• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5449 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۵ اسفند

توافق ايران و عربستان، زنگ بيدارباش براي ايالات متحده

تلاش‌هاي عمدتا بيهوده امريكا براي منزوي كردن و سرنگوني جمهوري اسلامي ايران باعث شده تا واشنگتن اساسا ظرفيتي براي شكل‌دهي به برداشت‌ها، اقدامات يا مسير ديپلماتيك ايران در اختيار نداشته باشد

استفن والت

تنش‌زدايي بين عربستان سعودي و ايران با نقش تسهيل‌كننده چين به اندازه سفر «ريچارد نيكسون» به چين در سال ۱۹۷۲ ميلادي، سفر «انور سادات» به بيت‌المقدس در سال ۱۹۷۷ ميلادي يا پيمان مولوتوف - ريبنتروپ (پيمان عدم تجاوز ميان آلمان نازي و اتحاد جماهير شوروي) در سال ۱۹۳۹ ميلادي مهم نيست. با اين وجود، اگر توافق پابرجا باقي بماند معامله‌اي بسيار بزرگ خواهد بود. 
مهم‌تر از همه آنكه اين يك زنگ بيدارباش براي دولت بايدن و ساير نهاد‌هاي سياست خارجي ايالات متحده است، زيرا توافق اخير با ميانجي‌گري چين ناتواني‌هاي خودخواسته‌اي را كه مدت‌هاست سياست خاورميانه‌اي ايالات متحده را فلج كرده آشكار مي‌سازد.
همچنين اين موضوع نشان مي‌دهد كه چين چگونه تلاش مي‌كند خود را به عنوان نيرويي براي صلح در جهان معرفي كند ردايي كه ايالات متحده در ساليان اخير عمدتا آن را رها كرده است.
چين چگونه اين كار را انجام داد؟ تلاش‌ها براي كاهش دماي رابطه متشنج رياض و تهران از مدت‌ها پيش در حال انجام مي‌بود، اما چين توانست وارد عمل شده و به دو طرف براي دستيابي به توافق كمك كند، زيرا رشد اقتصادي چشمگير چين نقش فزاينده‌اي در خاورميانه به آن كشور بخشيده است.
نكته مهم‌تر آنكه چين مي‌تواند ميان ايران و عربستان سعودي ميانجي‌گري كند، زيرا آن كشور روابط صميمانه و تجاري با اكثر كشور‌هاي منطقه دارد. چين روابط ديپلماتيك دارد و با همه طرفين تجارت مي‌كند: مصر، عربستان سعودي، اسراييل، كشور‌هاي حاشيه خليج فارس و حتي بشار اسد در سوريه. اينگونه است كه يك قدرت بزرگ اهرم قدرت خود را به حداكثر مي‌رساند: شما به وضوح نشان مي‌دهيد كه اگر آنان مايل به همكاري با شما باشند شما حاضر هستيد با ديگران كار كنيد و روابط شما با ديگران به آنان يادآوري مي‌كند كه گزينه‌هاي ديگري نيز در اختيار داريد.
در مقابل، ايالات متحده با برخي از كشور‌ها در خاورميانه «روابط ويژه» دارد و با برخي ديگر به ويژه ايران اصلا رابطه‌اي ندارد. نتيجه اين است كه كشور‌هاي مشتري مانند مصر، اسراييل يا عربستان سعودي حمايت ايالات متحده را بديهي قلمداد مي‌كنند و با نگراني‌هاي امريكا با تحقيري پنهان برخورد كرده‌اند خواه اين نگراني‌ها موضوع حقوق بشر در مصر باشد خواه جنگ عربستان سعودي عليه يمن يا كارزار طولاني مدت و وحشيانه اسراييل براي استعمار كرانه باختري.
در عين حال، تلاش‌هاي عمدتا بيهوده ما (امريكايي‌ها) براي منزوي كردن و سرنگوني جمهوري اسلامي ايران باعث شده تا واشنگتن اساسا ظرفيتي براي براي شكل‌دهي به برداشت‌ها، اقدامات يا مسير ديپلماتيك ايران در اختيار نداشته باشد. اين سياست‌ها محصول تلاش‌هاي كميته روابط عمومي امريكا و اسراييل (آيپك)، بنياد دفاع از دموكراسي‌ها و ساير انديشكده‌ها و لابي‌ها به علاوه لابي‌گري دولت‌هاي عربي با بودجه‌هاي قابل توجه بوده است. با نشان دادن اينكه واشنگتن نمي‌تواند كار زيادي براي پيشبرد صلح يا عدالت در منطقه انجام دهد ميدان براي پكن باز گذاشته شده است.
توافق عربستان و ايران همچنين ابعاد مهمي از رقابت نوظهور چين و امريكا را برجسته مي‌سازد: آيا واشنگتن يا پكن توسط ديگران به عنوان بهترين راهنما براي نظم جهاني آينده ديده خواهند شد؟
با توجه به نقش جهاني بيش از حد ايالات متحده از سال ۱۹۴۵ ميلادي امريكايي‌ها عادت كرده‌اند تصور كنند كه اكثر دولت‌ها از ما پيروي مي‌كنند حتي زماني كه نسبت به كاري كه ما انجام مي‌دهيم با احتياط برخورد كرده‌اند، چين قصد دارد اين معادله را تغيير دهد و نشان دادن خود به عنوان منبع محتمل‌تر صلح و ثبات بخش مهمي از اين تلاش است.
به عنوان يك قاعده اكثر دولت‌هاي جهان خواستار صلح هستند و نمي‌خواهند خارجي در كارشان مداخله كرده و بگويد كه چه كاري را انجام دهند. در سه دهه گذشته يا مدتي بيش از آن ايالات متحده بار‌ها اعلام كرده كه دولت‌هاي ديگر بايد مجموعه‌اي از اصول ليبرال (انتخابات، حاكميت قانون، حقوق بشر و اقتصاد بازار) را بپذيرند و به نهاد‌هاي مختلف تحت رهبري ايالات متحده بپيوندند. به‌طور خلاصه، تعريف ايالات متحده از «نظم جهاني» ذاتا تجديدنظرطلبانه بود: واشنگتن به تدريج تمام جهان را به سوي يك آينده ليبرال مرفه و صلح‌آميز هدايت خواهد كرد.
روساي جمهور دموكرات و جمهوري‌خواه از ابزار‌هاي مختلفي براي پيشبرد اين هدف استفاده كرده و گهگاه از نيروي نظامي براي سرنگوني ديكتاتور‌ها و تسريع روند استفاده مي‌كردند.
نتايج چندان زيبا نبوده‌اند: اشغال‌هاي پرهزينه ساير كشورها، به وجود آمدن شرايط براي ظهور دولت‌هاي شكست‌خورده، تولد جنبش‌هاي تروريستي جديد، افزايش همكاري بين كشور‌هاي خودكامه‌ها و بروز فجايع انساني. مي‌توان تهاجم غيرقانوني روسيه عليه اوكراين را به اين فهرست اضافه كرد، زيرا تصميم روسيه براي حمله دست‌كم تا حدي پاسخي به تلاش‌هاي خوش‌نيت، اما نسنجيده ايالات متحده براي وارد كردن اوكراين به ناتو بود. هر اندازه نيز اين اهداف به صورت انتزاعي مطلوب باشند نتايج مهم هستند و اغلب فاجعه‌آميز بودند.
چين رويكرد متفاوتي در پيش گرفته است. اين كشور از سال ۱۹۷۹ ميلادي جنگي واقعي انجام نداده است و بار‌ها تعهد خود را به حاكميت ملي و عدم مداخله اعلام كرده است. بديهي است كه اين موضوع منفعت‌طلبانه است تا جايي كه انتقاد از اقدامات افتضاح حقوق بشر چين را منحرف مي‌سازد و تعهد لفاظي چين به حاكميت ديگر كشور‌ها آن كشور را از پيشبرد ادعا‌هاي غيرموجه سرزميني يا شركت در درگيري‌هاي مرزي در چندين نقطه باز نداشته است. پكن همچنين در هنگام مورد انتقاد قرار گرفتن از سوي ديگر كشور‌ها با شدت غيرقابل توجيهي از خود واكنش نشان داده و از رويكردي ستيزه‌جويانه براي ديپلماسي استفاده كرده كه موجب خشم و مقاومت فزاينده شده است.
همچنين نبايد تصور كرد كه اگر رهبران چين احساس كنند شانس موفقيت به اندازه كافي زياد است آن كشور هرگز از زور براي تغيير وضعيت موجود استفاده نخواهد كرد. با اين وجود، تصور اينكه خودكامگان در سراسر جهان با رويكرد چين در مقايسه با تمايل امريكا به اخلاقي‌سازي شديدا مسلحانه راحت‌تر هستند امري بديهي بوده و درك آن آسان است. تعداد حكومت‌هاي استبدادي هنوز از دموكراسي‌ها بيشتر است شكافي كه بيش از يك دهه در جريان بوده و در حال افزايش است. اگر شما يك ديكتاتور فاسد بوديد كه هدف اصلي‌تان باقي ماندن در قدرت بود كدام كشور را در نظم جهاني بيشتر دوست داشتيد؟ امريكا يا چين؟
علاوه بر اين، اكثر كشور‌هاي جهان مي‌دانند كه جنگ در اكثر مواقع براي تجارت بد است و اغلب بر منافع آنان تاثير منفي مي‌گذارد. آنان نمي‌خواهند ببينند رقابت قدرت‌هاي بزرگ از كنترل خارج مي‌شود، زيرا معتقدند درگيري چين و امريكا پيامد‌هاي منفي براي‌شان به همراه خواهد داشت.
همانطور كه يك ضرب‌المثل قديمي آفريقايي مي‌گويد: «وقتي فيل‌ها مي‌جنگند علف‌ها رنج مي‌برند». بنابراين، در دهه‌هاي آينده بسياري از دولت‌ها ترجيح مي‌دهند پشت سر هر قدرت بزرگي كه به نظر مي‌رسد احتمال بيشتري براي ترويج صلح، ثبات و نظم به ارمغان مي‌آورد جمع شوند. با همين منطق آنان تمايل دارند از هر قدرت بزرگي كه معتقدند صلح را مختل مي‌سازد فاصله بگيرند.
ما پيش‌تر نيز شاهد اين گرايش بوديم. در حالي كه ايالات متحده بيش از ۲۰ سال پيش آماده حمله به عراق مي‌شد متحدانش در آلمان و فرانسه با مجوز شوراي امنيت سازمان ملل كه اجازه استفاده از زور را صادر مي‌كرد مخالفت كردند، زيرا باور داشتند كه يك جنگ بزرگ در خاورميانه در نهايت به آنان ضربه و آسيب وارد مي‌سازد. در واقع، پيش‌بيني‌شان درست بود.
زماني كه چين جزاير مصنوعي را در درياي چين جنوبي مي‌سازد و سعي مي‌كند تايوان را با نمايش قدرت بترساند همسايگانش متوجه اين موضوع شده و از چين دور مي‌شوند و همكاري نزديك‌تري را با يكديگر و با واشنگتن آغاز مي‌كنند. اگر ديگران شما را جزيي از مشكل بدانند نه بخشي از راه‌حل موقعيت ديپلماتيك‌تان احتمالا از بين مي‌رود.
درس آشكار براي دولت بايدن اين است كه به جاي تعريف موفقيت سياست خارجي بر اساس تعداد جنگ‌هايي كه برنده مي‌شويم، تعداد تروريست‌هايي كه ما امريكايي‌ها از بين مي‌بريم يا تعداد كشور‌هايي كه به كشورمان نزديك شده‌اند توجه بيشتري به تنش‌زدايي، جلوگيري از جنگ و پايان دادن به درگيري‌ها اختصاص دهيم. اگر ايالات متحده به چين اجازه دهد تا به عنوان يك قدرت بزرگ و مايل به همكاري با ساير كشور‌ها شهرت پيدا كند متقاعد كردن ديگران براي همسويي با ما دشوارتر خواهد شد.
كاهش تنش بين عربستان سعودي و ايران يك تحول مثبت است كه خطر درگيري جدي در يك منطقه استراتژيك را كاهش مي‌دهد. بنابراين، حتي اگر پكن بخشي از اعتبار توافق ميان تهران و رياض را دريافت كند بايد از اين تنش‌زدايي جديد استقبال كرد. پاسخ مناسب ايالات متحده اين است كه از نتيجه آن غصه نخوريم. بلكه در عوض، امريكا نيز مي‌تواند به همان اندازه يا بيشتر براي ايجاد جهاني صلح‌آميزتر كار انجام دهد.
 ترجمه: فرارو

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون