شاهكارهايي كه هرگز فراموش نميشوند
كلاف سردرگم مديريت پسماند در گيلان
غزل لطفي
۲۷ اسفند ۱۴۰۱، با دستور استاندار گيلان، ورود زباله به لندفيل سراوان رشت متوقف شد. با شنيدن اين خبر از طرفي خوشحال شدم، چون در ماههاي گذشته از نزديك با مردم سراوان همكلام شده بودم و نسبت به درد و رنجي كه در طول ساليان گذشته متحمل شده بودند، آگاه بودم و از طرفي هم نگران، زيرا براي تهيه گزارشهايي از سراوان كه در روزنامه اعتماد منتشر شده است، با كارشناسان بسياري گفتوگو كرده بودم و ميدانستم بدون فراهم آوردن زيرساختهاي لازم، بستن درب سايت زباله امكانپذير نيست. اگر بشود هم در پس آن چالشي عظيمتر از ابرچالش فعلي در پيش خواهد بود! پس از انتشار مطلبي در همين رابطه توسط استانداري گيلان با عنوان «شاهكاري كه فراموش نميشود؛ استاندار گيلان به قول و تعهدش عمل كرد» تقريبا مطمئن شدم بايد منتظر پسلرزههاي اين اقدام بدون پشتوانه باشيم و خيلي زودتر از تصور من اين پسلرزهها شروع شد. موضوع اين يادداشت بررسي برآيند فعاليتهايي است كه -در جهت اعلام توقف ورود زباله به دفنگاه سراوان- در روزهاي پاياني سال گذشته و شروع سال جديد انجام شد كه در دو بخش به آن ميپردازم:
۱- مطلبي كه استانداري گيلان در مورد اتمام فعاليت سايت سراوان منتشر كرده است.
2- مطالب متناقضي كه در روزهاي گذشته مطرح شده است.
يك- در بخشهايي از آنچه استانداري گيلان با عنوان «شاهكاري كه فراموش نميشود» منتشر كرده و من هر چه خواندم نتوانستم نام مناسبي براي آن پيدا كنم، چون نه گزارش بود و نه خبر و فقط تخريب مسوولان سابق و اسبق در آن پر رنگ بود و تعريف و تمجيد از مديريت فعلي استان! و حتي نگارنده آن فراموش كرده بود كه استاندار فعلي گيلان، نماينده سابق شهرستان رودسر -يكي از شهرستانهايي كه محل دفن زباله آن سراوان است- بوده و به نوعي در هر آنچه در گذشته رخ داده مسوول است، آمده «به تازگي در نيمه دوم اسفند ماه از معاون وزير كشور در رسانهها نقل شد كه براي زبالههاي خشك مركز استان مكاني مشخص گرديد و تا تكميل كارخانه زبالهسوز اين نوع زباله به آن محل انتقال داده ميشود.
گفته ميشود در منطقهاي بسيار دور از آباديها و سكونت خانوادهها در يك شهرستان جنوبي استان در دل كوههاي بيآب و علف كه مشكلي براي محيطزيست و مردم ايجاد نميكند، زبالههاي خشك به صورت موقت انباشته ميشوند تا پايان سال آينده كه پيمانكار وعده كامل كردن كارخانه زبالهسوز را داده آن بخش از زباله منتقل و به اين كارخانه حمل شود.»
اولين موضوعي كه در اين بخش قابل توجه است اينكه سايت رسمي استانداري گيلان به نقل از رسانهها نقل قول معاون وزير كشور را مطرح كرده است در حالي كه بايد به جلسه يا مصوبهاي در اين زمينه استناد كند تا امكان پيگيري وجود داشته باشد! دوم؛ در گيلان با رطوبتي حدود ۷۵ درصد اصلا دپوي زباله خشك معنا ندارد، زيرا تجميع پسماند هم رطوبت هوا را جذب ميكند و هم با اولين بارش در محل دپو، حتي اگر زباله خشك هم باشد، شيرابه جاري ميشود. سوم؛ از قرارداد ۴۰ ميليون دلاري احداث كارخانه زبالهسوز رشت كه ۲۷ ميليون دلار آن برعهده دولت است، كمتر از ۱۰ ميليون دلار در 9 سال گذشته، پرداخت شده است، چطور تا پايان سال ۱۴۰۲ و از كدام محل مابقي بودجه آن تامين ميشود و با توجه به اينكه شركت تيتياس تمام قطعات خود را از چين وارد ميكند طبق كدام زمانبندي، تا پايان سال واردات و احداث به پايان خواهد رسيد؟ و مهمترين سوال؛ آن محل دورافتاده و بيآب و علف (به نقل از مطلب استانداري) اسم ندارد؟ اگر همه كارها طبق اصول انجام شده است چرا شفافيت در آن ديده نميشود؟ لازم به توضيح است كه هر مكاني براي دپوي زباله، حتي در دلكوهها هم نيازمند زيرسازي مناسب جهت جلوگيري از آلوده شدن خاك است. افزون بر اينكه در استاني مانند گيلان كه در بيشتر روزهاي سال شاهد بارندگي است، هرگونه تلنبار پسماند، توليد شيرابه ميكند و اين امر نيز باعث آلودگي خاك و روانآبها خواهد شد. درنتيجه در هر محلي كه براي انباشت پسماند انتخاب ميشود وجود كارخانه تصفيه شيرابه نيز ضروري است و اينكه فقط بگوييم در يك محل «بيآب و علف» و تصور كنيم خيال همه را راحت كردهايم، فقط گفتاري از روي ناآگاهي و غيركارشناسانه است، چون در هر صورت، شروع آلودگي مجدد زيستبوم را رقم زدهايم.
در بخش ديگري از اين مطلب آمده «دكتر عباسي اضافه كرد: در مورد تفكيك زباله از مبدا نيز اقدامات خوبي انجام شده كه اميدواريم با همكاري مردم بتوانيم صددرصد تفكيك زباله از مبدا را اجرايي كنيم.»
سوالي كه در ذهن متبادر ميشود، اين است كه در حال حاضر چند درصد تفكيك از مبدا زباله در استان اجرايي ميشود؟ اين عدد در كل كشور چند درصد است؟ چند كشور در دنيا ادعا ميكنند كه صددرصد زباله خود را در مبدا تفكيك ميكنند؟ طبق كدام برنامه مدون، استاندار گيلان مدعي شده كه ميتوان صددرصد تفكيك از مبدا را اجرا كرد؟ باتوجه به اينكه تفكيك زباله شامل پسماند خانگي، ادارات و گردشگران و... است در همين نوروز چه برنامهاي براي آگاهي مسافرين نوروزي از اين برنامه جناب استاندار، تدارك ديده شده است؟ در چه بازه زماني بايد شاهد اين اتفاق باشيم؟ تا آن زمان چه برنامهاي وجود دارد؟
دو- در بخش دوم به مواردي از تناقضات گفتاري روزهاي گذشته اشاره ميكنم. مهمترين تناقضي كه بايد به آن پرداخت، اين است كه آن محل بيآب و علف (طبق مطلب تهيه و تدوين شده توسط اداره كل روابط عمومي استانداري گيلان)، براي مدتي محدود و موقت تدارك ديده شده است تا زبالهسوز احداث شود! اما استاندار گيلان در نشست با اعضاي شوراي اسلامي شهر رشت (۸ فروردين ۱۴۰۲) گفت: «راهاندازي زبالهسوز فقط پاك كردن صورت مساله است، زيرا خود دستگاه زبالهسوز منجر به ايجاد آلودگيهاي بسيار زيادي ميشود كه براي مردم منطقه و استان خطر دارد.» حالا بايد بپرسيم آيا آن محل موقت كه براي دپوي زباله تا زمان احداث زبالهسوز معين شده بود با حذف اين گزينه به دفنگاه دايمي ديگري براي پسماند بدل خواهد شد؟ در آن مكان جغرافيايي بينام، در آيندهاي نه چندان دور، شاهد سراوان ديگري خواهيم بود؟ نكته مهم اينكه زبالهسوز علاوه بر آلودگي، ذاتا مناسب استان گيلان نيست، چون پسماند آن رطوبتي ۹۰درصدي دارد اما حال كه گزينه زبالهسوز حذف شده است، جايگزين آن چيست؟
يكي ديگر از مواردي كه شفافيت در آن نيست ظرفيت دقيق كارخانه كود آلي است. در ماههاي نخست سال ۱۴۰۱، وزارت كشور ظرفيت كارخانه كود آلي لاكان را ۱۵۰ تن در روز اعلام كرده بود كه بايد به ۱۰۰۰ تن افزايش ارتقا داده شود. اما استاندار گيلان در اسفند ۱۴۰۱، با اشاره به پردازش بيش از ۳۰۰ تن پسماند در كارخانه پردازش پسماند لاكان بيان كرد: در گذشته ظرفيت پردازش پسماند در لاكان ۵۰ تن بود و هماكنون ظرفيت پردازش به ۳۵۰ تا ۴۰۰ تن رسيده است. استانداري گيلان هم ظرفيت كارخانه بازيافت را افزون بر ۵۰۰ تن در روز اعلام كرده است. اگر اين تناقض در آمار و اعداد مرتفع نشود، امكان برنامهريزي دقيق وجود نخواهد داشت.
از موارد مهم ديگري كه بايد دقيق باشد تا امكان ارايه نقشه راه فراهم شود، تعداد شهرهايي است كه زباله خود را به سراوان ميفرستادهاند؛ در اين مورد هم استاندار گيلان (۲۲ شهر) و اداره كل روابط عمومي استانداري گيلان (۱۷ شهر)، اتفاق نظر ندارند!
سخن پاياني؛ شنيدهها حاكي از تلنبار زباله در محل كارخانه بازيافت لاكان است! بايد در نظر داشت حتي با اضافه كردن خطوط جديد به كارخانه بازيافت و پذيرفتن توان روزانه ۵۰۰ تني اين مجموعه، باز هم جوابگوي ورودي روزانه بيش از هزار تن زباله نيست و به زودي و با توجه به مجاورت اماكن مسكوني، با چالشي بزرگتر از گذشته مواجه خواهيم بود. محل فعلي لندفيل سراوان نيز هر چند كه درختكاري در بخشي از آن شروع شده اما بايد توجه داشت اين امر لازم است اما نه كافي است و نه كار جديدي صورت گرفته و در ساليان گذشته هم بخشي از لندفيل اصلاح شيب و درختكاري شده است و تا زمان پوششدهي كامل راهي طولاني در پيش دارد و همانطور كه با يك گل بهار نميشود، با كاشت چند درخت هم سراوان به طبيعت باز نميگردد! همچنين با توجه به توليد شيرابه در اين محل، كارخانه تصفيه شيرابه سراوان حتي اگر فعال هم شود كه آن هم با شائبههاي بسياري از نظر تكنولوژي و هزينه نگهداري مواجه است، چون از نظر جغرافيايي در نزديكي سايت سراوان است فقط توانايي تصفيه شيرابه زبالههاي دپو شده در اين محل را دارد. در نتيجه امروز ما براي محلي كه نميدانيم كجاست! كارخانه تصفيه شيرابه نداريم!
درنهايت در نقطهاي ايستادهايم كه نه تكليف محل دپوي پسماند (موقت يا دايمي) مشخص است، نه احداث زبالهسوز يا جايگزين آن، نه تصفيهخانه شيرابه و نه تناسبي بين زباله توليدي و توان كارخانه بازيافت وجود دارد! مضاف بر اينكه هنوز ظرفيت دقيق كارخانه بازيافت مشخص نيست. ما حتي نميدانيم تا تعيين تكليف براي اين موضوعات چه برنامهاي تدوين شده است!