در سوگ دوست گرانقدرم، كيومرث پوراحمد
دريغا و دردا!
عزيزالله حاجي مشهدي
شنيدن خبر تلخ درگذشت دوست گرانقدري چون «كيومرث پوراحمد» نويسنده و كارگردان نامآشناي سينما و تلويزيون، به راستي برايم دردناك بود! به ويژه كه در اين روزگار بيلبخند، شنيدن اينگونه خبرهاي تلخ و ناگوار، دل آدم را به درد ميآورد. آنهم خبري درباره كسي كه هربار با شنيدن نامش يا با ديدن چهرهاش يا تماشاي فيلمهاي سينمايي و تلويزيونياش، ياد سالهاي جواني، خاطرات مشترك و همكاريهاي به ياد ماندني در چند توليد تلويزيوني و مستند، زنده ميشود.
با «كيومرث پوراحمد» از بهار سال ۱۳۵۳، در تركمنصحرا، در فضاي توليد مجموعه به ياد ماندني و ارزنده «آتش، بدون دود»- ساخته زندهياد «نادر ابراهيمي»، در شمال «گنبد كاووس» - آشنا شده بودم. هنوز يكي دو هفته از آغاز كار فيلمبرداري آن مجموعه نگذشته بود كه من هم، با شور و شوق فراوان، خودم را به تركمنصحرا رساندم و به گروه كارگرداني مجموعه تلويزيوني «آتش، بدون دود» پيوستم.
پوراحمد و من و دوستان ديگري از جمله زندهياد «حميد سهيلي» (كه بعدها مجموعه كارهاي مستند او در زمينه معماري ايران و تاريخ خوشنويسي و نگارگري، از آثار به ياد ماندني در عرصه فيلم مستند به شمار ميآيد) در مجموعه آتش، بدون دود دستيار كارگردان بوديم.
با كيومرث پوراحمد، حميدسهيلي و پدرام اكبري و زندهياد شكور لطفي و... بعدها در «موسسه ايران پژوه» - كه به ابتكار خود ابراهيمي تاسيس شده بود- در كارهاي پژوهشي ايرانشناسي و ايرانگردي و مطالعات مناطق حاشيه كوير ايران نيز همكاريهاي نزديكي داشتيم و قرار بود كه با استفاده از همين پژوهشهاي ما، «داريوش مهرجويي» مجموعه مستندي با عنوان: «سياحت ايران» را توليد كند.
بعد از تركمنصحرا، بعدها با برخي از اين دوستان، در ديگر كارهاي شادروان نادر ابراهيمي هم، در كنارش بوديم. وجود فيلمبردارهايي چون زندهيادان: مهرداد فخيمي، عظيم جوانروح، مرتضي رستگار و دوستان ديگري به عنوان كارگردان (مثل ابراهيم مختاري، محمدرضا مقدسيان، منوچهر عسكرينسب و....) فرصت مناسبي بود تا كيومرث پوراحمد با حضور در نخستين كارهاي توليدي تلويزيوني، تجربههاي ارزندهاي كسب كند. شايد به همين دليل بود كه خيلي زود توانست كارهاي مستقل خودش را شروع كند و چه در تلويزيون و چه در سينما، خودش را به عنوان نويسنده و كارگرداني خلاق تثبيت نمايد.
در چهار دهه گذشته، درباره بيشتر فيلمهاي او در جاهاي مختلف نقدهايي نوشتهام و بدون توجه به سابقه اين دوستي و همكاري و آشناييهاي چندين ساله، همواره نسبت به مجموعه آثارش، نگاهي مثبت داشتهام. در اين سالها، اگرچه مثل دوستاني كه با هم مراوده منظمي دارند، فرصتي براي باهم بودن نداشتيم، با اين همه، هر جا و به هر مناسبتي، در جشنوارهاي يا در نشستي و در جريان نمايش فيلمي، ديداري پيش ميآمد، يكي از اصليترين حرفهاي ما باهم، يادآوري و مرور خاطرات شيرين همكاري در دورهاي به نسبت طولاني در جريان توليد «آتش، بدون دود» بود!
روانش شاد و يادش گرامي باد!