دنياي كافكايي طراحيهاي كافكا
وقتي نويسنده مسخ و محاكمه ذوقش را در نقاشي محك ميزد
روناك حسيني
كافكا در نامهاي به نامزدش فليسه بوئر، در فوريه 1913، خوابي را شرح ميدهد كه يادآور اولين ملاقات آنها در پراگ در اوت 1912 بود: هنگامي كه در امتداد ميدان قديمي شهر، دست در دست هم راه ميرفتند. اما كافكا براي شرح اين صحنه در رويايش با محدوديت روبرو ميشود: «خدايا توصيف اين تصوير با كلمات چقدر دشوار است. راه رفتن نه بازو در بازوي يكديگر، در عين حال بسيار نزديك به تو.» چند سطر بعد در اين نامه، باز كافكا مينويسد: «چگونه ميتوانم راه رفتنمان در اين رويا را توصيف كنم؟» سپس خودش راهي مييابد: «صبر كن، آن را ميكشم. اين دست در دست است: [نقاشي] و ما اينطوري راه ميرفتيم: [نقاشي].
استفاده از اين روش براي توصيف چيزي كه كافكا ميخواست براي نامزدش شرح بدهد، نشاندهنده اولويت طراحي بر نوشتن و تلاش براي برقراري ارتباط با تصوير است؛ تصوير بخشي از يك رويا. استفاده از نقاشي براي بيان منظور، كافكا را ياد نقاشيهايي مياندازد كه زماني ميكشيد: «از نقاشي من خوشت ميآيد؟ زماني طراح بزرگي بودم، ميداني، اما بعد رفتم پيش يك خانم معلم نقاش بد و استعدادم را از بين بردم. فكرش را بكن! يكي از همين روزها چندتايي از نقاشيهاي قديميام را برايت ميفرستم تا بهانهاي براي خنديدن بهت بدهم. اين نقاشيها در آن زمان، يعني سالها قبل، بيش از هر چيز ديگري به من احساس رضايت ميداد.»
نقاشيهاي كافكا، عموما در هوا معلقند، هيچ پسزمينهاي ندارند، مسطح، شكننده، كاريكاتوري، گروتسك و كارناواليك هستند. در سال 1913، وقتي كافكا در نامهاش به فليس بائر تلاشهاي هنرياش را به سالها پيش نسبت ميدهد، در واقع به دوران دانشجويياش اشاره ميكند. نميدانيم خانم معلم نقاش بد كه به كافكا درس طراحي داد، چه كسي بود. با اين حال، اين مرجع همچنين روشن ميكند كه كافكا در دوران دانشجويي خود يعني بين سالهاي 1901 تا 1906 و همچنين سال بعدش، زماني كه در دادگاه عالي منطقهاي كارآموز حقوقي بود، تا چه حد جدي طراحي ميكرد. تقريبا 150 تا از نقاشيهاي كافكا در آن زمان باقي مانده است.
ماكس برود كه در پاييز 1902 با كافكا آشنا شده بود، ميدانست كه رفيق طراحي ميكند، اما نميدانست كه او مينويسد. او در زندگينامه كافكا هم گفته است كه سالها بدون اينكه بداند او داستان مينويسد، با او معاشرت ميكرد. با اين حال، برود از علاقه كافكا به طراحي بسيار هيجانزده بود، حتي طرحهايي را كه اين همدانشگاهي يكسال بزرگترش از حاشيه يادداشتهاي سخنرانياش با او به اشتراك گذاشته بود، تحسين ميكرد. برود مينويسد: «اين يادداشتها كه با دستگاه هكتوگرافي چاپ شدهاند، با نقاشيهاي خارقالعاده در حاشيه تزيين شدهاند. من با دقت دور اين تصاوير برلسك را برش دادم و به اين ترتيب پايه و اساس مجموعه نقاشيهاي كافكا را گذاشتم.»
برود با ديدي گذشتهنگر اين چيزها را با جزييات بيشتر در ضميمه كتاب خود «Franz Kafkas Glauben und Lehre» (ايمان و آموزش فرانتس كافكا) توضيح داده است. گذشته از نامه كافكا در فوريه 1913 به فليسه، اين توضيحات مهمترين شواهد تاريخي از طراحيهاي اوليه كافكا است. چهل سال بعد، برود گزارش ميدهد كه نقاشيهاي كافكا را جمعآوري كرده است - حتي زودتر از دستنوشتههايش - اما همچنين ميگويد نقاشيهاي ديگري نيز وجود داشت كه كافكا آنها را از بين برد:
«اودر رابطه با نقاشيهايش در قياس با نوشتهها حتي بيتفاوتتر، يا شايد بهتر است بگويم دشمنتر بود. هر چيزي را كه نجات ندادم نابود شد. از او خواستم دستنوشتهها و نقاشيهاي خود را به من بدهد، يا آنها را از سطل زباله نجات دادم. در واقع، تعدادي از نقاشيها را از حاشيههاي كتاب و دفترهاي مربوط به مطالعات حقوقياش حذف كردم. اين رونوشتهاي غيرقانوني را در واقع از او به ارث بردم، چون اون يك سال از من بالاتر بود و كتابهايش به من ميرسيد.
نقاشيهاي كافكا عموما چهرهها و حالتهاي انساني را تنها با چند خط نشان ميدهند. حالتها ثابت نيستند و اغلب پويا هستند، گاهي اوقات طوري به نظر ميرسند انگار در حال حركت هستند. معمولا در حالت نيمرخ، از راست به چپ حركت ميكنند. از جمله موضوعات معمول اين نقاشيها شمشيربازان، اسبسواران و رقصندگان است. طرحها مينيماليستي هستند و اغلب با چند خط ساده تصوير شدهاند. البته اين ويژگيهاي زيباييشناختي را نبايد خيلي عجولانه براي طبقهبندي كردن نقاشيهاي كافكا به كار برد. طرحها در برابر هر تلاشي براي طبقهبندي گسترده و كليتر مقاومت ميكنند. در عوض، آنها اصالت قابل توجهي را به نمايش ميگذارند كه به نظر كار نقاشي آموزشنديده است. اگرچه او از معلم بدش ياد ميكند كه استعدادش را هدر داد. طرحهاي كافكا را بايد در درجه اول، به عنوان بيانيههاي بصري و بيان هنري اين نويسنده جدي گرفت. آنها هيروگليفهاي مرموز نيستند، بلكه حاصل حركات دستي هستند كه از هيچ الگو يا مكتبي پيروي نميكند. او آزادي عمل دارد تا هر طور كه دوست دارد ترسيم كند. درست مثل كلمات و فضاي داستانهايش، آنها هم به نوعي كافكايي هستند.