• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5439 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۱ اسفند

پرهيز از تصاحب قدرت سخت است

مهرداد احمدي‌شيخاني

صاحب قدرت بودن، يكي از بزرگ‌ترين لذت‌هاي زندگي است و كمتر كسي است كه بتواند از وسوسه داشتن آن در امان باشد. صاحبان قدرت به كنار، از بين ما بي‌قدرتان، كمتر كسي هست كه يك روزي در پس ذهنش اين را نگفته باشد كه كاش قدرت داشتم و فلان كار را مي‌كردم، حالا مي‌خواهد اين قدرت را براي نفع شخصي يا عمومي خواسته باشد، اما اگر اين «كاش» برآورده شود و قدرتي فراچنگ بياوريم، در واقعِ امر چه خواهد شد؟ چند صاحب قدرت را مي‌شناسيم كه قدرت‌شان به آزار مردم نينجاميده باشد؟ شايد براي همين است كه سعدي مي‌گويد: «كجا خود شكر اين نعمت گزارم/ كه زور مردم‌آزاري ندارم» واقعا هم اين كم نعمتي نيست كه جزو بي‌قدرتان باشي و زور مردآزاري نداشته باشي. اگر براي خودت هم اين بي‌قدرتي نعمت نباشد، اقلا براي ديگران كه از ظلم و عذاب تو در امانند، اين كم نعمتي نيست كه ما صاحب قدرت نيستيم تا باعث آزار ديگران نشويم. حداقل با اين تجربه‌اي كه از صاحبان قدرت داريم، بي‌قدرتي، كم نعمتي نيست. حال ببينيد چه خواهد بود كه يكي صاحب قدرت باشد و باعث آزار ديگران نباشد و از آن فراتر، يكي باشد كه بتواند صاحب قدرت شود و اصلا گرد قدرت نگردد و از تصاحب قدرت بپرهيزد. سعادت من اين است كه يكي از چنين افراد نادري را مي‌شناسم و نه تنها مي‌شناسم كه جزو قديمي‌ترين دوستان من است و البته براي خود من، مهم‌ترين بخش اين دوستي آن است كه همه آنچه بعد از شروع اين دوستي بر من گذشت، وابسته به اين رفاقت است.
سال 59 و پس از سقوط خرمشهر كه به تهران آمدم، كسي را در اين شهر نمي‌شناختم. برادرم به شهادت رسيده بود و به عنوان خانواده شهيد و آواره جنگ، از طرف بنياد شهيد در هتلي پايين‌تر از تقاطع خيابان جمهوري و حافظ ساكن شده بوديم. قبل از جنگ، برادرم در سفرهايي كه به تهران داشت با جمعي مطالعاتي آشنا شده بود و با ليدر آن جمع دوست شده بود و آموخته‌هايش از او را در سلسه درس‌هايي در حسينيه اصفهاني‌هاي خرمشهر به ما درس مي‌داد. بخشي از آن مجموعه مطالعات، قبلا در كتابي با عنوان «دين اركان طبيعت» منتشر شده بود و قرار بود بخش بعدي آن در كتاب ديگري با عنوان «هفت آسمان» منتشر شود. به تهران كه آمدم، علايق مختلفي را پي مي‌گرفتم كه يكي از آنها، پرسه‌زدن هر روزه در خيابان انقلاب و كتابفروشي‌هاي روبه‌روي دانشگاه بود. يك روز در اين پرسه‌زدن‌ها، پشت ويترين يك كتابفروشي، كتاب «هفت آسمان» را ديدم و ذوق‌زده به درون كتابفروشي رفتم و از متصدي آنجا طريقه تماس با نويسنده آن كتاب را پرسيدم كه جواب داد راهي براي تماس با نويسنده كتاب نمي‌شناسد ولي مي‌تواند پيغام مرا به آورنده آن كتاب بدهد و از اين طريق، شايد نويسنده كتاب، خودش با من تماس بگيرد. پيغام و نشاني محل سكونت را گذاشتم و رفتم. چند روز بعد، از اطلاعات هتل به اتاق ما زنگ زدند كه يك ‌نفر با شما كار دارد. مرد جواني بود كه خودش را دوست و فرستاده آن نويسنده معرفي كرد و اين مرد جوان همان كسي است كه بهانه رفيقانه اين قسمت است و در ابتداي يادداشت براي توصيفش از شعر سعدي مدد گرفتم؛ «مصطفي صفدري». مصطفاي صفدري را افراد كمي هستند كه بدانند كيست و اين فقط و فقط يك دليل دارد، پرهيز او از خودنمايي و دوري آگاهانه و ارادي‌اش از قدرت. مصطفي، فرزند ارشد يكي از صاحب‌منصبان درجه يك جمهوري اسلامي در دهه اول انقلاب است و كافي بود اراده مي‌كرد تا مثل بسياري از صاحبان كنوني قدرت، هم در جايگاهي ويژه مي‌نشست و هم شناخته مي‌شد. همه ما در طول زندگي با افراد بسياري آشنا و دوست مي‌شويم، اما اينكه زندگي‌مان به دو دوره قبل و بعد از آشنايي با كسي تقسيم شود، بسيار نادر است، اما رفاقت من با مصطفي، برايم چنين ويژگي‌اي دارد. به جرات مي‌گويم هر چه الان هستم، خوب يا بد و هر كس كه رفيق خود مي‌دانم، به نوعي سرمنشاش، رفاقت با مصطفي است. خيلي خلاصه بگويم كه آشنايي با صفدري، به آشنايي من با دوستي ديگر به نام محمد دستجردي (كه رفيقانه او را نيز خواهم نوشت) و از اين طريق به رفاقت با هادي خانيكي و بعد رفتن به روزنامه كيهان در دوره مديريت سيد محمد خاتمي و بعد آشنايي‌ها و دوستي‌ها و مسيري شد كه امروز اين هستم. جايي قبلا نوشته‌ام كه هادي خانيكي در جمعي كه مصطفي هم در ميان آنها بود، روزي در كيهان به من گفت كه پيغمبر تو «رضا اصفهاني» و امام تو «مصطفي صفدري» است. صفدري، همان كسي كه نه تنها زور مردم‌آزاري ندارد كه مي‌توانست به سادگي صاحب چنين زوري باشد ولي هميشه از آن دوري كرد. نه صاحب زور شد و نه وسوسه شهرت و شناخته شدن او را به خود مشغول كرد. بايد چنين امكاني را داشته باشيد تا بدانيد دوري از تصاحب قدرت چقدر دشوار است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون