يادداشتي بر مجموعه رمان «اوف خرابكار»
با يك فسيل زنده چگونه زندگي كنيم؟
معصومه ميرابوطالبي
قرار است درباره يك مجموعه رمان كودك صحبت كنيم. اما قبل از اينكه به خود كتاب بپردازم، بهتر است كمي درباره اين تركيب اضافه صحبت كنيم؛ رمانِ كودك. اين تركيب، شكل جديدي از داستان است و با ترجمه وارد ايران شده. نمونههاي تاليفي رمان كودك، همين حالا هم در بازار موجودند. رمان كودك با كتابهاي تصويري و مصور كودكان متفاوت است، گروه سني خاصتري را مخاطب خود قرار ميدهد، بچههايي كه توانايي خواندن متنهاي بلندتري را دارند، اما نه به بلندي رمان نوجوان. رمانهاي كودك مثل رمانهاي بزرگسال داراي يك بدنه اصلي و داستانهاي فرعياند. البته تمام رمانهاي كودك در ساختن اين ساختار شايد خيلي موفق عمل نكنند، اما يك نمونه خوب براي بررسي همين ساختار، مجموعه اوف خرابكار است. در مجموعه اوف خرابكار، خط اصلي حول حضور اوف، يك فسيل چند هزار ساله زنده، شكل ميگيرد. اوف در پي اكتشافات يك پروفسور از خواب چند هزار ساله بيدار ميشود و زندگياش را بين آدمها شروع ميكند. زندگياي كه پر از دردسر و ماجراست و خُب... اين خط اصلي است. خط فرعي داستان كجاست؟
شخصيتهاي فرعي اين رمان، شخصيتهايي هستند كه نويسنده شناخت خوبي نسبت به آنها دارد. از پروفسور، شخصيت منفي داستان گرفته تا عمه و خواهر و همكلاسيها. همه قابليت اين را دارند كه داستانهاي فرعي خود را بسازند. اينطور است كه داستان پر و پيمانتر و به اصطلاح خيلي چاقتر از يك داستان بلند كودك است.
و اما درباره ليو پپل، پسري كه اوف را پيدا ميكند و او را با جهان جديد وفق ميدهد. ليو يك پسر معمولي است، نه خيلي درسخوان و نابغه، نه خيلي بيپروا و بيملاحظه. يك چيزي است بين اين دو و همين باعث ميشود تا بتواند خرابكاري كند. اين يكي از ويژگيهاي خوب براي ساخت شخصيت است. هيچ چيز درباره ليو پپل قابل پيشبيني نيست، او قرار نيست شبيه بقيه بچهها باشد و قرار نيست خيلي هم متفاوت باشد. اما آشنايي با اوف خرابكار، ليو را تبديل به يك ليوي ديگر ميكند. رابطه رفاقت دو نفر، به عنوان اساس شبكه شخصيت، قدمتي به درازاي داستان گيلگمش و رفيقش انكيدو دارد. (منبع: آناتومي داستان، اثر جان تروبي) استراتژي دو رفيق اين امكان را ميدهد كه قهرمان را به دو بخش تقسيم كنيم و دو رويكرد متفاوت به زندگي و حتي دو شبكه متفاوت از استعداد را نشان بدهيم. البته كه از بين دو رفيق، يكي مهمتر است و ميشود قهرمان داستان، كه در حقيقت همان ليوي ماست. ليو تصميمگيرنده و تغييردهنده اوضاع است. او ميخواهد از اوف پشتيباني كند و او را از خطر دور نگه دارد؛ اما رفيقش، اوف، هم از جهات مهمي شبيه او است و هم از جهاتي متفاوت. اوف خرابكار است، يك خرابكار به معني واقعي كلمه. ليو هم خرابكار است و شروع جلد يك با خرابكاري بزرگ ليو شروع ميشود. اين شباهت دو رفيقِ ماست، اما خرابكاريهاي اوف چنان آشفتهبازاري ايجاد ميكند كه ليو بايد يكجوري آن را مديريت كند. اول او را از خانواده مخفي كند و وقتي رازش لو رفت، او را از صاحبخانهشان و بقيه مردم دور نگه ميدارد. يعني يك خرابكار، نه تنها ديگر نبايد خودش خرابكاري كند، بايد اوف را از انجام اين همه دردسر بازدارد. شبكه شخصيت معمولا با يك حريف ثابت و خطرناك پر ميشود (منبع: همان) و در سه جلد اول پروفسور دكتر دكتر اوتِنيو اسنايدا همان حريف خطرناك است. كسي كه ميخواسته با كشف اين فسيل زنده (اوف خرابكار) زندگي خودش را متحول كند و حالا معتقد است ليو كشف منحصربهفرد او را دزديده است.
اما در اواخر جلد سه يك اتفاق زيبا رخ ميدهد: عشق. عشق چطور ميتواند آدم شرور داستان ما را تبديل به يك دوست كند؟ شبكه شخصيتي ما به يكباره بههم ميريزد. پروفسور دكتر دكتر اسنايدا عاشق ميشود، عاشق كسي كه اول ليو او را مسخره ميكرده (عمهاش) اما همين عشق دشمن را تبديل به دوست ميكند. البته كه ليو همواره به اين دوستي مضنون است، اما در هر صورت حريف و دشمن تبديل به عضوي از خانواده شده است.
حالا با شبكه شخصيت چه كنيم؟ در ادامه پروفسور ديگري سر و كلهاش پيدا ميشود. كسي كه ديگر نميتواند از در دوستي دربيايد و بايد اين فسيل زنده را براي آزمايشات علمياش پيدا كند، اما اين فسيل ديگر تنها نيست و شايد بتوان آن را احيا هم كرد.
مجموعه اوف خرابكار داستان خانواده شدن است، خانواده شدن با يك فسيل. چيزي كه در نگاه اول غيرممكن به نظر ميآيد، اما روزي ميرسد كه
هيچ كس تحمل دوري اوف را ندارد. همراهي مخاطبان با ليو (شخصيت اصلي)، با اوف، غريبهاي كه در حال شناخت ماست و با طبيعت، در اين داستان وجود دارد. طبيعتي كه عضوي قديمي از خودش را تا به امروز حفظ كرده و بعد آن را به ما آدمها امانت ميدهد. آيا همه ما آدمها قابلاعتماديم؟ چه چيزي ميتواند خوبي و بدي ما را مشخص كند؟ در مقابل اوفهايي كه در زندگي به ما رسيدهاند، چطور عمل كردهايم؟ درباره امانتهايي كه طبيعت دو دستي تقديم ما كرده است، چگونه... بهتر است دربارهاش كمي فكر كنيم.