براي يوز ايراني و احتمال انقراضش
مژگان جمشيدي
پيروز رفت تا بلكه مديران ارشد سازمان محيط زيست دريابند با انحصارطلبي کار پيش نمیرود
پيروز هم رفت. او نيز همچون ديگر فرزندان «ايران»، با عارضه جوانمرگي از دنيا رفت! اما مرگ اين توله يوز زيبا برخلاف دهها يوز ديگري كه در سه دهه اخير در نتيجه سوءمديريت و تخريب گسترده زيستگاهها از بين رفته و كشته شده بودند، بازتاب گستردهاي در بين مردم ايران داشت. سالهاست كه ما محيط زيستيها فرياد ميزنيم ناقوس انقراض بسياري از گونههاي جانوري ايران از جمله يوزپلنگ آسيايي كه حالا زيستگاهش فقط به ايران محدود شده، به صدا در آمده است. اما نتيجه بيش از دو دهه تلاش كارشناسان محيط زيست براي حفظ زيستگاهها تنها به دليل سياستهاي طبيعت ستيزانه دولتها در 4 دهه اخير و عدم حمايت برنامهريزان كشور از طرحهاي حفاظتي و طبيعي تا به امروز عملا به شكست انجاميده است! تا جايي كه هر روز از مشاهده يوزها در زيستگاهها كاسته شده و شمار مرگ و مير يوزها در جادههاي غيراصولي كه قلب زيستگاهها را شكافته افزايش مييابد. بسياري از مناطق زيست يوز كه در دهه 80 داراي جمعيت موثري از يوز بود اكنون در استان يزد و كرمان و خراسان جنوبي و حتي خراسان شمالي خالي از يوز شده و يوزهاي باقي مانده تنها محدود به چند زيستگاه شدهاند. چراي بيرويه دام در مناطق زيست يوز، گسترش معادن و جادهها و در برههاي از زمان برگزاري مانورهاي نظامي در زيستگاههاي يوز در دو دهه گذشته همچون پارك ملي كوير، امنيت زيستگاه را از بين برده و نسل اين گربهسان را با نابودي قطعي مواجه ساخته است. يوز ايراني اكنون به شدت در خطر انقراض قرار دارد و اين كاهش جمعيت در سالهاي اخير حاصل هجوم هولناك دستگاههاي متولي توسعه به زيستگاههاي طبيعي، ضعف مديريت در سازمان محيط زيست و كمبود بودجه و برنامههاي موثر و كارآمد براي حفاظت از زيستگاهها بوده است!
برنامههايي كه بتواند عوامل تهديد را از بين ببرد و سازمان متولي در تمام 40 سال گذشته براي خالي كردن زيستگاه يوزها از دام و ايمنسازي جادهها عملا هيچ كاري نكرده است و تنها در يك مورد در سال 96 با همكاري مشترك اميرحسين خالقي و هومن جوكار و هديه تهراني، كمپيني با عنوان كمپين يوز تا ابد شكل گرفت كه حاصل آن جمعآوري چند صد ميليون كمكهاي مردمي براي خريد چند آغل در منطقه امن توران بود كه چندي بعد از اين اقدام، كارشناسان يوز از جمله هومن جوكار و اميرحسين خالقي بازداشت شدند.
بازداشت گسترده كارشناسان يوز و ايجاد فضاي امنيتي بر سر محيط زيست ايران كه عملا امكان همكاري مردم، متخصصان و گروههاي تخصصي را در فعاليتهاي حفاظتي يوز و ديگر گونههاي جانوري كشور بسيار محدود كرده، در سالهاي اخير نگراني از شدت گرفتن اوضاع يوزهاي ايران را دوچندان كرده است.
تنها به گواه آمارهاي موجود در سه دهه اخير بيش از 50 يوز ايراني يا در جادهها تلف شدند يا توسط چوپانان كشته شدند كه اگر به اين همه، آمار يوزهاي جدا شده از طبيعت و قاچاق شده را هم اضافه كنيم به عدد بيش از 60 يوز حذف شده از طبيعت در مدت سه دهه اخير ميرسيم! در اين ميان «تكثير در اسارت يوز» ميتواند يك گزينه موثر براي حفظ ژن آخرين افراد باقي مانده يوز در كنار حفظ زيستگاهها باشد اما در پنج سال گذشته، حفاظت از زيستگاه اين گونه، عملا از سوي سازمان محيط زيست به دست فراموشي سپرده شده و اين سازمان بيشتر به گزينه تكثير در اسارت تكيه كرده است. افتضاح تكثير در اسارت يوز نيز عدم شفافيت و انحصارطبي برخي افراد دخيل در اين طرح، زماني عيانتر شد كه معلوم شد آنها كه دم از مطالعات و تحقيقات و حفظ ژن و واژههاي پرطمطراق ميزنند براي زايمان «ايران» تنها ماده يوز باردار در اسارت هيچ برنامه و تداركاتي نداشتند. اينقدر كه در يك شرايط صحرايي بدون كمك از دامپزشكان متخصص و تنها با حضور يك دامپزشك، اين حيوان سزارين شد و همين امر موجب شد تا ايران فرزندانش را نپذيرد و تولهها محروم از شير مادر شدند!
اما اين كمدي زماني مضحكتر شد و موفقيت بلندمدت تكثير در اسارت را به زير سوال برد كه معلوم شد دستاندركاران طرح در سمنان حتي جنسيت تولهها كه در ابتدا ماده عنوان كرده بودند را هم اشتباه تشخيص دادند و هيچ پيشبيني و تداركاتي براي تهيه شيرخشك مخصوص گربهسانان و ديگر نيازهاي درماني اين تولهها نداشتند. اينقدر كه يكي از تولهها در همان روزهاي نخست جان باخت، توله ديگر در راه انتقال به تهران و دامپزشكي از بين رفت و نهايتا توله سوم به نام پيروز به عليرضا شهرداري، تيمارگر حيات وحش در پارك پرديسان تهران سپرده شد كه اگر تلاشهاي او نبود پيروز نيز همان روزهاي نخست از دنيا رفته بود.
اگرچه مرگ قريبالوقوع پيروز براي متخصصان محيطزيست كاملا قابل پيشبيني بود اما براي مردمي كه از او يك نماد و سمبل اميد ساخته بودند، حالا به واقعهاي دردناك تبديل شده است. يوزپلنگ آسيايي سالهاست كه به نماد محيط زيست ايران تبديل شده اما پيروز در سختترين روزهاي تاريخ چند ده ساله اخير براي مردم ايران، امتداد نوري شد كه بسياري از مردم ايران براي اميدواري به آن تكيه زدند. قدرت اين نماد جانوري و زيبايي خيرهكننده چشمانش در بين مردم ايران به حدي بود كه در مدتي كوتاه به شخصيتي شناخته شده و اميدبخش در بين مردم ايران تبديل شد. اما اين حيوان سرانجام صبح ديروز جان باخت. پيروز، اولين و آخرين يوزپلنگ ايراني نبود كه قرباني اشتباهات و بيبرنامگي و سردرگميهاي مديريتي در سازمان محيط زيست شد. در همين مدت كوتاه كه نگاه يك ملت دنبال پيروز بود يك يوز ديگر در توران در جاده كشته شد و دو توله ديگر به دليل ضعف حفاظت و آموزشهاي موثر از طبيعت توران حذف شدند.
پيروز رفت تا بلكه مديران ارشد اين سازمان دريابند با انحصارطلبي و حذف ديگر مشاوران و متخصصان كاربلد نميتوان هميشه كار را جلو برد، بلكه اين مرگ عبرتي شود براي اين سازمان كه دريابند دستكم براي زايمان بعدي ايران بيش از آنكه بر طبل توخالي و شعارگونه اقداماتشان بكوبند، بايد برنامهريزي كنند و از متخصصان كمك بگيرند و كاش كه دريابند تكثير در اسارت گزينه اصلي نجات يوز ايران نيست! زيستگاههاي يوز ايران به قدري در پنج سال گذشته رها شدند كه اگر برنامهاي براي حفاظت آنها در نظر گرفته نشود يوز ايران تا 5 - 4 سال ديگر به گونهاي منقرض شده در طبيعت تبديل ميشود و عملا زيستگاه خود را از دست ميدهد و شايد تنها چند فرد از آن در باغ وحش و پشت فنس باقي بماند، چرا كه معدنكاوان ماراتن بزرگي را براي تخريب زيستگاهها نه فقط در زيستگاههاي يوز كه براي زير و رو كردن خاك كشور در بيش از 60 درصد اراضي سرزمين آغاز كردهاند. حالا بايد ديد آيا مرگ اين نماد بزرگ جانوري ميتواند مردم ايران را به مطالبهگري درست از سازمان محيط زيست و دولت براي اقدام عاجل جهت حفظ زيستگاههاي يوز سوق بدهد؟!