دو گام ضروري
عباس عبدي
يكي از مهمترين مشكلات ساختار سياسي «بيگانگي با واقعيت» است
اگر بپرسند كه يكي از مهمترين مشكلات ساختار سياسي يا حداقل مقدمترين مشكلي كه بايد آن را حل كرد، چيست، ميگويم «بيگانگي با واقعيت»، گويي ارتباط خود را با واقعيت از دست دادهاند، يا قادر به ديدن آن نيستند، يا عينك خاصي به چشم دارند كه واقعيت را باژگونه ميبينند، يا ساختارهاي مغزي آنان دچار تحولي شده كه درك واقعيت از سوي آنان متفاوت از درك ما است. شايد همه اين ايرادات به امثال ما وارد است و آنان در حال مشاهده درست واقعيت هستند. در هر صورت اين پديده موجب ميشود كه بر حسب برداشت ما، آنان درسآموزي كافي از روند تحولات نداشته باشند. بهترين مصداق براي اثبات اين ادعا، تكرار گزاره سرعت زياد «قطار پيشرفت» است. بايد گفت كه كاربرد اين گزاره از دو حال خارج نيست، يا با هدف تبليغات و باوراندن مردم به امري خيالي و غير واقعي است كه در اين صورت، اثرات آن معكوس خواهد بود و موجب عصبانيت مردم ميشود و من گمان نميكنم كه هيچ عقل سليمي اين شيوه را براي تبليغ خود انتخاب كند. يا اينكه واقعا گويندگانش به اين گزاره معتقدند و با تمام وجود آن را حس ميكنند كه در اين صورت بايد به وجود دو جهان موازي يا دو نوع ساختار ذهني و عصبي ميان آنان و ديگران اذعان كرد كه گفتوگو و مفاهمه درباره واقعيت را ميان دو طرف اگر نگوييم سخت، غيرممكن ميكند. اگر اين حالت درست باشد، ما نميدانيم كه آنان چه چيزهايي را ميبينند كه ما نميبينيم و بر عكس. براي فهم اين تفاوت فرضيهاي دارم و معتقدم كه به احتمال زياد طرفين دو رويكرد خُرد و كلان دارند. در رويكرد خُرد، قطعا موفقيتها و پيشرفتهايي وجود دارد كه معمولا هم همانها را ديده و شكستها و ناكاميها ناديده گرفته يا توجيه ميشوند. همچنين در سطح خُرد همه جوانب كار ديده نميشود. مثلا ممكن است اختراعي صورت گيرد، يا كشفي رخ دهد، ولي تا رسيدن به توليد و بازار و تبديل به ارزش افزوده راه درازي در پيش است كه چه بسا اغلب آنها در همين مرحله متوقف شوند يا با هزينههاي بسيار سنگين و غير اقتصادي به مرحله توليد برسند. يا مثلا در جايي بتوانند تحريم را دور بزنند! يا كالاي مهمي را وارد كنند و امثال اينها را پيشرفت بدانند. اين رويكرد و نگاه زيانبار است. زيرا جزيينگر و مهمتر از آن گزينشي است، نه فقط در اقتصاد و فناوري بلكه در امور اجتماعي و فرهنگي هم ميتوان اين رويكرد را ديد. مثلا ميبينند يك نفر مقيدتر به مذهب شده، در فلان جا معتكف شدهاند، يك نفر آرزوي شهادت كرده و يك خانواده با فقر زندگي كرده ولي مفتخر است كه ۶ فرزند آورده و... به سادگي از اين جزييات، نتايج كلي ميگيرند. هر چه بخواهيد از اين مثالهاي جزيينگر فراوان است. ولي رويكرد كلاننگر به ويژه تطبيقي متفاوت است. ممكن است رويكرد كلان داشته باشيم و نقاط مثبتي را هم در كلان پديده ببينيم، ولي وضعيت خود را با جوامع ديگر مقايسه نكنيم و متوجه نشويم كه شايد قطار پيشرفت ديگران جلوتر رفته، چون سرعت آن بيشتر است و اين موجب عقبماندگي ما ميشود. رويكرد كلان در موضوع اقتصاد فقط به چند متغير اصلي ميپردازد. رشد اقتصادي، تورم، نرخ اشتغال، سرمايهگذاري، ضريب جيني و خط فقر و... اينها متغيرهاي اصلي براي داوري نسبت به وضعيت اقتصادي كشور است، موضوعات جزيي، خوب باشند يا بد، اثرات خود را سرجمع در اين متغيرها نشان خواهند داد. اگر از اين زاويه به آنچه در سال ۱۴۰۱ گذشته نگاه شود، جز اندكي رشد اقتصادي كمتر از ۳ درصد نكته اميدبخشي ديده نميشود.
البته چرا ميگويم اندك، زيرا پس از يك دهه توقف نسبي در رشد اقتصادي، ظرفيتهاي كنوني اقتصاد ايران هنوز خيلي بالاتر از سطح توليد كنوني كشور است و حتي براي رشدهاي خيلي بالاتر هم نيازي به سرمايهگذاري جديد نيست، نه اينكه سرمايهگذاري نشود، بلكه هنوز ظرفيتهاي خالي مانده بسيار بالاست و اين رشد اندك هم محصول افزايش فروش و قيمت نفت است. اگر از اين مورد بگذريم، وضعيت تورم، سرمايهگذاري، نابرابري و خط فقر و اشتغال نااميدكننده است. به علاوه و مهمتر اينكه به عللي شايد سال آينده از همين رشد ۳ درصدي هم خبري نباشد و برخي پيشبينيهاي مراكز معتبر، اين رشد را خيلي كمتر، حتي نزديك به صفر ارزيابي ميكنند. از اين رو انتظار ميرود كه دولت محترم همزمان دو اقدام را در دستور كار خود قرار دهد. اول و مهمتر از هر گام ديگري حل مساله سياست خارجي و برجام است. بدون اين گام هيچ اتفاق چشمگيري رخ نخواهد داد. آثار اقدام كوچكتر يعني توافق با عربستان را به خوبي ديديد. گام دوم كه به نحوي با گام اول مربوط است، تجديد نظر كلي در مديريت و سياستهاي اقتصادي و خروج از چرخه مديران ضعيف و سياستهاي اقتضايي است. اينها حداقل گامهايي است كه بايد برداشته شود. اگر برداشته شود.