• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5443 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۶ اسفند

از كيستي «حاكم» تا چگونگي «حكمراني» در «حكومتِ» مهدوي

مهدي مهدوي‌زاهد

در دولت مهدوي شهروندان مي‌توانند براي زندگي بهتر، بكوشند
انسان در طول حيات خويش همواره با پرسشي بنيادي مواجه بوده و آن «چگونه بهتر زيستن» است. در پاسخ به پرسش چگونگي «به‌زيستي»، نظام‌هاي ارزشي متكثري بر پايه تفاوتِ در زمينه‌هاي فرهنگي-تربيتي افراد شكل مي‌گيرد كه هر يك بهروزي فرد و جامعه را در تبعيت از الگوي تجويزي خود دانسته و درصدد پياده‌سازي بايد‌ها و نبايد‌هاي خويش است. «تعارض» ناشي از تنوعِ نظام‌هاي ارزشي در قلمروي محدود حوزه عمومي، موجب بروز امر سياسي و شكل‌گيري نظريه‌هاي دولت ‌مي‌شود. منظور از نظريه دولت، توجيه‌هاي نظري پشتيبانِ ساختارها، هنجارها و سازوكارهاي سياسي-حقوقي است. از آنجاكه، يكي از مهم‌ترين انتظاراتِ آخرالزماني ابناي بشر، استقرارِ دولت مهدوي است، در اين مجال كه به بهانه سال-روزِ آفرينشِ اين عطيه الهي منتشر مي‌شود، به جلوه‌هايي از آن وعده موعود از چشم‌اندازِ دانشِ حقوق عمومي مي‌پردازيم. 
 دولت مهدوي به استناد آيات و احاديث نه در مقام حلِّ تضاد‌هاي ارزشي كه در پي مديريت سودمند و كارآمد تعارضات بوده و نظم حقوقي آن نيز، علي‌الاصول، بازتاب‌دهنده چندگانگي ارزشي موجود در جامعه است. 
چنان‌كه خداوندِ متعال در آيه 93 سوره نحل مي‌فرمايد: «ولوْ شاء‌الله لجعلكُمْ أُمهً واحِدهً» اگر او مي‌خواست، همه مردم را از يك امت قرار مي‌داد و هيچ‌گونه اختلافات نژاد و زبان و قوميت در بشر نمي‌گذاشت و ليكن اين اختلافات براي سنجشِ اراده آزاد انسان است كه كدام يك، هدايت و چه كسي نفسانيت را انتخاب مي‌كند؛ يا در جاي ديگر تفاوتِ در رنگ و نژاد و زبان و مانندِ اينها را از نشانه‌هاي وجودِ نازنين و عزيزِ خود برمي‌شمارد: (آيه 22 سوره روم) ومِنْ آياتِهِ خلْقُ السماواتِ والْأرْضِ و اخْتِلافُ ألْسِنتِكُمْ وألْوانِكُمْ إِن فِي ذلِك لآياتٍ لِلْعالِمِين
يا در فقره ديگر در آيه 13 سوره مباركه حجرات، خطاب به همه انسان‌ها در همه زمان‌ها و مكان‌ها وضوحاً 
خلقتِ آدمي را فراتر از متغيرهايي چون «جنسيت» و «قوميت» قرار داده و ارزيابي تقوا را منحصراً عِنْد‌الله مي‌داند. 
بر اين‌ بنياد، دولت مهدوي آينه يك ديدگاه يا گفتمان خاص نيست و شهروندان مي‌توانند در جهت تحقق تصوراتي كه خود درباره زندگي بهتر دارند، بكوشند، زيرا حتي پيامبرِ خدا هم «مُذكِّر» است و لسْت عليْهِمْ بِمُصيْطِر. تحميل در دين امكان ندارد، زيرا «لا اِكراه فِي الدّين» از اين‌روي، مي‌توان گفت كه خط‌مشي دولت مهدوي ناظر بر شناسايي تكثر زيست‌جهان‌ها از طريق افزايش مدارا و بردباري و هم‌پذيري و هم‌زيستي مدني و مسالمت‌آميز اشخاص در جامعه است، زيرا همو در آيه 62 سوره مباركه بقره و با تكرار همين مضمون در آيه شريفه 69 سوره مائده تصريح مي‌كند كه «إِنّ «الّذِين آمنُوا» و «الّذِين هادُوا» و «النّصارى» و «الصّابِئِين» منْ آمن بِاللّهِ والْيوْمِ الْآخِرِ و عمِل صالِحًا فلهُمْ أجْرُهُمْ عِنْد ربِّهِمْ ولا خوْفٌ عليْهِمْ ولا هُمْ يحْزنُون. مسلمان؛ يهودي؛ مسيحي و حتي صائبين و اساسا هر كسي كه به مبدا و معاد باورمند است و در اين مسير به خيرات مشغول است، در پناه خداوند و خالي از دلهره و اضطراب خواهد بود. بر اين ‌اساس و با به‌رسميت‌شناخته‌ شدن تكثر ارزشي و تنوع فرهنگي؛ دوگانه دوست و دشمن به دوگانه رقيب و رفيق در دولت مهدوي منجر مي‌شود. 
در دولت تماميت‌خواه، جامعه يكسان و يكنواخت‌شده متشكل از جمعيت گمنام، بي‌شكل و فاقد هويت فردي است كه در آن فرد نسبت به جامعه حالت انزوا و انفعال پيدا كرده و فرد منزوي و منفعل، جنس رابطه‌اش با حكومت، مبتني بر تبعيت و تمكين و رابطه حكومت با مردم، همان ارباب-رعيتي است. درنتيجه با تحميق عمومي و استحمار توده‌هاي ناآگاه روبه‌رو خواهيم بود. چنان‌كه ذات اقدس الهي، در آيه 54 سوره زخرف به اين پرسش كه چگونه فرعون توانست بر قوم بني‌اسراييل حكومت كند، پاسخ مي‌دهد: «فاسْتخف قوْمهُ فأطاعُوهُ»  علامه سيد محمدحسين طباطبايي در تفسير اين آيه مي‌فرمايند: «يعنى فرعون با اين سخنان عقول قوم خود را دزديد و فريب‌شان داد.» به عبارت ديگر، زمينه اجتماعي وقوع استبداد، استحمار هست.
اما در دولت مهدوي برخلاف دولت تماميت‌خواه كه در آن توده‌ها ماهيتا چيزي بيشتر از مجموعه انسان‌هاي بي‌هويت و بي‌تفاوت نيستند، افراد داراي تشخُص فردي و هويت جمعي هستند؛ براي نمونه، قرآن كريم در تبيينِ اصالتِ «فرد» آشكارا در آيه 94 سوره انعام عنوان مي‌كند كه ولقدْ جِئْتُمُونا فُرادى، كما خلقْناكُمْ أول مرهٍ. آفرينش، مرگ و رجعتِ هر انسان، مستقل از ديگري و هر يك به ‌تنهايي فردا انجام مي‌شود يا در جاي ديگر براي اينكه بهانه قرار دادنِ مشكلاتِ ساختاري و اجتماعي را در برابرِ مسووليتِ فردي سلب ‌كند، مي‌گويد: «يا أيُّها الذِين آمنُوا عليْكُمْ أنْفُسكُمْ؛ لا يضُرُّكُمْ منْ ضل إِذا اهْتديْتُم»  و در مصداقِ روشنِ ديگري درخصوصِ امكانِ رشدِ فردي ولو علي‌رغمِ محدوديت‌ها و موانعِ بيروني به مثال حضرت آسيه همسر فرعون اشاره مي‌كند كه و ضرب‌‌الله‌ مثلاً لِلّذِين‌ آمنُوا امْرأه فِرْعوْن‌ إِذْ قالتْ‌ ربِ‌ ابْنِ‌ لِي‌ عِنْدك‌ بيْتاً فِي‌ الْجنّهِ و نجِّنِي‌ مِنْ‌ فِرْعوْن‌ و عملِهِ‌ و نجِّنِي‌ مِن‌ الْقوْمِ‌ الظّالِمِين‌. 
در اين جامعه «فرديت» رشد كرده و به دليل پيوندهاي چندجانبه و متقاطع فرد با جامعه، تفاوت در مشرب فكري و آموزه‌هاي عقيدتي جوامع مختلفي كه شهروند در آنها عضويت دارد، اولا حداقلي از تساهل و تسامح در وجود او نهادينه شده و وي از رفتارهاي افراطي، سركوب‌گرايانه و مخرب پرهيز مي‌كند. ثانيا با غلبه و برتري عقلانيت و راززدايي از ساحت اجتماعي مواجه خواهيم بود. بر اين ‌اساس، مي‌توان گفت كه محصول نهايي جامعه توده‌اي، حكومت تماميت‌خواه و دولت مهدوي، پرورنده جامعه متكثر ارزشي و جوامع مدني مطالبه‌گر است.
يكي از مهم‌ترين شاخصه‌هاي دولت مهدوي، اعتلاي خرد‌ از طريقِ نكاحِ عقل و وحي است. در اين نگرش، دولت ماهيت ابزاري يافته و غايت آن، تضمين زيست مسالمت‌آميز همه شهروندان به‌صرف وجود رابطه تابعيت يا اقامت و صرف‌نظر از ويژگي‌هاي عرضي چون جنسيت، دين، مذهب، عقيده سياسي، موقعيت اجتماعي و اقتصادي، قوميت، زبان، نژاد و... است. چنان‌كه اميرِ مومنان، حضرت علي عليه‌السلام فرمود كه لوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ و قِيامُ الْحُجّهِ به وجود النّاصِرِ و ما أخذ‌الله على الْعُلماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظّهِ ظالِمٍ و لا سغبِ مظْلُومٍ لألْقيْتُ حبْلها على غارِبِها و لسقيْتُ آخِرها بِكأْسِ أوّلِها و لألْفيْتُمْ دُنْياكُمْ هذِهِ أزْهد عِنْدِي مِنْ عفْطهِ عنْزٍ. اگر ثمره حكومت اقامه عدل و داد نبود، اين دنيا و هر آنچه در اوست، از آبِ بيني بُز حقيرتر است. 
حال چرا مي‌گوييم هر انسان به صرفِ برقراري رابطه تابعيت يا اقامت در پناهِ دولت مهدوي است؟! زيرا امامِ متقين در نامه به مالك گفت كه مردم بر دو دسته بيشتر نيستند، فإنّهُم صِنفانِ: إمّا أخٌ لك في الدِّينِ، أو نظيرٌ لك في الخلق. يا هم‌نوعِ تو هستند يا هم‌آيين و در هرحال بهره‌مند از حق‌ها.   دولت مهدوي با پذيرشِ جوهرِ «حقوق بشر» به‌مثابه پادزهرِ دولت مدرن، بارها فراتر از اصولِ كانتي «تقدم حق بر خير»، «برابري انسان‌ها» و «منع استفاده ابزاري از انسان» دولتي را بنيان مي‌گذارد كه حق‌هاي فردي و آزادي‌هاي عمومي را تسهيل و سطحي از رفاه را تامين مي‌كند، زيرا مولي‌الموحدين در نامه به امام حسن مجتبي عليه‌السلام، قاعده زرينِ «خودديگربيني» را كه جانِ و جهانِ حقوق بشر است، اين‌چنين تصريح و تحرير كرد كه فأحْبِبْ لِغيرِك ما تُحِبُّ لِنفْسِك، واكرهْ لهُ ما تكرهُ لها. نقطه كانوني و هسته محوري حكومتِ علوي و دولت مهدوي، «خودديگرانگاري» قرار دارد كه با معيار قرار دادنِ اصلِ «برابري»، آحاد جامعه را از طريق «عدالت» به يكديگر پيوند مي‌دهد. 
در نظريه دولت مهدوي، قدرتِ حكومت تابو نيست، لن تُقدّس اُمّهٌ لا يُوخذُ لِلضّعيفِ فِيها حقُّهُ مِن القوِيِّ غير مُتتعتِع و اين در شرايطي است كه علاوه ‌بر «نهاد»، فرد متعالي، شايسته، حكيم و خردمند كه مشروعيت اِعمال قدرت و آمريت يافته، مستقر شده است. 
نظريه‌ دولت مهدوي بيش از آنكه به ساختار و شكل حكومت بپردازد، معطوف به اصول و ارزش‌هاي بنيادين مثل حق، عدالت و... است. چنان‌كه در سراسرِ قرآن و حديث، به ارزش‌هاي بنيادينِ حكمراني تاكيد مي‌شود: 
إِن‌الله يأْمُرُ بِالْعدْلِ والْإِحْسانِ وإِيتاءِ ذِي الْقُرْبي؛ وينْهى عنِ الْفحْشاءِ والْمُنْكرِ والْبغْي. (آيه 90 سوره نحل) 
يا أيُّها الذِين آمنُوا كُونُوا قوامِين لِلهِ شُهداء بِالْقِسْط. (آيه 8 سوره مائده) 
إِن‌الله يأْمُرُكُمْ أنْ تُودُّوا الْأماناتِ إِلى أهْلِها وإِذا حكمْتُمْ بيْن الناسِ أنْ تحْكُمُوا بِالْعدْل (آيه 58 سوره نساء) 
بر اين‌ بنياد، بر پايه اين فهم و خوانش از قرآن و روايات، دولت مهدوي نه تنها با آموزه‌هاي دولتِ مدرن مغايرتي ندارد، بلكه افزونِ بر آن با لحاظ كردنِ عنصرِ «معنويت» به مولفه‌هاي حكمراني مطلوب، ارزش افزوده بالاتر كه همانا تحقق «سعادت» آدمي در كنارِ تامين «رفاه» او است را در پي خواهد داشت. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون