سيد جواد طباطبايي در «اعتماد»
هر ملتي بايد جايي بايستد و ببيند از كجا آمده است
گروه انديشه
روزنامه اعتماد در طول يك دهه اخير بارها به انتشار ديدگاهها و انديشههاي طباطبايي پرداخته است و مقالات و نوشتهها و گفتوگوهاي فراواني در تبيين، تحليل و انتقاد از انديشههاي او منتشر كرده است. در ادامه مروري بر مهمترين اين مطالب خواهيم داشت كه برخي از آنها، در صفحه اول روزنامه به عنوان عكس و تيتر اول منعكس شد.
1- ايران مساله من است
عصر روز پنجشنبه چهارم ارديبهشت ماه سال 1393، پژوهشكده تاريخ اسلام در كتابخانه ملي جلسهاي بحثبرانگيز برگزار كرد كه در آن شمــاري از شناختهشدهترين موافقان و مخالفان جواد طباطبايي، در حضور خود او به نقد و بررسي ديدگاههاي او پرداختند. روزنامه اعتماد گزارشي در روز شنبه 6 ارديبهشت سال 1393 گزارشي مفصل از اين نشست منتشر كرد و متن سخنراني خود دكتر طباطبايي را هم منعكس كرد. تيتر يك روزنامه در اين شماره، جملهاي از طباطبايي بود كه در آن ميگفت: «ايران مساله من است.» منتقدان طباطبايي در اين نشست، حاتم قادري، هاشم آقاجري، داريوش رحمانيان و داوود فيرحي بودند و احمد بستاني، قباد منصوربخت و احمد بستاني به دفاع از طباطبايي پرداختند. طباطبايي در اين نشست گفت: «من وقتي به طرح مساله ايران پرداختم، متوجه شدم كه يك طرح مساله ديگري هم وجود دارد كه نميتوانيم آن را طرح نكنيم و ايران ر ا از اين مجموعه جدا كنيم. مساله من نوشتن تاريخ مردم ايران يا شاهان ايران نيست، بلكه قصدم نوشتن تاريخ ايران به عنوان يك كانتسراكشن در علوم اجتماعي جديد در وعاء ذهن به عنوان يك معقول بالذات است و ربط دادن آن به يك دنياي ديگر... بحث من نه ايدئولوژي و نه براي قدرت است و نه من جايي در ميان مخالفان و موافقان كنوني دارم. البته به عنوان شهروند نظري دارم اما به عنوان بحث علمي در بحثهاي خودم تخصيصهايي ميزنم تا دقت آنها را بيشتر كند... پرسش از اينكه ايران چيست، مساله مهم نظريه من است. اينكه كجا پيدا شد، اهميتي ندارد. راهي طولاني در اين زمينه آمدم و در اين زمينه خوشهچينيهاي زيادي كردم و بحث خود را به محكهاي گوناگوني زدم. به تعبير شاملو سفر سخت و جانكاه بود اما يگانه بود و به تعبير من مخصوصا از ناجوانمردي هيچ كم نداشت. اين تنها بحث من نيست. هر ملتي بايد جايي بايستد و ببيند از كجا آمده است و افق پيش رويش را بنگرد. بحث ما از نگريس به نقطهاي است كه در آن ايستادهايم.»
2- تحكيم وحدت ملي را دنبال كنيم
يكي از دغدغههاي اصلي طباطبايي حفظ تماميت ارزي و تحكيم وحدت ملي بود. او روز يكشنبه چهارم بهمن ماه 1394 در مجتمع فرهنگي ورزشي وزارت كشور، در دومين سمپوزيوم مناسبات ايران-قفقاز صحبت كرد و گفت: حفظ وحدت سرزميني ايران سياسي يك وظيفه است. او در بخشي از اين سخنراني گفت: «هر دولتي يا دولت ملي است يا دولت نيست. به اين دليل است كه ايران هميشه دولت بوده است. هر اسمي روي آن بگذاريد فرقي نميكند. اين ماهيت دولت است كه مهم است. دولت ايران، دولت ملي است. عربستان هم چون ملي نيست، دولت نيست. چيزي كه آنجا هست به راحتي ميتواند آنجا نباشد، اما ايران به راحتي نميتواند نباشد. دولت ملي داراي منافع ملي است. ما تازه ميفهميم و كشف ميكنيم كه منافع ملي داريم. پيشترها متوجه نميشديم يا به اين صورت نميفهميديم. اگرچه در بزنگاههايي هم وقتي كه ميخواستيم اين كلمه را به كار نبريم، به كار برديم. اينكه در آغاز صحبتم گفتم كه ايران به يك نظريه نيازمند است و در گذشته اين نظريه را ما به اين صورت نداشتيم يا اين ضرورت را درست نميكرديم از اينجا ميآيد. تحولات اساسي كه در مناسبات منطقه ايجاد شده است را ما تاكنون نميشناختيم. تاكنون ما در مناسبات قبلي قرار داشتيم. بنابراين ايران يك تئوري بود كه ما به صورت غريزي اين را حفظ كرده بوديم و با آن تئوري فكر ميكرديم حتي اگر دانشمندانه نميتوانستيم اين تئوري را توضيح دهيم. اما امروز اين ضرورت پيدا كرده است.»
3- همچنان ايستادهام!
دي ماه 1395 در خانه انديشمندان علوم انساني مجلسي برگزار شد كه در آن ضمن رونمايي از دو كتاب «فيلسوف سياست: جشننامه جواد طباطبايي» و «فلسفه و سياست: مقالات جواد طباطبايي» از جواد طباطبايي تجليل به عمل آمد. در اين جلسه كه با حضور خود او و عباس آخوندي و حكمتالله ملاصالحي برگزار شد، رضا داوري اردكاني، داود فيرحي و موسي غنينژاد هم صحبت كردند. روزنامه اعتماد در تاريخ 18 دي ماه 1395 در دو صفحه مفصل گزارشي از اين نشست ارايه كرد. طباطبايي در اين نشست سخنراني مهم و مفصلي راجع به دانشگاه ايراني و انتقادهاي خود به آن كرد و گفت: «من از وقتي كه وارد دانشكده حقوق شدم، متوجه شدم كه اين دانشكده كاملا در هواست. ساختمانش بنياد درستي دارد، اما علمش فاقد بنيان كامل است. من البته علوم سياسي نخواندم و در دانشگاه تهران از شانس، حقوق خواندم. اما بعدا كه به صورتهاي مختلف در علوم سياسي سر كشيدم، متوجه شدم كه آمدني هم نبود! يعني گروه علوم سياسي در بهترين حالت كارمند وزارت امور خارجه و كارمند بعضي ادارات در بدترين حالت تربيت ميكرد. از اين دانشكده عالم علم سياست بيرون نيامد و نميتواند بيرون بيايد. من را ببخشيد كه به صراحت ميگويم، اما از همان آغاز با زيرنظر گرفتن رشته علوم سياسي از گروه حقوق، متوجه اين نكته شدم. احتمال دارد هيچ دانشجوي علوم سياسي آن زمان متوجه اين نكته نميشد، زيرا در گروه حقوق لااقل درباره اصول بحث ميشد، اما چنين اصولي در رشته علوم سياسي نبود. اين دانشگاه، دانشگاه تقليد است. اگر دانشگاه بخواهد محل دانشي باشد كه مال آن دانشگاه آن كشور باشد، حتي اگر جهاني باشد، بايد به مشكل آن كشور بپردازد. دانشگاه هاروارد جهاني است، اما به هر حال امريكايي است. دانشگاه ما چون ايراني نيست، هيچوقت جهاني هم نخواهد شد و در حد تهران و حومه است. مساله اين است كه اگر دانش نتواند موضوع خودش را توضيح دهد و تعيين كند و نشان دهد، علم تاسيس نميشود.»
4- چيستي دولت در ايران
دهم اسفند سال 1395، جواد طباطبايي در همايش دولتپژوهي: واكاويهاي نظري، كاربردي و آسيبشناختي، در دانشگاه فردوسي مشهد، درباره دو مفهوم دولت و حكومت در ايران بحث كرد و كوشيد طرحي از نظريه دولت در ايران ارايه كند. او در اين گفتار گفت: «اين ابهام و اينكه تاكنون نتوانستهايم اين را روشن كنيم علتش اين است كه دولت در ايران در واقع محل دولت يا بهتر بگويم حاكميت ملي هنوز از نظر من جايش روشن نيست كه در كجاست. فكر ميكنم كه عمده حقوقدانهاي ما هنوز به اجماعي نرسيدهاند كه محل حاكميت در كجاست. در مورد حكومت چرا، قبلا نخستوزير داشتيم كه وضع البته پيچيدهتر هم بود، چون ضمن اينكه رهبري و رييسجمهور بود، نخستوزير هم بود و مجلس هم بود، يكي را از اينجا برداشتند. اما نكته مهم اين است كه ميدانيم حكومت حدودا در ايران چيست، يعني رييسجمهور، كابينه، هيات وزيران را بايد بگوييم حكومت و نه دولت؛ بايد به اين بگوييم حكومت كه
در واقع بازوي اجرايي سياستهايي است كه در سطح وسيعتر هم قوانين مشخص كردهاند هم رهبري مشخص كرده و بعد مجلس در مورد آنها دستور ميدهد يا قانون وضع ميكند. به نظر من حكومت روشن است كه كجاست و اين را بايد گفت حكومت؛ براي اينكه بعد از اين به تدريج جا بيفتد كه ما وقتي ميگوييم دولت و حكومت بدانيم كه دقيقا با چه سر و كار داريم، بدانيم كه اين بحث ما ناظر بر چيست.»
5- پيروزي حقوق بر ديكتاتوري
عكس يك روزنامه 25 دي ماه 1396 روزنامه اعتماد، حسن روحاني رييسجمهور وقت ايران را نشان ميداد كه در حال دست دادن با سيد جواد طباطبايي است. آيين افتتاحيه نهمين جشنواره بينالمللي فارابي بود و رييسجمهور ايران از سيد جواد طباطبايي به عنوان چهره علمي برگزيده رشته علوم سياسي و روابط بينالملل و مطالعات منطقهاي در بخش گروههاي علمي تقدير كرد. احمد نقيبزاده، دوست و همكار جواد طباطبايي در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در سرمقاله اين شماره روزنامه با عنوان «بارقههاي اميد براي علوم انساني»، ضمن تقدير از اقدام رييسجمهور نوشت: «اين اولينبار از اينكه به مراسمي نرفتهام افسوس خوردم. نميدانستم به رفتنش و تماشاي تجليل از دكتر جواد طباطبايي ميارزد و بعد از اين همه سال قرار است رييسجمهور سخناني بر زبان براند كه گرچه ديرهنگام بود ولي درست و بجا ميتواند بارقه اميدي در دلها بدمد. پس از قريب به سه دهه كه از اخراج دكتر طباطبايي ميگذرد از او تجليل به عمل آوردند. اگر بخواهيم وقايع علوم سياسي ايران را اين مدت برشماريم مصيبتنامهاي قطور خواهد شد كه اين سخنراني رييسجمهور براي جبران مافات كفايت نخواهد كرد. خصوصا كه هنوز هم دشمنان علوم انساني در پناهگاههاي خود سنگر گرفته و به وظيفه مقدس خود كه همانا تخريب اين علوم باشد پايبند و عامل هستند. من هنوز هم نفهميدهام اين نگاه خشك پوزيتيويستي به علوم انساني كه شاخصه جوامع كمونيستي بود چرا و چگونه به اينجا آمد و بر نگاه ما سيطره يافت. من همان روز كه دكتر جواد طباطبايي را از دانشگاه اخراج كردند و عنان علوم سياسي را به كف فارغالتحصيلان دانشگاه گراتز اتريش گذاشتند كه 4 سال پس از ديپلم دكترا ميدهد از اين علم طمع ببريدم.»