يك فيل ديگر در تاريكي
حسن لطفي
تا اينجاي ماجرا، مسموميت سريالي دانشآموزان دختر، بيشتر شبيه رمزگشايي حقيقت در فيلم راشومون (آكيرا كوراساوا) است، آنهم بدون آنكه نظردهندگان داخل ماجرا باشند. اگر فيلم راشومون را ديده باشيد، اتفاقي (قتل و تجاوزي) رخ داده و افراد درگير آن جلوي قاضي نشسته و چند و چون واقعه را روايت ميكنند. هر كدام از ديد خود سعي در حذف بخشي از درگيري و برجسته كردن قسمتي ديگر را دارد. از آنجايي كه مساله اين نوشته فيلم راشومون نيست در صورتي كه فيلم را تماشا نكردهايد لطفا چرايش را در فيلم خوب كوراساوا پيگيري كنيد اما همينقدر بدانيد كه دليلش منافع فردي و قرار گرفتن آدم در موقعيت فيل در تاريكي حضرت مولانا است. چيزي كه قاعدتا در ماجراي مسموميتهاي سريالي جاي چنداني ندارد. بيشتر از آن نيازمند افراد باهوش و صاحبنظري مثل هركول پوآرو و خانم مارپل است. پليس و دستگاه قضا و... بايد سريعتر دست بهكار شوند و با رمزگشايي از اين اتفاق شرمآور ثابت كنند دست كدام شيطان ملعوني چرخ آن را ميچرخاند. گرفتن انگشت اتهام به سمت اين و آن فقط ماجرا را به سمت فيل در تاريكي و راشومون پيش ميبرد. چاره كار هم نيست. گمانم اين فقره و فقره كتك زدن زني دردمند توسط مردي تنومندو لباس شخصي فرصت خوبي براي دستگاه قضا و دستاندركاران امنيت باشد. فرصتي كه با درست عمل كردن (سرعت، صداقت و عدالت) ميتوانند بيطرفي خود را اثبات كنند و نشاندهنده امنيت در ايران فقط حرف نيست. كافي است به جاي انگشت از ترفندهاي پليسي استفاده شود و به جاي توهم توطئه پي جواب دادن به مساله مشخصي باشند. كافي است بازرسي شبيه فيلم زد (كاستا گاوراس) پيدا شود و بدون مصلحتانديشي حقيقت را معلوم كند. آنوقت ثابت ميشود ماجراي مسموميت و ضرب و جرح و... شناسايي فيل در تاريكي نيست. قضيه شكل اول شكل دوم هم نيست (منظورم فيلم زندهياد عباس كيارستمي است كه در آن عقايد سياسي و تفكر عدهاي درنظر دادن در آنها درباره چرايي يك اتفاق كاملا موثر است). واقعيت مسلمي است كه اگر قواي انتظامي و قضايي در كشف چرايیاش تعلل كنند بيش از همه خودشان و اعتبارشان زيان ميبيند.