روايت 7 زن كارگر خدمات خانهتكاني
«مرئي»هاي نامرئي
نيره خادمي
به تاول دستهايش كه نگاه ميكند، روياي آزادي محمدرضا را در خيال ميبافد. آن روز را به ياد ميآورد كه خبر دستگيري محمد آمد. دست بچههاي حاجآقا را ول كرد و چشمهايش سياهي رفت. تا دو هفته، زندگياش فلج بود و ديگر نتوانست پرستار بچهها باشد. عذر خواست و گفت كه چقدر حال بدي دارد. پسرش در شهري دور از تهران مرتكب قتل شده بود. تلفن پشت تلفن زنگ ميخورد و دادگاه يكي پس از ديگري برگزار ميشد. خرج خانه را كه ميداد؟ خودش، زري خانم. يك ماه بعد از ازدواجش در 17 سالگي تازه فهميده بود، داماد بيكار و معتاد است. به آنها گفته بودند كه كار دارد ولي دروغ بود، نميتوانست خرج زندگي بدهد پس جدا شدند. قبلا بيشتر كار آشپزي و پرستاري انجام ميداد و از چهار سال پيش تا الان در 48 سالگي ديگر حال و هواي سر كردن با بچهها را ندارد و كارگر خدماتي شده است. بيمه و حقوق ثابت ندارد و ميگويد يخچالش از گوشت خالي است و بيشتر درآمدش را براي ديه جمع ميكند. تا الان با رقمي كه خيرها در گلريزان كمك كردهاند، حسابش به 450 ميليون تومان رسيده و نگران است كه در سال بعد مبلغ ديه بالاتر برود. با دردهاي گاه و بيگاه و فكر و خيال شبانهروز به خانههاي مردم كه ميرود هنوز ميخندد. به گمان ديگران زري خوشبختترين آدم روي زمين است؛ كسي چه ميداند داستان پشت خندههايش را. مشتريها بداخلاقي هم كه كنند حقيقت براي زري يكي است و بايد براي خرج زندگي و نفسهاي محمدرضا در روزها و سالهاي بعد تلاش كند.
زري مرئي ولي نامرئي است و مانند بسياري زنان فعال در كارهاي خدماتي دوست ندارد كسي نام و نشان واقعي او را بداند. «فقط خواهش ميكنم اسم و فاميلم را ننويسد.» اسم او نوشته نميشود و زري نام مستعار او است؛ مثل محمدرضا، فرزانه، جواد و بقيه شخصيتهاي راوي اين گزارش.
باقيمانده غذا را جلوي من پرتاب كرد
15 سال پيش كه ميله يا شيء سنگين در خياطي روي گردن جواد افتاد؛ مهرهاش شكست و ديگر نتوانست كار كند. فرزانه هنوز 30 سال داشت و كاري بلد نبود. توانايي پرداخت اجاره را نداشتند و صاحب خانه، مبلغ آن را از پول پيش كم ميكرد. پول رهن كه تمام شد، او ماند؛ شوهر مريض و بچهها. مدام از ديگران پول قرض گرفته بودند اما ديگر نميتوانستند. سالهاي اول براي كار نظافت و خانهتكاتي شب عيد به خانه دوست و آشنا ميرفت و بعد با شركتهاي خدماتي آشنا شد. از چند سال پيش روزها براي تميزكاري ميرود و شبها كه به خانه ميرسد، تازه دردها سر باز ميكنند. «عضلههاي دستم به سختي حركت ميكند. چند روز پيش در خانه مشتري از نردبان افتادم و دستم درد گرفت و بلند شدم. هفته قبل خانمي كه براي نظافت به خانهاش رفته بودم، برايم غذا خريد و همزمان شروع كرد به بهانهگيري كه قيمتها زياد است. دست آخر هم باقيمانده غذايم را گذاشت در نايلون و جلوي من پرت كرد.» بغضش ميتركد. دختر كوچك فرزانه نوعي سرطان كليه دارد و اين سالها در حال درمان است تا شرايط حاد نشود. بدون بيمه و پشتوانه، هزينه دارو و درمان ماهي 5 -4 ميليون تومان براي آنها آب ميخورد: «چند ماه پيش شرايطمان خيلي بد بود به دفتر يكي از امامزادهها رفتم و گفتم به من كمك كنيد. بچهام مريض است اگر ناچار نبودم اينجا نميآمدم و خودم را كوچك نميكردم. آن لحظه در حال غذا خوردن بودند. گفتند مثل شما زياد است و هيچ كمكي نكردند.»
دخترم پشت سرم گريه ميكرد
شوهر مهناز 6 سال پيش و از وقتي سكته قلبي كرد، نتوانست كار كند. بدهكار شدند. اسماعيل ورشكست شد و از آن به بعد خدمات منزل انجام ميدهد. اسماعيل هم يكي، دو سال در چهارراه وليعصر دستفروشي كرده ولي حالا توانستهاند بدهيها را پرداخت كنند و حتي به راهاندازي دوباره مغازه فكر كنند. 46 سال دارد. اين سالهاي اخير را با دقت و علاقه كار كرده و امتياز بالايي از مشتريان دريافت كرده است بنابراين درخواستهاي خوب و در نتيجه درآمد بيشتري دارد. ماه قبل 22 ميليون كار كرده و ميگويد تا وقتي كه احتياج داشته باشد آن را ادامه ميدهد: «مشتري خوب هم داريم ولي بعضي از مشتريها توقعات زيادي دارند. سالي يك بار براي نوروز نيرو ميگيرند و فكر ميكنند در همان چند ساعت يك نفر بايد در خانه معجزه كند. در كل شايد سالي يك يا دو بار مشتري روحيه آدم را خراب كند ولي اگر نيروي لوكس باشيد (امتياز بالاتري داشته باشيد) شرايط كار خيلي بهتر است.» در همين چند سال دردهاي ناشي از كار خانه، رفت و روب، كف سابيدن و شيشه تميز كردنها سراغش آمده و به تنگي كانال دست مبتلا شده. «در همان دو سال اول، دستم بيحس ميشد و تنگي كانال خود را نشان داد. پارسال چند جلسه فيزيوتراپي رفتم. نخستينباري كه براي اين كار اعزام شدم براي شستوشوي سرويس بهداشتي كه خيلي چرك و آلوده بود به مشكل خوردم. مشتري ميگفت بدون استفاده از مواد شوينده، آنجا را تميز كنم در حالي كه بدون شوينده عملا آن همه جرم و چرك و آلودگي پاك نميشود ولي اصرار داشت كه از آن استفاده نكنم. در نهايت هم گفت؛ اصلا نميخوام برو.» شوهر و دخترش ميدانند كه اين شغل را دارد. اوايل براي دخترش سخت بوده و هر بار، طوري كه مادر نفهمد پشت سرش گريه ميكرده ولي حالا چنين حسي ندارد چون كار مهناز خيلي خوب است و او ميبيند كه مشتريها چقدر به مادرش احترام ميگذارند. پروانه و منيژه هم روايتهاي ديگري دارند، يكي 35 ساله و مطلقه است كه بعد از تعديل، در حوزه خدمات منزل فعال شده و ديگري 50 ساله كه بيشتر پاي ميز تشريفات است. پروانه چون آماده به خدمت است، بيمه دارد ولي منيژه چندان تمايلي به بيمه شدن ندارد و ميخواهد آزادي عمل بيشتري داشته باشد.
مشتريهاي پايين شهر ميفهمند مانند خودشان آدم هستيم
نسرين نام مستعار زن ديگر است. چهار سال پيش وقتي هنوز 40 سال بيشتر نداشت به عنوان نيروي خدماتي در مهدكودك كار ميكرد و دو سال بعد وقتي تازه از خيانتهاي همسر با خبر و جدا شده بود به خاطر نياز شديد مالي براي اين كار رزومه نوشت. اگرچه تجربه مشتريان خوب را داشته ولي چند يادآوري تلخ هم دارد: «يكبار مشتري از كوچكترين صدايي كه در خانه بابت كار بلند ميشد، گله ميكرد و اصلا به عنوان يك انسان ارزشي برايم قائل نبود. حتي از روي كابينت افتادم، گفت عيب نداره سريع پاشو پاشو كارتو بكن. به نظرم خانهتكاني 8 تا 9 ساعته براي يك خانم زمان زيادي است و در اين زمان همه ريزهكاريها را نميتوان انجام داد. بايد اين را هم درنظر گرفت كه نيروي كارگر ساعت به ساعت تحليل ميرود اما اغلب توقع كار رباط را از شما دارند. فكر نميكنند نيرو نياز به استراحت دارد.» نسرين هم جزو نيروهاي پر كار است و حدود 15 ميليون تومان درآمد دارد. هم در خانههاي پايين شهر كار كرده و هم بالاي شهر و ميگويد كه مشتريهاي پايين شهر، مثلا از محلههاي فلاح، جليلي يا شهر ري دلسوزتر هستند: «ميفهمند مانند خودشان آدم هستيم ولي در مناطق بالاي شهر اينطور نيست و اغلب حريم خود را بيشتر با ما حفظ ميكنند.» مائده از سال 93 يعني در 33 سالگي وارد اين كار شد. در خانه دكتر تميزكاري ميكرد و وقتي دكتر از ايران رفت باز كار را ادامه داد. همسرش رفتگر است بنابراين براي گذران زندگي نياز دارد كه كار كند. حدود ده ميليون تومان ماهانه مزد دريافت ميكند ولي بيمه درمان ندارد. «كار سختي است و ما هم براي پول در آوردن خيلي سخت كار ميكنيم. اوايل نگاهها به ما خيلي به اين كار بد بود و توهينهاي زيادي ميشنيدنم الان هم هست ولي كمتر شده.»
از مشكلات بيمهاي تا مخالفت همسران بزهكار
بسياري از زنان به صورت شغل موقت به اين كار ادامه ميدهند و شايد همين حالا اصلا به ضرورت بيمه و بيمه حوادث فكر نكنند اما از نظر فعالان حوزه كار اين شرايط براي نيروي كار درست نيست و آنها بايد بيمه تامين اجتماعي و حوادث داشته باشند. عظيمزاده يكي از همين افراد است كه به «اعتماد» ميگويد؛ شرايط استفاده از نيروي كار در شركتهاي پيمانكاري خوب نيست و اين شركتها در بخش خدمات منازل شرايط نامناسبتري دارند و نظارتي بر آنان انجام نميشود: «تشكل و ساختار صنفي هم ندارند كه از آنها دفاع كند. وضعيت اقتصادي به ويژه در ده سال گذشته زنان بيشتري را وارد بازار كار كرده است. آنها بيحقوقترين بخش طبقه كارگر در كارخانهها، كارگاههاي كوچك، فروشگاهها، بازار، خدمات و پرستاري از سالمند هستند و فقر، بيشتر به زنان كارگر لطمه وارد كرده و ناچارند با بدترين شرايط كار كنند.»
براساس بررسيهاي «اعتماد» از پلتفرمهاي موجود در زمينه خدمات منزل، قيمت سرويس لوكس نظافت براي 8 ساعت كار توسط هميار خانم در بازه قيمتي 480 تا 910 هزار تومان قرار دارد و مبلغي هم بابت خدمات ويژه به آن افزوده ميشود. سرويس ويژه در بازه قيمتي 625 تا 750 هزار تومان است و 400 هزار تومان بابت خدمات ويژه از جمله پردهشويي يا مبلشويي اضافه خواهد شد. همچنين قيمت سرويس عادي نظافت 500 تا 640 هزار تومان است به علاوه مبلغ خدمات ويژه. اغلب شركتها مبلغي را به عنوان پورسانت در بازه 15 تا 30 درصد دريافت ميكنند و اگر هميارها طبقهبندي و امتيازبندي شده باشند بر همان اساس، مبلغ پورسانت شركت كمتر خواهد شد. با اين حال افراد شاغل در اين حرفه اغلب به دليل پاره وقت بودن بيمه نميشوند. فرخزاده، مدير بخش خدمات نظافت منزل يكي از پلتفرمهاي آنلاين به «اعتماد» ميگويد افرادي كه به صورت تماموقت و ثابت با ما كار ميكنند، بيمه هستند ولي امكان بيمه پاره وقت وجود ندارد. ممكن است يك ماه كار كنند و ماه ديگر نه و در اين صورت بازنشستگي آنان بسيار طولاني خواهد شد. «هيچ تامين بيمهاي ندارند ولي هميشه بيمه خوداشتغالي را به آنها پيشنهاد ميكنم.» براساس ماده ۳۹ قانون كار، مزد و مزاياي كارگراني كه به صورت نيمهوقت يا كمتر از ساعات قانوني تعيينشده به كار اشتغال دارند به نسبت ساعات كار انجاميافته محاسبه و پرداخت ميشود. فرخزاده درباره بيمه حوادث از مشكلاتي ميگويد كه باعث انصراف شركت از خير بيمه حوادث شده. آنها در حال حاضر به پرداخت كمك هزينه در زمان وقوع حادثه اكتفا ميكنند: «بيمه حوادث داشتيم ولي به قدري در زمان وقوع حادثه، شرط و شروط داشتند كه عملا در برابر هزينه انجامشده، فايده نداشت. رايزنيها براي بيمه تكميلي اين افراد به صورت اقساط به نتيجه رسيده و ميتوانند براي آن ثبتنام كنند.»
درباره حوادث ناشي از كار اگرچه شركتها وظيفه و مسووليت دارند اما اين نافي مسووليت مشتري و كارفرما نيست. بنابر مواد 1، 3، و 5 قانون مسووليت مدني؛ هركس بدون مجوز قانوني عمدا يا در نتيجه بياحتياطي به جان يا سلامتي يا مال يا آزادي يا حيثيت يا شهرت يا به هر حق ديگر كه به موجب قانون براي افراد ايجاد شده لطمهاي وارد نمايد كه موجب ضرر مادي يا معنوي ديگري شود، مسوول جبران خسارت ناشي از عمل خود است. براساس ماده 85 قانون كار رعايت دستورالعملهايي كه از طريق شوراي عالي حفاظت فني جهت تامين حفاظت فني و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي (جهت تامين بهداشت كار و كارگر و محيط كار) تدوين ميشود، براي كليه كارگاهها، كارفرمايان و كارآموزان الزامي است و تبصره ذيل اين ماده ادامه ميدهد كارگاههاي خانوادگي نيز مشمول مقررات اين فصل بوده و مكلف به رعايت اصول فني و بهداشت كار هستند. ماده 91 قانون كار ميگويد كارفرمايان و مسوولان تمامي واحدهاي موضوع ماده 85 اين قانون مكلفند براساس مصوبات شوراي عالي حفاظت فني براي تامين حفاظت و سلامت و بهداشت كارگران در محيط كار، وسايل و امكانات لازم را تهيه و دراختيار آنان قرار دهند و چگونگي كاربرد وسايل فوقالذكر را به آنان بياموزند و درخصوص رعايت مقررات حفاظتي و بهداشتي نظارت كنند. بنابراين مواد قانوني در صورت رعايت نكردن مقررات مربوط به كار و وقوع حوادث صاحبخانه يا فردي كه اقدام به اجراي رابطه كاري كرده مقصر حادثه و خسارت مادي و معنوي به عهده او است. فرخزاده در بخش ديگر از مشكلاتي ميگويد كه اين زنان با آن مواجه هستند و آن را با شركت در ميان ميگذارند: «جز مشكلات مالي، نگاه بدي در جامعه نسبت به اين افراد وجود دارد بنابراين اغلب دوست ندارند نامشان فاش شود. زناني وجود دارند كه شوهرشان بزهكار است و در عين حال همسرشان براي كار سختگيري ميكند. مواردي هم داشتيم كه در خانه مشتري، در شرايط ناامني قرار گرفتند بنابراين اگر مشتري مرد باشد، زنان معرفي نميشوند.» ميگويد در اين 6 سال كه در اين شركت حضور دارد، حدود 2 هزار نيروي خانم با اين بخش كار كردهاند اما در حال حاضر روزي 150 تا 200 زن براي خدمات نظافت در منزل از سوي اين پلتفرم به محل مشتري اعزام ميشوند. سال گذشته مركز آمار و اطلاعات راهبردي وزارت كار در گزارشي مربوط به بازه زماني 90 تا 98 اعلام كرده بود كه تعداد زناني كه خرج خود و خانواده تحت سرپرستيشان را تامين ميكردند از 2ميليون و 773هزار نفر در سال90 به 3ميليون و 517هزار نفر (حدود 27درصد) افزايش يافته است. از سوي ديگر بازار كار چهره مردانهتري پيدا كرده و بسياري از زنان سرپرست خانوار ناچارند براي بقا، در بخش خدماتي يا در بازار كار غيررسمي مشغول به كار باشند.