ادامه از صفحه اول
مقايسه دو طرف يك چالش
عمل بطلان آن استدلالها برجسته شده است.
تفاوت در عامل فرهنگي و تبليغي خيلي بيشتر است. خلاقيتهاي فرهنگي در شعر، موسيقي، طرح و گرافيك، فيلم و كليپهاي كوتاه و اطلاعرساني و از همه مهمتر رسانههاي مورد اعتماد براي انتشار آنها، ميان دو گروه قابل مقايسه نيست. وضعيت صداوسيما چنان شده است كه طرفداران ساختار حتي حاضر نيستند برخي از توليدات فرهنگي خود را در اين رسانه تبليغ كنند، چه رسد به اينكه بخواهند موضوعي چون حجاب را دستمايه توليدات فرهنگي قابل انتشار در اين رسانه بدانند. به تعبير ديگر به علل گوناگون اعتبار اين رسانه از ميان رفته است و در بحراني بزرگ غرق شده است. هنگامي كه اين دو عامل به سود يك طرف باشد، به سهولت موازنه قوا را بههم ميزند، زيرا قدرت دو طرف در فراواني افراد حامي و عوامل نرمافزاري و سختافزاري دو طرف خلاصه ميشود. حال اگر قدرت يك طرف از حيث افراد و نرمافزاري رو به تزايد و گسترش باشد و طرف ديگر در ضعف قرار گيرد، موازنه به سود طرف اول خواهد بود، به شرطي كه وارد مواجهه با قدرت سختافزاري نشود، چون در آن بخش موازنه به سود طرف مقابل است و حتي موجب ريزش ساير مولفههاي قدرت نيز ميشود.
ويژگي مهم قدرت مردمي و نرمافزاري متكي به خلاقيتهاي فرهنگي و فكري و تبليغي و پراكندگي و تنوع آنها است كه ميان ميليونها عامل و كنشگر جزو تقسيم ميشوند و همين نقطه قوت آنان است، زيرا مقابله با اين حد از تنوع و افراد از يك گروه كاملا متمركز و بدون خلاقيت برنميآيد. ضمن اينكه سرعت گروه متمركز و رسمي در اتخاذ تصميم و اجراي آن بسيار كند است. كافي است كه به همين سياست اخير درباره مواجهه دوربيني با پوشش خانمها توجه كنيم. چند ماه است كه در انفعال هستند و برنامهريزي كردهاند براي چنين برخوردي. ولي حتي نميتوان حدس زد كه مواجهه طرف مقابل آنان با اين روش چگونه است؟ چون طرف مقابلي كه متمركز باشد وجود ندارد. تعداد بيشماري افراد هستند كه هر كس برحسب مورد و وضعيت خود اقدامي ميكند و اين موجب سرگشتگي در طرف رسمي براي مواجهه موثر با آنان خواهد شد.
درخصوص كارايي ابزار، دست حكومت به ظاهر باز است، زيرا قدرت سختافزاري را در دست دارد، ولي يك ويژگي مهم قدرت سختافزاري اين است كه بر اثر استفاده زياد و نا بجا كند ميشود و اثرگذاري خود را از ميان ميبرد. مثل چاقويي است كه به جاي گوشت، بخواهيم چوب را قطع كند. مساله تفاوت نگاه دو طرف به ماجرا است. اخيرا گفتهاند كه فقط در استان كهگيلويه و بويراحمد، ۱۳۲۵ مورد پيام براي كشف حجابكنندگان فرستادهايم. خوب جمعيت اين استان زير يك درصد يا به تعبير دقيقتر ۷ در هزار جمعيت شهري كشور است و اگر از هر صد مورد كشف حجاب توانسته باشند فقط ۲ مورد را شناسايي كنند و با توجه به حضور بيشتر چنين زناني در استانهاي بزرگتر و شهريتر، طبعا بايد حدود ده ميليون زن مشمول چنين رفتاري شوند. اين چه سياستي است كه كل پليس و دستگاه قضايي كشور را بايد درگير چنين مقابلهاي كرد كه بخش اعظم زنان كشور و خانوادهها را دربر ميگيرد؟ اين ابزار هر چه هم بُرنده باشد به سرعت كند و ناكارآمد ميشود. بنابراين نيازمند يك تجديدنظر اساسي در سياستهاي فرهنگي و اجتماعي هستيم.
نقدي به مناظره غنينژاد و درخشان
اگر امام پس از تسخير سفارت با دانشجويان رفتار تقابلي انجام ميداد يا نظر مثبتي درباره بازگشايي سفارت اتخاد ميكرد آنگاه ميتوان گفت كه دانشجويان يك امر سياسي را تحميل كردهاند اما وقتي اين اقدام از سوي امام، انقلابي بزرگتر از انقلاب اول تلقي ميشود، صحبت غنينژاد صرفا يك فرار رو به جلو استفاده از يك امر تاريخي تحليلي و نام امام است. غنينژاد سپس بدون اشاره به نام موسوي خويينيها بحث را ادامه داده و از او به عنوان يك روحاني كه نميخواهد نامش را ببرد اشاره ميكند و ادامه ميدهد كه چپها كاري كردند كه 40 سال ما را گرفتار كردند! اي كاش آقاي غنينژاد منظور خود از چپ بودن و كارهاي چپها در چهل سال اخير را مشخص ميشود و سپس در مقابل به برخي رفتارهاي نئوليبرالها در اين تاريخ چهلساله نيز اشاره ميكرد كه خصوصيسازيهاي مطلوب جناح ايشان در جريان اصلاحطلبي و حتي اصولگرايي چه بلايي بر سر كارگران آورد و در دولتهاي مطلوب ايشان نيز با كلماتي مانند توسعه و خصوصيسازي تمام كارگراني كه به اميد بهبود وضعيتي بهتر راي داده بودند را فقيرتر كردند.
او اشاره ميكند كه امام مملكت را از دست چپها نجات داد، اين صحبت در حالي است كه باز مشخص نيست چپها چه كساني هستند زيرا او به دانشجويان پيرو خط امام چپ ميگويد و اينها دقيقا همان افرادي هستند كه نخستوزير و دولت دهه شصت مورد تاييد و حمايت امام بودند. نتيجتا اگر منظور چپهاي ماركسيست است كه در دايره قدرت و نهادهاي مختلف پذيرفته نشدند و به مرور خط خود را از انقلاب جدا كردند؛ اين طيف اصلا حضوري در روندهاي قانوني و اقتصادي نداشت كه بخواهد تاثيري در اجرا بگذارد. اگرچه روح اقتصادي حزب توده در فضاي دهه شصت و آنهم به علت فضاي جهاني قابل مشاهده بود اما آنچه در سطح اجرا جريان داشت در دست ماركسيستهاي چپ نبود و آقاي غنينژاد هم در اين نقطه از صحبت به ماركسيستهاي چپ اشاره نميكند و اشارهاش به مصدقيهاي چپ است كه تعريفي شخصي از دولت دهه شصت است. يكي به نعل زدن و يكي به پاشنه امريكا نيز در ادامه صحبتهاي غنينژاد نشان داد كه او نه ميتواند از امريكا به اندازه ادعاهايش دفاع كند نه ميتواند آن را كنار بگذارد و سابقه خود در دفاع از سيستم اقتصادي آنها را ناديده بگيرد نتيجتا به اين سوال ميپردازد كه امريكا چه كاري عليه ما كرده است؟ او ميداند چه سوالي بپرسد كه كسي در آنجا براي پاسخ آن آماده نباشد.