• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5465 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۳۱ فروردين

مخالف، دوستي راستين است

اسدالله امرايي

اي كاش الفباي حيوانات را مي‌دانستم تا بتوانم هشدارهاي احتياطي براي‌شان بنويسم: «آن طرف نرويد»، «آن غذا كشنده است»، «از سكوها دوري كنيد» قرار نيست از روي اين منبرها براي‌تان انجيل را موعظه كنند، از آن بالا هيچ خبر خوبي نخواهيد شنيد، آنها قول رستگاري پس از مرگ به شما نخواهند داد، آنها به روح شما رحم نخواهند كرد، چون مي‌گويند شما اصلا روح نداريد، آنها شما را همچون برادران خود نمي‌بينند، از نعمت‌هايي كه نصيب‌شان مي‌شود، به شما نخواهند داد. بدترين جنايتكاران روح دارند، اما شما نداريد، نه تو ... گاوآهنت را بران بر استخوان مردگان عنوان موزوني است كه مترجم كتاب شكوه آروني براي اين اثر خارق‌العاده اولگا توكارچوك نويسنده لهستاني برنده جايزه بوكر و جايزه نوبل ادبيات سال ۲۰۱۸ انتخاب كرده و انتشارات فرهنگ معاصر آن را منتشر كرده است. رمان با نقل قولي از طنز داستان قوي است و با جسارتي تحسين‌برانگيز سوالات تند و تيزي را درباره رفتار بشر مطرح مي‌كند. ماجراي رمان از اين قرار است كه در دهكده‌اي دورافتاده در خاك لهستان و نزديكي مرز چكسلواكي، داشيكو در روزهاي تاريك و سرد زمستان را به مطالعه اخترشناسي، ترجمه اشعار ويليام بليك شاعر انگليسي به زبان لهستاني و مراقبت از خانه‌هاي تابستاني ساكنان ثروتمند ورشو اختصاص داده است. با ترجيح دادن حيوانات به همنشيني با انسان‌ها كه ديگر بر كسي پوشيده نيست، شهرت او به گوشه‌گيري تشديد شده است. اما ناگهان مشخص مي‌شود كه يكي از همسايگان مرده است. طولي نمي‌كشد كه جسد او در شرايط عجيب و غريبي پيدا مي‌شود. با افزايش سوءظن‌ها، داشيكو خود را وارد تحقيقات مي‌كند، چراكه مطمئن است چيزهاي به درد بخوري مي‌داند؛ فقط اگر به او گوش كنند و كسي به حرف‌هايش توجه نشان بدهد...
رمان گاوآهنت را بران بر استخوان مردگان اثري هيجان‌انگيز و تخيلي‌‌انگيز و كاوشي‌برانگيزاننده است و در مرزهاي كدر و مبهم بين عقل و جنون، عدالت و سنت، جبر و اختيار، اين سوالات را مطرح مي‌كند كه ما چه كسي را سالم و عاقل مي‌دانيم و چه كسي حقيقتا شايسته داشتن صدا و مورد توجه قرار گرفتن است. «براي آدم‌هايي به سن من مكان‌هاي دوست‌داشتني كه زماني به آنها تعلق داشتيم ديگر وجود ندارد. مكان‌هاي بچگي و نوجواني، روستايي كه براي تعطيلات به آنجا مي‌رفتيم، نيمكت سفت و سختي كه اولين عشق را روي آن تجربه كرديم، شهرها، كافه‌ها و خانه‌هاي قديم. اگر هم ظاهر خارجي آنها حفظ شده باشد كه بسيار دردناك‌تر است، به صدفي مي‌ماند كه درون آن تهي شده باشد.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون