تاثيرگذاران رسانههاي اجتماعي كمكم به موج ضدتاثير ميپيوندند، اما چرا؟
فاطمه كريمخان| يك كيسه توپ پلاستيكي، حاوي صد عدد توپ و يك جعبه پارچي براي «گربه»! خيلي هم قشنگ و راحت در بستهبندي شيك داخل توري پلاستيكي به خانه ارسال ميشود و به كار ميآيد! چون گربه در طول دو هزار سال گذشته كه با انسان زندگي ميكرده هميشه در حسرت يك استخر توپ اختصاصي در خانه بوده و حالا ميتواند با چند صد هزار تومان ناقابل يكي برايش بخريد. از اين بهتر هم هست، يك كپسول گرد با درهاي متعدد براي طبقهبندي كردن وعدههاي قرص، بدون هيچ علامت يا نشانهاي كه بخشهاي مختلف كپسول را از هم جدا كند و شما به اين هم احتياج داريد چون قبل از اينكه كسي به فكر درست كردن اين كپسولها بيفتد مردم همه از تداخل دارويي و ندانستن وقت روز و شب داروهايشان رو به مرگ بودند. روتين پوستي شما چند مرحله است؟ فقط آب و صابون؟ آب و صابون و مرطوبكننده؟ آب و صابون و مرطوبكننده و كرم شب؟ كرم دور چشم چي؟ ماسك اختصاصي براي گوشه چشم چي؟ محلول تقويت ابرو نميزنيد يعني؟ زير ضدآفتاب يك لايه محافظ آلودگي نميزنيد؟ محلول پاككنندهتان چند مرحلهاي است؟... اينها بخشي از چيزهايي است كه اين روزها در اينستاگرام فروخته ميشود، صدقه سر محدوديتهاي ويژه اينترنت در ايران تيكتاك و بازاريابي تيكتاكتي هنوز اينقدرها در فضاي فارسي زبان مساله نشده، اما حتي با وجود فيلترينگ اينستاگرام، صنعت تبليغات فردي، اينفلونسري، در ايران هم به خوبي جاي خودش را باز كرده است. با اين وجود اين جنون «فروختن» در بعضي جاها كمكم تكراري شده، موج تازهاي از فعالان شبكههاي اجتماعي اخيرا مشغول حرف زدن عليه خريد هستند، البته تعجبي ندارد كه با همان روشي كه اينفلونسرها كار ميكردند! از آنجا كه براي اينفلونسر هنوز ترجمه درستي نداريم، براي عبارتي كه ضد آن به كار ميرود، دي- اينفلونسر، هم ترجمه درستي نداريم. اگر اينفلونسرها به دنبال تاثيرگذاري بودند، اين نسل جديد وبلاگسازها به دنبال ايجاد ضد تاثير هستند. اين جمعيت تازه را چه كساني تشكيل ميدهند؟ مربيهاي شخصي كه تا ديروز مكملهاي غذايي تبليغ ميكردند، وبلاگنويسهايي كه در مورد وسايل آرايشي مينوشتند، مدلهاي لباسي كه در خانه از خودشان در لباسهاي تازه عكاسي ميكردند، پزشكان و مراكز مراقبت از پوست كه حالا ديگر عليه افسانههاي مراقبت از پوست شدهاند، بچههاي گيكي كه كمكم به اين جمعبندي رسيدهاند كه اين همه وسايل الكترونيكي واقعا آنقدرها هم لازم نيست و بدون خيلي از اين چيزها ميتوان زندگي كرد. هشتگde-influence اخيرا روزانه بيشتر و بيشتر ديده ميشود، البته هنوز تا شكستن ركوردهاي بازديد فاصله قابل ملاحظهاي دارد، اما به هر حال همين حالا هم بيش از 60 ميليون بار ديده شده. همانطور كه كاربرد اصلي اينفلونسري در تيكتاك است، جنبشهاي ضد خريد هم در تيكتاك طرفدار بيشتري پيدا كردهاند. اين يكي موج تا به اينستاگرام و فضاي فارسي زبان برسد راه زيادي در پيش ندارد، به خصوص كه اين موج تازه، با رشد تورم در افزايش فشارهاي اقتصادي به مردم هم بيارتباط نيست. در طول دوران همهگيري، با كاهش رفت و آمدهاي عادي و روابط در فضاي واقعي، رابطه در فضاي مجازي، خريد و فروش و دورهميهاي آنلاين هم رونقش بيش از پيش گرفتند، بخشي از آن ناشي از كم شدن امكانات خرج كردن پول به دليل تعطيلي همه جا و توقف زندگي اجتماعي به شكلي كه قبل از همهگيري ميشناختيم و بخش ديگري از آن به خاطر آنچه «خريد از روي اضطراب» ناميده شود، تلاشي براي آرام و سركوب كردن احساسات منفي با خريد كردن. حالا با تورم 6 درصدي در بيشتر كشورهاي اروپايي، تورم نزديك به 10 درصدي در امريكا و تورم بالاي 60 درصد در كشورهايي مانند ايران به نظر ميرسد همه ميخواهند كمتر خرج كنند، بنا بر اين الان وقت خوبي است كه به ديگران يادآوري كنيم روتين پوستي ميتواند 12 مرحله نباشد، گربه خانگي ميتواند بدون استخر توپ هم زندگي كند و لباسهاي خانگي را ميتوان بيش از يكبار به تن كرد! اينفلونسرها چگونه به اينجايي كه هستند، رسيدند؟ خب، شبكههاي اجتماعي از آغاز پلتفرمهايي براي اشتراك تبليغ آن هم از طرف كساني كه سمتي در بخش بازرگاني شركتها ندارند، نبودند. كمكم، برخي كاربران اين شبكهها هيروگليف آنها را بهتر از ديگران ياد گرفتند و به جاي ارتباط با تنها شبكه محدودي از دوستان و خانواده به چهرههاي شبكههاي اجتماعي تبديل شدند، بعد شركتهاي تبليغاتي و واحدهاي بازرگاني كسب و كارها فكر كردند حالا كه مردم به حرف اين چهرههاي تازه از راه رسيده گوش ميكنند بد نيست محصولات ما هم توسط آنها تبليغ شود، ورود تبليغات به صفحههاي اينفلونسرها اين طوري شايع شد. اما ماه عسل خيلي زودتر از آن چيزي كه فكرش را بكنيد، تمام شد. واقعيت اين است كه كمتر كسي انتظار دارد كه تبليغات تلويزيوني يك محصول صادقانه و واقعي باشند، اما تا همين چند وقت پيش، كمتر كسي هم انتظار داشت كه چهرههاي شبكههاي اجتماعي در مورد كالاهايي كه مصرف كرده و از آنها راضي بودند، دروغ بگويند. بنا بر اين آن چيزي كه در تئوريهاي ارتباطات به آن «تئوري ارتباط دو مرحلهاي» يا ارتباط از طريق رهبران افكار ميگويند، در تبليغات هم كاربردي فراوان پيدا كرد. ماجرا به همين سادگي است كه اگر در تبليغ تلويزيوني ببينيد كه كسي ميگويد اين ريمل اندازه مژههاي شما را دوبرابر ميكند كمتر ممكن است به آن اعتماد كنيد، اما اگر كسي كه از جزييات زندگياش خبر داريد و با او در رابطهاي احساسي هر چند غير واقعي هستيد، به شما بگويد از اين ريمل استفاده كردم و اندازه مژههايم دوبرابر شد، احتمالا قانع ميشويد كه آن ريمل را بخريد. با اين حال، كاربران وسواسي هيچ وقت از صحنه خارج نميشوند، آنها همانطور كه يك روز به شما ميگويند تصوير سس قشنگ و طلايي رنگي كه روي ساندويچ ريخته ميشود در واقعي فيلمي از ريختن روغن موتور روي ساندويچ است، يك روز هم به شما ميگويند اينفلونسري كه مژههايش را جلوي دوربين اينستاگرام و تيكتاك با فلان ريمل دوبرابر ميكند، در واقع از مژههاي مصنوعي استفاده كرده است. اين طوري دست همه رو ميشود و اينفلونسرها حالا براي اينكه محبوبيت خود را از دست ندهند، ناچار هستند به جاي تبليغ در مورد چيزهايي كه به آنها نياز داريد، به شما بگويند كه به چه چيزهايي كه تا الان خريدهايد يا قصد داريد از اين به بعد بخريد در واقع نياز نداريد و تبليغات «ضد تاثير» اين طوري رونق ميگيرند!