عمر شوهرش رادريافت كند. ريموند چندلر، چهره برجسته ادبيات پليسي و خالق كارآگاه اردبويلد، فيليپ مارلو، در دهه پنجم زندگياش پس از اخراج از كارش در يك كمپاني نفتي، به نوشتن رمانهاي پليسي روي آورد. او در سال ۱۹۱۷ به عنوان سرباز ارتش كانادا در فرانسه جنگيد و دو بار هم در جريان همهگيري آنفلوآنزاي اسپانيايي در بيمارستان بستري شد. ظاهرا عادت او به نوشيدن الكل از همان دوران همراه او بود و در سال ۱۹۳۲، در دوران ركود بزرگ اقتصادي امريكا، احتمالا به همين دليل شغل مطمئن خود را از دست داد. بعد از آن بود كه نوشيدن را كنار گذاشت و تصميم گرفت نويسنده شود. او ابتدا داستانهاي كارآگاهي هايلدبويلدش را براي مجله عامهپسند بلك ماسك (Black Mask) ميفرستاد و بعد از آن توانست در سال ۱۹۳۹ اولين رمان خود، خواب بزرگ (Big Sleep) را منتشر كند. رماني كه بعدها هاوارد هاكس اقتباس درخشاني از آن با بازي همفري بوگارت در نقش فيليپ مارلو ارايه كرد. چندلر در سال ۱۹۴۳ رمان سومش پنجره مرتفع (The High Window) را منتشر كرد و بيلي وايلدر كارگردان كمپاني پارامونت آن را خواند و از ديالوگنويسي چندلر خوشش آمد. وايلدر به چندلر پيشنهاد داد كه در نوشتن فيلمنامه غرامت مضاعف با اقتباس از رمان جيمزام. كين در ازاي هفتهاي ۷۵۰ دلار و به مدت۱۰ هفته با او همكاري كند. ادوارد سورل، تصويرگر، كارتونيست و كاريكاتوريست در نيويوركتايمز، درباره همكاري چندلر و وايلدر مينويسد: «چندلر تا آن زمان فيلمنامه ننوشته بود و دوست نداشت زيردست يك جوان اتريشيتبار يهودي كار كند كه تا آن روز دوجين فيلمنامه در برلينو هاليوود نوشته بود. اما اوضاع مالياش خوب نبود و از طرفي بايد از همسر بيمارش نگهداري ميكرد، بنابراين پيشنهاد وايلدر را پذيرفت.» نويسنده هيچ خوش نداشت كه هر روز در ساختمان نويسندگان حاضر شود و ببيند كه وايلدر در حالي كه كلاه هميشگياش را بر سر دارد (كلاهي كه براي پوشاندن تاسي سرش از آن استفاده ميكرد) منتظر او است. حتي سبك لباس پوشيدن راحت و خودماني وايلدر هم او را كه هميشه كت و كراوات ميپوشيد، دلخور ميكرد. بعد از اينكه چندلر اولين نمونه فيلمنامه خود رافرستاد، وايلدر به صراحت به او گفت كه ابتداييترين چيز درباره ساختار فيلمنامه را هم نميداند. اين موضوع فضاي همكاري ميان آن دو را تيره و تارتر از گذشته كرد.» ظاهرا پس از سه هفته، چندلر ناگهان ديگر سر كار حاضر نشد. بيلي وايلدر عصباني، وارد دفتر جو سيستروم تهيهكننده فيلم شد، در حالي كه او داشت نامهاي بلندبالا از چندلر ميخواند. نامهاي كه در آن نويسنده ليستي از دلايلي ارايه كرده بود كه چرا ديگر نميخواهد با وايلدر كار كند. ادوارد سورل مينويسد: «سيستروم، چندلر را آرام كرد و از وايلدر خواست مراعات كند. بعد از آن، دو نويسنده دندان سر جگر گذاشتند و نوشتن فيلمنامه را در مدت زمان ۱۰ هفتهاي مقرر به پايان بردند. موفقيت غرامت مضاعف براي چندلر تمديد قرارداد را به ارمغان آورد و باعث شد وايلدر براي ساخت فيلم بعدياش «تعطيلات از دسترفته» چراغ سبز بگيرد. اما بهترين قسمت ماجرا اين بود كه آن دو ديگر هرگز مجبور نبودند يكديگر را ببينند.»