هنرمندان موسيقي از وضعيت اين هنر در سال 1401 به «اعتماد» گفتند
چه کسانی موسیقی را دوست ندارند؟
سيمين سليماني
سالي كه گذشت، به باور بسياري از موسيقيدانان و فعالان حوزه موسيقي، بدترين سال هنرمندان موسيقي بود. اوايل سال به اميد مهار پاندمي كرونا اميد ميرفت كه زندگي افرادي كه معاششان از راه موسيقي تامين ميشد، كمكم به حالت عادي برگردد؛ اگرچه همان حالت عادي پيشين هم محدوديتها و چالشهاي بسياري براي هنرمندان داشت اما شرايط كرونا آسيبها را دوچندان كرد. با بروز اعتراضات در نيمه دوم سال 1401 شرايط، چه به لحاظ مادي و چه به لحاظ معنوي، براي هنرمندان اين حوزه به مراتب دشوارتر شد و چالشهاي سنگينتري براي هنرمندان به وجود آورد. وقتي اين دشواريهاي روزگار به مشكلات شديد معاش و بيمه و عدم حمايت از سوي دولت اضافه شود، ديگر نايي براي فعالان حوزه مهجور موسيقي باقي نميماند.
در سال جاري با پيشينهاي كه به آن اشاره شد، چالشهاي بسياري پيش روي هنرمندان قرار دارد. اين چالشها براي كساني كه موسيقي، حرفه و زمينه درآمد آنهاست، بسيار بزرگتر است. در اولين شماره صفحه موسيقي «اعتماد» در سال جديد به سراغ هنرمندان و فعالان حوزه موسيقي رفتيم و از آنها درباره مشكلات، خواستهها و برنامههايشان در سال پيشرو پرسيديم.
وقتي سياستگذاران موسيقي دوستش ندارند
مزدا انصاري، آهنگساز و نوازنده پيانوي ايراني: موسيقي در سال پيشرو تحت تاثير مسائل بسياري خواهد بود، در پاندمي كرونا همه مشاغل آسيب ديدند ولي فعالان هنر موسيقي در جرگه مشاغلي قرار داشتند كه بيشترين صدمه متوجه آنها بود، چراكه هنر موسيقي پيش از كرونا هم در ايران مهجور بود و به واسطه پاندمي آسيبپذيرتر شد. براي مثال شاهد بوديم اواخر دوره پاندمي، سالنهاي تئاتر و سينما بدون رعايت فاصله اجتماعي و محدوديتهاي دشوار، فعال بودند ولي به سالنهاي كنسرت، يا مجوز داده نميشد يا فقط با يكسوم ظرفيت سالن اجازه اجرا داشتند. باتوجه به محدوديتهاي اينچنيني برگزاري كنسرتهاي موسيقي به ويژه موسيقي اصيل هيچگونه توجيه اقتصادي نداشت و همه اين بيمهريها دليلش اين است كه حاكميت ما موسيقي را دوست ندارد. پس از فراگيري كرونا كم و بيش اجراها آغاز شده بود كه موضوع اعتراضات به ميان آمد و فضا و بستر براي اجراي كنسرت و برنامههايي از اين دست مهيا نبود، چون فعاليتهاي فرهنگي هنري به شدت تحت تاثير حال جامعه است. پس از مدتي كه برنامههاي هنري مسكوت بودند، ادعايي از سوي وزارت ارشاد مطرح شد با عنوان اينكه بدون هيچ محدوديتي برنامهها را اجرا كنيد، اما مساله اينجاست اگر بدون محدوديت ميتوان فعاليت كرد، يعني اينكه منِ آهنگساز بايد بتوانم با يك خواننده خانم كه تكخواني، حق مسلم اوست، روي صحنه بروم يا اينكه در شهر مادري خودم كه مشهد هست، كنسرت بگذارم اما كدام يك اتفاق افتاد؟ آيا اينها محدوديت به حساب نميآيد. همه اين محدوديتها و تناقضها شرايطي را ايجاد كرده كه در حال حاضر بسياري از هنرمندان به پلتفرمهاي جهاني روي بياورند. آنچه به نظر ميرسد اين است كه به زودي بسياري ديگر از افراد جامعه موسيقي نيز به اين پلتفرمها روي خواهند آورد، چراكه فعاليت در اين شاكله باعث ميشود كه اثرشان با رعايت حق كپيرايت پخش شود و از سويي براي ارايه يك اثر هنري درگير اين همه پيچ و خمهاي مجوز نخواهند شد. متاسفانه موسيقي، خلاف آنچه گفته ميشود با محدوديتهاي بسياري مواجه است و گويا اين مشكلات قرار نيست حل شوند. ارايه هنر فاخر هميشه هزينه داشته در صورتي كه بايد حمايت شود. در شرايط معيشتي حاضر تنها راهي كه ميتوان از آن كسب درآمد كرد يكي در حوزه تدريس است كه البته مشكلات خاص خودش را دارد و ديگري توليد اثر و برگزاري كنسرت؛ جالب اينجاست كه كنسرتهايي هم كه اخيرا در حال برگزاري هستند، غالبا در ژانر خاص و در حوزه موسيقي تلفيقي يا پاپ و آن هم به صورت بسيار محدود است كه بيشترشان هم از كيفيت مطلوبي برخوردار نيستند.
حال با تمام اين مشكلات كه از آن صحبت شد، هنرمنداني كه خود را متعهد به هنر جدي ميدانند، با اين همه محدوديت و تناقض چگونه ميتوانند فعاليت كنند؟
موسيقي و هنر در اين كشور به انتها رسيده است
حسين عليشاپور، خواننده آواز ايراني- مساله اصلي اين است كه اصولا موسيقي و موسيقيدان از نظرگاه حاكميت اموري اضافي تلقي ميشوند. شايد اگر بخواهيم خوشبينانه بنگريم موسيقي و موسيقيدان براي اين كشور در چند روز معدود كارايي دارند و بعد از آن به حال خويش رها ميشوند و ديگر به كسي ربطي ندارد كه چه بر سرشان ميآيد. البته اين قاعده، مربوط به موسيقي تجاري-پاپ نميشود و اتفاقا مانند ساير شؤونات مملكت كه هر چيزي پول بسازد از درون بدنه حكومت طالبان بسيار پيدا ميكند، اين بخش از ماجرا هاديان و صاحباني چند دارد كه جاي تشريح آن در اين مقال نيست. با چنين اوضاعي كه تازه در شرايط عادي براي موسيقي وجود دارد، كرونا هم از راه برسد و بعد از آن هم كشور و مردم دچار اتفاقاتي شوند كه خواسته يا ناخواسته موسيقي را به تعطيلي بكشد و موسيقيدانان از اجرا يا انتشار دست كشيده يا به دليل فشارها مجبور به دست كشيدن شوند. تصور كنيد! كسي حرفهاش موسيقي باشد، كلي هم كار كرده باشد كه اينور و آنور پخشش كنند و دو ريال هم از بابت فقدان قانون كپيرايت در اين مملكت گيرش نيايد، بعد كرونا هم سر برسد و سه سال بيكار شود و بعد هم كه به دليل شرايط اجتماعي-سياسي اين بيكاري ادامه پيدا كند و دستگاههاي دولتي هم يا به دليل نبود بودجه يا هر چيز ديگري بنشينند و بنگرند. چه بر سر زندگي اين هنرمند ميآيد؟ پرداختن به كار موسيقي به صورت حرفهاي در شرايط كنوني نوعي خودكشي و حماقت است. من به اهل موسيقي، منظورم موسيقي است نه خيلي چيزهايي كه اسمش را گذاشتهاند موسيقي؛ پيشنهاد ميكنم پيشه خود را تعطيل كنند و به خاطر معاش و زندگي خود و خانواده خود كاري ديگر در پيش گيرند. در اين سرزمين، هنر قدري ندارد و براي هيچكس مهم نيست كه امثال من نوعي اصلا وجود داشته باشيم يا نه. چه رسد به اينكه كار كنيم و اثر هنري توليد كنيم. موسيقي و هنر در اين كشور و با اين شرايط به انتها رسيده است.
بستر براي توليد موسيقي خوب وجود ندارد
محمدمهدي باطني، آهنگساز، نوازنده سنتور و مدير موسسه هنري: دستاندازهاي طبيعي و غيرطبيعي گريبان موسيقي ايراني را كه نيمهجان شده ميفشارد. در كشور ما فقط يك هنرستان موسيقي دخترانه وجود دارد و هنر موسيقي، به جاي داشتنِ متولي دولتي يا خصوصي، صرفا مميزي دولتي و خصوصي دارد؛ در اين شرايط طبيعتا وضعيت اسفناكي پيش آمده كه جاي بحث نميماند. سانسورها و مميزيهاي مالياتي بر فعالان حوزه موسيقي هميشه فشار وارد كرده، مالياتهايي كه مدتهاست تبديل به ديواري شده كه هيچ راه عبوري از آن نيست. طبق بند ل ماده ۱۳۹ تمام مراكز فرهنگي و هنري كه توسط وزارت ارشاد مجوز دارند، معاف از مالياتاند، طبق اين قانون حتي ارايه اظهارنامه، كاري بيهوده است. اظهارنامههايي كه پر كردن آنها نياز به دانش حقوقي دارد و اكثرا اصحاب هنر تخصصي در اين مساله ندارند و بارها در همين مورد، برايشان مشكل ايجاد شده است. برخوردهاي سليقهاي در اين زمينه مشكلات را بيشتر كرده و ديگر اصحاب فرهنگ و هنر، مخصوصا اهالي موسيقي به گردِ پاي تورم موجود نميرسند. كم نيستند همكاراني كه به خاطر برخوردهاي سليقهاي موظف به پرداخت مالياتهاي سنگيني شدهاند كه پرداخت آن هيچ توجيه اقتصادي ندارد. اين موضوعات باعث شده افرادي كه كار فرهنگي ميكنند، عطاي آن را به لقايش ببخشند در صورتي كه از فرهنگ و هنر بايد حمايت شود. در اين چند سال بسياري از آموزشگاههاي خصوصي كه به نوعي كارآفرين محسوب ميشوند، تعطيل شدهاند و تعداد بسياري از آنها هم در شُرف تعطيلي هستند. با اين اوضاع معضلاتِ آموزش در حوزه موسيقي هر روز بيشتر ميشود، چون هيچكس به فكر حل آن نيست. يك هنرمند موسيقي از راه اجرا، تدريس يا توليد اثر كسب درآمد ميكند؛ اما چالشهاي مدرسان موسيقي و معضلات دوستاني كه در كار توليد هستند از جمله عدم رعايت حق كپيرايت باعث شده كه سالها اين افراد متضرر شوند. اگر به جاي اينكه در توليد آثار هنري مميزي ميگذاشتيم، در به حراج رفتن و دزدي آثار هنري، سختگيري ميكرديم اوضاع اينطور نميشد. چند سال اخير مسائلي مثل كرونا، تورم افسار گسيخته و فشار بر جامعه، اجازه نداده كه آثار هنري از جمله موسيقي، در سبد اقلام خانواده جايگاهي داشته باشد؛ طبيعي است كه با وجود فشار اقتصادي، بسياري از اصحاب موسيقي يا مسيرشان را تغيير دهند يا به جاي كار فاخر به كارهاي بازاري روي بياورند. طي يكي، دو سال اخير افت شديدي در سيستم توليد موسيقي و تنظيمها شاهد بوديم. پيش از اين كرونا سبب جلوگيري از برگزاري كنسرتها شد و در چند ماه اخير هم اتفاقات و وقايعي كه پيش آمد. در هر صورت ديگر بستر براي توليد موسيقي خوب و قابل دفاع وجود ندارد و البته قبل از اين هم متوليان دغدغهاي براي توليد خلاقيت در آثار موسيقي نداشتند. معمولا اگر سرمايهگذاري ميشده، تنها تبليغات مدنظر بوده يا براي ارگان يا جايگاه خاصي اتفاق ميافتاده؛ بخش خصوصي جرات نميكند براي سرمايهگذاري وارد شود چون سرمايهگذاري با وجود دستاندازهايي كه از آنها صحبت شد با شكست اقتصادي مواجه ميشود. در سال جديد هم چشمانداز خوبي براي موسيقي و توليدها ديده نميشود. متاسفانه اين موضوع را بسيار شنيده و حتي ديدهام كه بسياري از نوازندگان خوب كشورمان براي امرار معاش مجبور به فروختن سازهايشان شدهاند كه اين موضوع بسيار دردناك است.
بستر مهيا نباشد، حركتي هم نيست
آوا سامعي، مدير آموزشگاه موسيقي: هنر يك كاركرد اجتماعي دارد، ما انسان هستيم و بزرگترين موهبتي كه بعد از سلامتي ميتوانيم داشته باشيم، آرامش است، پس پيش از آنكه بخواهيم به موضوع هنر بپردازيم مسائل جامعه مهم ميشود، در جامعه ما مشكلات و معضلات اقتصادي، اجتماعي و حتي روحي و رواني بسيار است. ما بايد بدانيم مسيري را اشتباه آمدهايم و اين اشتباه را بپذيريم و درصدد اصلاح امور باشيم. يك نقش هنر در جامعه اين است كه در اين كوره راهها دست ما را ميگيرد و كمك ميكند كه ما به آرامش برسيم. صرفا مسائل اقتصادي نميتواند در ما احساس خوشبختي ايجاد كند اگرچه كه موثر است و مهم، اما همه چيز به همان آرامش وابسته است و اينجاست كه هنر ميتواند كمك كند. موسيقي به عنوان يك شاخه هنري انگيزه، پويايي و همان آرامش است و طبيعتا آموزش و فراگيري آن در جامعه اهميت دارد و ما بايد به عرصه هنر و هنرآموزي توجه كنيم. همه ما در جريان مشكلات پيش آمده هستيم؛ هنرمندان ما دچار معضلات فراواني شدهاند. همه مدرسان هنري ما با مشكلات عديدهاي دست و پنجه نرم ميكنند. مادامي كه اين همه مشكل وجود داشته باشد مساله موسيقي و هنر نميتواند در جامعه جايگاهي داشته باشد، تصميمگيران بايد قوانيني را وضع كنند و شرايطي را ايجاد كنند كه اتفاقات خوبي رقم بخورد تا وقتي كه بستر مهيا نباشد، حركتي ايجاد نخواهد شد. متاسفانه با شرايطي كه در حال حاضر داريم خيلي از آموزشگاهها كه بستر آموزش هنر را مهيا ميكنند، به تعطيلي كشيده شدهاند. تعداد اندكي هم كه ماندهاند، با شرايط سختي مواجهند. اميدواريم اتفاقات خوب در سال جاري بيفتد و ما شاهد آن باشيم. اتفاقات خوب يعني برداشته شدن محدوديتها از روي هنر و هنرمند تا شرايطي رقم بخورد كه حداقلها را داشته باشيم و همه اينها ميسر نميشود مگر اينكه كساني كه در ردههاي بالا تصميمگير و تصميمساز هستند وارد جامعه شوند و به جاي نگاههاي قهري، نگاه محبتآميز به قشر هنرمند داشته باشند.
هنرمندان پيشكسوت نواحي، نيازمند حمايت فوري
حسينعلي مردانشاهي، نوازنده دوتار: در ميان هنرها، موسيقي هميشه مورد بيمهري قرار ميگرفته و در اين بين به موسيقي نواحي هيچ توجهي نميشود. مهجورترين هنرمندان، هنرمندان موسيقي نواحي هستند. دورهاي كه كرونا بود بستههايي تعريف كردند كه اگر نميكردند بهتر بود. هيچ كمكي به هيچ كدام از هنرمندان نكرد. ما در كشور اساتيد زيادي داريم كه بالاترين درجه هنري را دارند اما من به صورت مصداقي همين شهر خودمان، تربتجام را بخواهم بگويم، استاداني كه بالاترين درجه هنري يك كشور به آنها تعلق گرفته عملا اتفاق خاصي برايشان نيفتاده؛ من با استاداني سر و كار دارم كه بالاترين درجه هنري را گرفته و از نظر نهادهاي متولي به اصطلاح بالاترين جايگاه برايشان لحاظ گرديده اما در وضعيت اسفناك اقتصادي هستند و چون عزت نفس بالايي دارند، گلايهاي نميكنند؛ وقتي فردي با اين مختصات در اين عسرت و سختي است، جوانان و كساني كه در آغاز راه هستند ميخواهند چه باشند و به كجا برسند. چه اشكالي دارد كه يك سيستم بيمهاي منظم و منسجمتري حداقل براي پيشكسوتان تعريف شود تا گنجهاي موسيقي را در اين حالت ناراحتكننده يكييكي از دست ندهيم. ميگويند تعداد بالاست و امكان حمايت منسجم نيست ولي ما كشوري هستيم كه مهد هنريم و واقعا در نظر گرفتن بودجه ميتواند زندگي هنرمندان را مطلوبتر كند و اين هزينه واقعا هزينه نيست، بلكه سرمايه است. بايد در حوزه كلان فكري اساسي براي هنر و هنرمند بشود. متوليان بايد در مجلس قوانين جديد وضع كنند تا شايد اتفاقاتي رقم بخورد. بسياري از هنرمندان موسيقي با ايجاد صفحات مجازي و به شكلهاي مختلف خود را پرزنت ميكنند اما يك هنرمند پيشكسوت نواحي كه با اين فضاها آشنا نيست چگونه خود را معرفي كند. اصلا ميتواند؟ ناراحتكنندهتر اين است كه براي همين حمايت قطرهچكاني هم اين فرد پيشكسوت را از نهادي به نهاد ديگر ميفرستند و با كلي موانع او را روبهرو ميكنند در صورتي كه همه جاي دنيا در حوزه هنرهاي بومي بستههاي حمايتي مشخصي درنظر گرفته شده است. مردم از اصالتهاي خود دور شدهاند. امروز ميبينيم كه افرادي با اجراهاي پليبك و اكثرا سخيف مبالغ هنگفتي در مجالس دريافت ميكنند درحالي كه براي سُرنا و دهل كه نواي قديمي سرزمين ما را ارايه ميكند، حاضر نيستند مبلغي را بدهند اگر اين هنر معرفي و حمايت ميشد شاهد چنين وضعيتي نبوديم. با اين همه بيمهري اگر هماكنون سياستگذاري مطلوبي صورت نگيرد، بدون ترديد شرايط از اين هم بدتر خواهد شد. پيش از هر چيز بايد هنرمنداني كه پيشكسوتند در هر منطقه شناسايي شوند، بسياري از آنها در وضعيت بسيار بد اقتصادي هستند بايد از اين گنجها حمايت شود تا چرخه معيوبي كه شكل گرفته اندكي ترميم شود و از هنر آنها حمايت صورت بگيرد، اين اولين و سادهترين قدمي است كه ميتوان برداشت.
اول بايد گوش شنوا وجود داشته باشد
پوريا فتحي، نوازنده تار و سهتار: بنا نيست اينجا وارد كليگويي و موضوعات بديهي شويم، چراكه اوضاع امروز را همه ميدانند. پيش از هر چيز از مجموعه اعتماد و رسانههايي كه به موضوعات فرهنگي ميپردازند و تريبون اين قشر فراموش شده هستند، تشكر ميكنم، چراكه در حال حاضر بايد زبان گوياي قشري از جامعه باشيم كه جداي از بقيه مردم نيستند. معضلات آنها معضلات اقشاري است كه با سيلي صورتشان را سرخ نگه داشتهاند. هنرمندان معمولا افرادي هستند كه از آقازادگان و افراد سودجو و فاسد جدا هستند و شرايط سختي را تجربه كرده و ميكنند.من و بسياري از همكاران ما اگر انتقادي ميكنيم يا معضلات و مشكلات را بيان ميكنيم نه به جايي متصل هستيم و نه قصد سياهنمايي داريم، بلكه واقعيتهاي جامعه را بيان ميكنيم. ما هم قشري از همين جامعه هستيم. براي ما ايران و فرهنگ ايران مهم است و اصلا اگر نباشد، هنر ما معنايي پيدا نميكند ما اميد به بهبود شرايط داريم و اميدواريم.
شرايط نه تنها نامطلوب است بلكه بايد گفت اوضاع خراب است. هنرمندان به شدت در فشارند يا اين خرابي، خرابيهاي بيشتري را به بار ميآورد يا پس از اين ويراني، آباداني خواهد بود. پيش از هر چيز براي بهبود اوضاع و به تبع بهبود شرايط هنرمندان، بايد در وهله اول گوش شنوايي وجود داشته باشد. مسوولان بايد اين درد و رنجها را احساس كنند و به آن اهميت دهند و فضاي گفتوگوي واقعي شكل بگيرد. در هر تحولي صداهايي هست كه بايد حاكمان آن را بشنوند اگر اين شنوندگي وجود داشته باشد، استبدادي نخواهد ماند؛ در غير اين صورت كشمكش، بحران و تنش ادامه خواهد يافت. بايد در گفتوگو شاهد تضارب آرا و چندصدايي باشيم، گفتوگوي تك صدايي نميتواند صورت بگيرد و اگر بخواهم مثالي از تك صدايي بزنم كه به وضوح شاهد آن هستيم، سياستهاي صدا و سيماي ماست كه به خاطر تكصدايياش با وجود دهها شبكه و اين همه امكانات با بحران مخاطب مواجه شده است. موضوع اين است كه در تكصدايي نه هنري سربرميآورد و نه فرهنگي وجود خواهد داشت.
صداي هنرمند صدايي است كه مسوولان ما بايد ميشنيدند و اميدوارم تصميمگيران در سطوح بالا درك كنند كه براي بازيگري و نقشآفريني در عرصه جهاني و براي ورود به دنياي مدرن و خلق جهاني نو در كشوري كه فرهنگ غني دارد، كنار عوامل ديگر نيازمند هنر و هنرمندان هستند و اگر صداي آنها شنيده نشود هيچ تغييري هم در فرهنگ و هنر اين مملكت اتفاق نخواهد افتاد.
كاش موسيقي خوب تشخيص داده ميشد
محمدرضا فيروزي، نوازنده گيتار: مشكلات در حوزه موسيقي فارغ از مشكلاتي كه اخيرا پيش آمده و موضوع كرونا هميشه بوده و همچنان هم خواهد بود. هنرمندان اين حوزه غالبا با مسائل و معضلات مختلف روبهرو بودهاند. در دوران كرونا به موضوع بيمه اندكي توجه شد و كارتهاي اعتباري هنر گهگاه شارژ ميشد آنهم با مبالغ بسيار اندك و به صورت محدود اما همان هم كاملا قطع شد. در هر صورت شرايط در حال حاضر براي كساني كه از راه موسيقي امرار معاش ميكنند چه از طريق تدريس چه از راه توليد آثار و... بسيار سخت است. به صورت مصداقي يك مدرس موسيقي درآمد 10 ميليوني دارد آن هم در شرايط نسبتا خوب، حساب كنيد چقدر از اين ميزان درآمد به اجاره و امور ديگر بايد برسد و چقدر باقي ميماند. بسياري از هنرمندان به خصوص هنرمندان موسيقي اصيل ايراني معتقدند كه شرايط اجراي صحنهاي براي آثار پاپ مطلوب است اما اصلا اين موسيقيهايي كه اجرا ميشوند، موسيقي نيستند كه برايشان ژانر تعريف كنيم. شرايط فعلي موسيقي پاپ ما در ايران اصلا خوب نيست. نوازندگان خوب ما سعي ميكنند در حال حاضر و با اين اوضاع نابسامان حتي اجراي صحنهاي نداشته باشند البته بعضي به اجبار و براي تامين مخارج زندگي مجبورند كه اجراهاي صحنهاي را انجام دهند هر چند كه از اين مساله راضي نيستند. ما موسيقي پاپ كه خوب باشد بسيار كم داريم؛ شايد فقط 10درصد از كساني كه پاپ كار ميكنند، موسيقي را ميشناسند و بقيه فقط روي صحنه ميروند و به گوش موسيقايي مردم آسيب ميزنند.گوش موسيقايي مردم ما ضعيف است چون شناختي صورت نگرفته و در كودكي به آنها تدريس موسيقي نشده، اينها به هنر موسيقي ضربه وارد كرده و ديگر اوضاع هر روز هم بدتر ميشود. كاش مردم با موسيقي اصيل ايراني آشنا بودند در اين صورت ميتوانستند موسيقي پاپ خوب را هم تشخيص دهند.بخش عمده اين مشكلات به موضوع اقتصاد موسيقي برميگردد وقتي يك مدرس يا يك هنرمند به لحاظ مالي آنقدر ضعيف باشد كه براي امور روزمره و معاش خود گرفتار باشد با چه آمادگي رواني ميتواند تدريس كند يا هنرش را ارئه دهد، طبيعتا در چنين شرايطي بازدهي بسيار كمتري خواهيم داشت و مشكلات هر روز بيشتر خواهند شد.
با بروز اعتراضات در نيمه دوم سال 1401 شرايط، چه به لحاظ مادي و چه به لحاظ معنوي، براي هنرمندان اين حوزه به مراتب دشوارتر شد و چالشهاي سنگينتري براي هنرمندان به وجود آورد. وقتي اين دشواريهاي روزگار به مشكلات شديد معاش و بيمه و عدم حمايت از سوي دولت اضافه شود، ديگر نايي براي فعالان حوزه مهجور موسيقي باقي نميماند. در سال جاري با پيشينهاي كه به آن اشاره شد، چالشهاي بسياري پيش روي هنرمندان قرار دارد. اين چالشها براي كساني كه موسيقي، حرفه و زمينه درآمد آنهاست، بسيار بزرگتر است.