اگر نميتوانيد استعفا دهيد
درباره جايگزيني 4 هزار كارگر پيماني صنعت نفت
سعيد ساويز
خبر كوتاه است، شانا از مديرعامل سازمان منطقه ويژه نقل كرده است كه چهار هزار كارگر فصلي كه براي معيشت خود در هشت طرح پتروشيمي در حال ساخت اعتراض كرده بودند با كارگران جديد جايگزين ميشوند. بر كسي پوشيده نيست كه وضعيت اسفناك معيشت و دولتي كه ديگر حتي قادر نيست با يارانه، حاملهاي انرژي و اجزاي اصلي سفره مردم را ثابت نگه دارد در كنار افزايش حقوق حداقلي اعلام شده براي كارگر، علت اين تحركات است. نه براي رفاه و حقوق و مزاياي مكمل، بلكه كارگر براي حداقليهاي حيات ميجنگد. اما گويا آقاي مديرعامل پروژههاي ساخت پتروشيمي را با ميوه چيني در باغات اشتباه گرفته است. كارگر فصلي؟ جوشكار و فيتر و كارگر ساختماني، شاغلين در سيويل و استراكچر و پايپينگ كارگر فصلي نيستند بلكه اتفاقا كارگر فنسالار هستند. كارگر ماهر و فنسالار، كار ميكند و زحمت ميكشد و در شرايط طاقتفرساي كارگاهي به اميد فراهم كردن معيشت حداقلي براي خانواده تلاش ميكند اما آنچه در پايان نصيبش ميشود، وعده و وعيد است. مقصود نگارنده از گشودن اين بحث نه سوار شدن بر موج پوپوليستي و چپمآبانه و نه توضيح واضحات است، اما چنين عكسالعملي در شرايط فعلي حتي سنگ را به فرياد ميآورد. كارگر فنسالار در طول زمان و در خلال اجراي پروژههاي گوناگون آموزش ديده و تجربه مياندوزد. اين قشر بخش پنهان از صنعت فارغ از مهندسين و مديران يقه سفيد است كه اتفاقا به راحتي قابل جايگزيني نيستند، زيرا در درجه اول سنگ زيرين آسياي توسعه هستند و در سختترين شرايط كاري و اسكان و امكانات مشغول به كارند و در درجه دوم مهارتهايشان معمولا در واحدهاي دانشگاهي و آموزشي با كيفيت صنعتي آموزش داده نميشود، پس اكتساب آن معلول تجربه و مرور زمان است. قشر كارگران فنسالار با مصايب و سختيهاي كار آشنا هستند و سالهاست در شرايط كارگاهي كه اتفاقا از روزهاي حضور خارجيهاي در پارس جنوبي تا امروز صدها پله از كيفيت آن كاسته شده است مشغول به كار هستند، پس آقاي مدير ميخواهي چهار هزار نفر را با چه كساني جايگزين كني؟ مگر آنها مديران رانتي و وارداتي هستند كه اگر جايگزين شوند آب از آب تكان نخورد؟ مگر موضوع اعتراض كارگران چيزي جز حقوق حقه آنان است كه حالا چنين جوابي بگيرند؟ مگر نه اين است كه پيغمبر بر دست كارگر بوسه زد؟ آقاي مدير شما به كدامين مرام و مسلك معتقدي كه به خود اجازه ميدهي چنين اظهارنظري داشته باشي؟ آنچه هنوز گاه و بيگاه در گوشه و كنار صنعت ايران قابل مشاهده است، تصميمات و اقدامات خان و رعيتي است. اگرچه سالها قبل داستان خان و رعيت در ايران به ظاهر بسته شد اما آنچه پيداست، فرهنگ آن همچنان در زير پوست جامعه جاري است و در خلال تغيير ساختار اقتصادي ايران از كشاورزي به صنعتي اين استحاله از خوانين زميندار به كارفرما و مدير ارشد دولتي اتفاق افتاده است. اما در اين ميان مجلس چه وظيفهاي دارد؟ نمايندگان مجلس كه غالبا بايد از احزاب و سنديكاهاي مدافع حقوق كارگران افرادي در ميان آنها باشد، چگونه در مقابل اين اتفاقات سكوت اتخاذ ميكنند. مگر سوال و استيضاح از وزرا ابزار مجلسيان براي دفاع از حقوق مردم نيست؟ شرايط كاركنان و كارگران شاغل در بخشهاي مختلف صنعت اعم از دولتي و خصوصي، خصوصا در صنعت زاينده و مادري چون نفت و گاز فاجعهآميز است و تا امروز جسته و گريخته شاهد اعتصابات و اعتراضات فراواني براي معيشت آنها بودهايم. از افزايش حقوق سالانه براي خصوصيها گرفته تا ماده 10 و وضعيت ماليات براي دولتيها، شرايط در چهل و اندي سال گذشته، هرگز به اين وضع نبوده است. اين يك پيام براي مديران ارشد و وزراي محترم است؛ ديگر نميتوان با بياعتنايي به شرايط و وعده و وعيد صنعت را مديريت كرد و اگر راهكار يا تواني براي اصلاح شرايط نداريد، بهترين راه استعفا از مسووليت و سپردن زمام امور به دست كسي است كه شايد بداند چگونه بايد مشكلات را حل كند.